از عکس العمل بینندگان به مستند تأثیرگذار "مدرسه در دست بچه ها"، که در چهل و ششمین نشست یکشنبه های انسان شناسی و فرهنگ پخش شد، می توان فهمید که این فیلم مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است. اگرچه تاریخ ساخت فیلم مربوط به سال 1380 شمسی است، به نظر می رسد گذشته از روایت و موضوع فیلم، وقوع در مدرسه و محوریت آن باعث جذابیت هرچه بیشتر آن می شود زیرا مخاطب را در موقعیتی قرار می دهد که هر لحظه فضای حاکم بر مدرسه را که روزگاری خود نیز جزیی از آن بوده است، درک کند، خاطراتش را ورق بزند و تحلیل کند.
از آن گذشته موضوع فیلم به مدیریت دوروزه مدرسه و سپردن آن به دست بچه ها با مکانیسم رأی گیری می پردازد. یعنی دانش آموزان مدرسه داوطلب اجرای یک نقش متداول در مدرسه اعم از مدیر، معاون، دبیر، سرایدار شده و توسط دیگران به رأی گذاشته می شوند. داوطلبان منتخب باید دو روز مدرسه را اداره کنند.آنان در این نقش تازه ای که بر عهده گرفته اند وارد چالش های جدیدی می شوند و سعی می کنند راه حل آن ها را از تجربیات و آموخته های خویش بیابند. اما چیزی که آموخته اند بیشتر خشونت های کلامی است چیزی که در واژگان و ادبیات و طرز برخورد با دانش آموزان هم سن و سال خود بازنمایی می شود. یعنی دقیقاً رفتاری را برای کنترل و مدیریت اوضاع بازتولید می کنند که در مدرسه از کارکنان آن آموخته اند و به عبارتی با آنان به همان شیوه رفتار و برخورد شده است.
در توضیح بیشتر باید گفت طرح اداره مدرسه توسط دانش آموزان طرحی بود که پس از انقلاب در دوران اصلاحات توسط وزارت آموزش و پرورش در مدارس سراسر کشور اجرا شد . البته تشکیل شورای مدرسه، مجلس دانش آموزی و غیره نیز جز پروژه هایی بود که برای سپردن امور و تمرین مسئولیت پذیری و سایر اهداف مشابه در مدارس اجراشد. اما این طرح ها بازخوردهای متفاوتی داشتند. مثلاً برخی از کارایی خویش را از دست دادند و از برخی دیگر تنها یک نام باقی ماند و برخی دیگر نیز با تغییرات کلی و جزیی در مدارس همچنان اجرا می شوند. اگرچه عدم موفقیت چنین طرح هایی به لحاظ فرهنگی می توانست دلایل زیادی داشته باشد، اما به نظر می رسد عدم آموزش دانش آموزان برای پذیرش یک نقش اجتماعی از دلایل عمده آن بوده است.
به نظر می رسد فیلم حداقل از دو منظر قابل بررسی باشد. جنبه اول ورود دانش آموزان به عرصه ای است که در جهان بزرگ ترها یک عرصه سیاسی برای کسب قدرت تلقی می شود و پلکانی است که هر چه ورود به آن سخت تر باشد، فرد به قدرت بیشتری نائل می شود و توان اعمال قدرت یعنی به تعبیر داروندورف اقتدار بیشتری می یابد. بنابراین گذر از مکانیسم انتخابات برای اخذ و اجرای برخی از مسئولیت ها در نظام سیاسی یک جامعه، شاید یکی از پیچیده ترین رفتارهای بشر از دیدگاه های تحلیل فرهنگی باشد.
در این میان دانش آموزان به این عرصه با دوگانه انتخاب شونده/ انتخاب کننده وارد می شوند و تلاش می کنند تا آرای بیشتری را جذب کرده و یا آرای جامعه مدرسه را به نفع فرد خاصی بدل کنند. این که چه کسی می تواند نقش انتخاب شونده را بپذیرد و در مقابل انتخاب کننده قرار گرفته و انتخاب کننده در یک موقعیت انتخاب قرار گیرد تا بتواند دست به گزینش بزند، یکی از مهم ترین مسائل در حوزه های جامعه شناسی و انسان شناسی سیاسی است.
