توسعه جامعه بشری تصادفی یا شانسی نیست بلکه نتیجه برنامه ریزی عاقلانه و نهادینه شدن فرهنگ توسعه و تعالی است. فرهنگ (یعنی دانسته ها و باورها یابرداشت های مشترک اکثر مردم) زیربنای توسعه است .انسان ها براساس الگوی فرهنگی زندگی می کنند و رفتار و تصمیمات آنها نیز بر اساس همین الگوی فرهنگی است.
مهمترین مشکل و ریشه های فرهنگی عقب ماندگی را در 3 بخش بررسی می کنیم:
1- ظاهرپرستی: تظاهر و ظاهرپرستی واقعیت ها را می پوشاند و خودفریبی است.گاها"آن قدر ظاهربین می شویم که یک روزبه مردان کراواتی اهمیت می دهیم ویک روز دیگربه ریش مردان یا پوشش زنان توجه ویژه داریم،درحالی که مهم باورها، توانایی ها و عملکرد انسان هاست.
2- تلقین پذیری: یعنی اینکه سخنان دیگران راگوش می کنم و بدون مشورت با متخصصان می پذیرم یا از قوه ای عقلی خود استفاده نمی کنم. پذیرش هرایده و نظری بدون سنجش آن با معیار استاندارد فاقد ارزش علمی بوده و تلقین پذیری یا موج سواری است.
3- مشتاق قهرمان شدن و قهرمان پروری: اکثر سیاست مداران در جوامع توسعه نیافته می خواهند قهرمان شوند و برای رسیدن به این هدف عوام فریبی می کنند.برخی شهروندان توسعه نیافته نیز قهرمان پرست و شخصیت پرست یا دیکتاتور ساز هستند ؛ مثلا"هند و پاکستان درسال 1947 به استقلال رسیده اند ولی در پاکستان قهرمان پروری ،دیکتاتورسازی و استبدادزدگی در فرهنگ مردم مانع استقرار دموکراسی و پیشرفت می شود درحالی که در هندوستان اغلب مردم دموکراسی خواه و ضداستبداد هستند،به همین دلیل هندوستان در مسیر توسعه قراردارد و جنگ و خشونت در آن بسیار کمتر از پاکستان است.
4- بیگانه بودن ازتاریخ : ملتی که تاریخ خود را به خوبی نشناسد مجبوراست اشتباهات گذشته را تکرار کند و به طور کلیشه ای(تکراری) از طریق آزمون و خطا هزینه بپردازد. باید درس تاریخ را در مدارس و جامعه جدی گرفت و