در یک نگاه شاید انتخاب شونده تنها با توسل به یک انتخاب خود را وارد عرصه قدرت می کند اما نگاهی عمیق تر نشان می دهد که این یک انتخاب ساده نیست. بلکه به سازوکارهایی نیاز دارد که بتواند در پیچیده ترین و عمیق ترین لایه های جامعه از او حمایت کند و این حمایت تنها در شکل رأی دادن خلاصه نمی شود و کاندیدای منتخب باید بتواند در طول مدت مسئولیت یعنی تا زمان اجرای انتخابات بعدی، این حمایت را با توسل به مکانیسم های پیچیده وسیاسی دیگری برای خود داشته باشد و حفظ کند وگرنه نمی تواند در کار خود موفق باشد. واقعیت آن است که میان نگاه اجتماعی و سیاسی به امر انتخابات تفاوت های زیادی وجود دارد. در همه جوامع که مردم با سازوکار انتخابات آشنا هستند، گفتمان سیاسی سعی می کند امر سیاسی را به کنش کنش گران سیاسی تقلیل دهد. در حالی که علوم اجتماعی از این تز دفاع می کند که امر انتخابات یک فرآیند سیاسی است اما قابل تقلیل تنها به کنش گران اجتماعی نیست و باید در یک متن پیچیده مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
این مسئله در این فیلم خود را این طور نشان داد که دانش آموزان سعی می کردند خود را درگیر فضای انتخابات کنند اما تنها ورود به این عرصه نیست که انتخابات را ایجاد می کند. مثلاً دانش آموزی که در این فیلم خود را کاندیدای معاونت کرده از دیگران یک سر و گردن بالاتر بوده و جز درشت اندامان آن مدرسه محسوب می شود. این ذهنیت که درشت اندامان می توانند از پس مدیریت یک مدرسه بیشتر بربیایند، همان مکانیسمی است که باعث می شود این شاگرد مدرسه موفق شود تا رأی بیشتری کسب و سمت معاونت را تصاحب کند ؛گویی انتخاب کننده ها نیز آگاهانه به اقتدار دیگری تن داده اند.
در مقابل این مسئله یعنی ویژگی های درشت اندام بودن بدن و رابطه آن با موفقیت در انتخابات این مدرسه، می توان به رأی آوردن دانش آموز کوچک اندامی اشاره کرد که سمت مدیریت را کسب کرد. ویژگی مهم او آن بود که در میان همالان خود، توانایی زبانی و دایره واژگان بیشتری داشت بنابراین به راحتی توانست اعتماد رأی-دهندگان را کسب کند. در این میان به نظر می رسد تنها کنش کنش گران نیست که عرصه انتخابات را شکل می دهد، بلکه مکانیسم های زیادی از جمله مکانیسم های پیچیده بدنی در کار است تا یک فرد از کارزار یک انتخابات بگذرد و به سمتی نائل شود.
در این میان بعد دوم قابل بررسی مشاهده گونه رفتاری دانش آموزان قبل، حین انتخابات و پس از آن است. زیرا همان رفتاری را نشان می دهند که ممکن است در جامعه بزرگ تر آن را دیده باشند. ولی نکته اصلی ماجرا اینجا نیست، بلکه دانش آموزان آن دسته از رفتارهایی را هم می توانند داشته باشند که در جامعه به خاطر سن پایین خود ندیده و تجربه نکرده و با آن ها سروکار نداشته اند. یعنی رفتارهایی که به گونه ای ناخودآگاه اکنون دیگر جزیی از فرهنگ ماست و همین مسئله نشان می دهد که مدرسه چقدر می تواند برای بازتولید یک جامعه سالم و پویا و شاداب با تربیت افراد توانمند و با مهارتی که می توانند در عرصه های اجتماعی و فردی نقش مفید و سازنده داشته باشند، نقش مؤثری ایفا کند و برعکس چقدر می تواند در ایجاد یک فضای آکنده از افسردگی با پرورش افراد ناتوان و در نتیجه جامعه ناکارآمد و آشفته دخیل باشد و این را از راه ایجاد یک سیکل برعهده می-گیرد که بر مبنای آن به وجودآوردنده خود روزی به وجود آمده بوده و اکنون می تواند در به وجود آمدن افرادی شبیه خود نقش مهم بازی کند و خود را به سان آینه ای در تربیت شوندگان منعکس کند.
برای فهم اتفاقاتی که در این مدرسه از همین منظر می افتد، نظریه عادت واره (habitus) بوردیو می تواند به ما کمک کند. اما همان طور که می دانیم بوردیور به نوعی جبرگرایی ساختاری معتقد است و یکی از انتقاداتی که از وی شده نیز همین نادیده گرفتن یا کم رنگ شدن نقش عاملیت (agency) در تئوری اوست. با توجه به این انتقاد می توان گفت که رفتار بروزیافته از دانش آموزان طبق عادت واره ای است که مدرسه در آن ها درونی کرده و چنانچه گفتیم مانند یک سیکل، نقش تفکر و اندیشه و در یک کلام عاملیت دانش آموز را کم رنگ می کند. به همین ترتیب نقشی که دانش آموز می پذیرد دقیقاً همان نقش اولیای مدرسه است و رفتاری که از او بروز می کند پهلو به پهلوی رفتار بروزیافته اولیاست.
این مسئله زمانی به اوج می رسد و کاملاً مشهود می شود که دانش آموزان درگیر روابط چالش انگیز با گروه همالان شده و از حل تنش ها و برخوردها ناتوان می شوند. ماجرا این جاست که برخوردهای این دانش آموزان با دانش آموزان خاطی شبیه اولیای مدرسه است؛ اخراج، برخوردهای خشن، کسر نمره انضباط و بدین ترتیب چرخه خشونت را کامل می کنند و در نهایت مدرسه روی خوش آرامش را نمی بیند و عملا این طرح شکست می خورد. زیرا دانش آموزان خاطی اوتوریته دانش آموزان کاندیدا را نمی پذیرند و طغیان می کنند.
در یک صحنه دانش آموزانی که از کلاس درس به دلیل شیطنت اخراج می شوند دو برابر تعداد دانش آموزانی هستند که در کلاس می مانند یا وقتی در شورای دبیران افراد دور هم جمع می شوند تا شیوه های مدیریت و کنترل مسائل را بررسی کنند، روش های برخوردشان را که طرح می کنند همان چیزی است که آموخته و در خود درونی کرده اند. البته بخشی را که دقیقاً مانند بزرگترها اجرا می کنند و به خوبی از پس آن بر می آیند پذیرایی آخر جلسه با ساندویچ و نوشابه است که به خیر می گذرد!
در این ساختار دیکته شده به دانش آموزان گویی معلم جز نقش تهدید و ارعاب چیزی ندارد و تدریس و آموزش درسی را در یک کلیت پیچیده با خشونت به دانش آموزان می آموزد. در حالی که شیوه تدریس و برخورد بسیاری از معلمان در مدارس کشور نشان می دهد که همیشه شیوه های خشن پاسخگو نیست و عده بسیاری از این معلمان دلسوز دقیقاً طبق منش ها و روش های محبت آمیز رفتار و سعی می کنند تا با شیوه های تلطیف یافته آموزشی با دانش آموزان برخورد کنند، اما به دلیل حضور ساختارهای خشن و برخوردهای از بالا به پایین آنچه آموخته شده و درونی می شود، متأسفانه تنها شیوه های اعمال خشونت است و دانش آموزان در آن نقش، بیشتر در شکل یک تربیت کننده سلطه گر ظاهر می شوند و سعی می کنند با توسل به آن روش ها، دانش آموزان دیگر را تحت سلطه تربیتی خویش بگیرند.
به این ترتیب مدرسه در دست بچه ها مستند خوش ساخت ارد زند، کارگردان با تجربه، می تواند از یک سو دریچه ای به فهم کنش های سیاسی منتهی به انتخابات باشد و از سوی دیگر نشان دهد که مدرسه ادامه جامعه و جامعه سازنده مدرسه است.
انسان شناسی و فرهنگ
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.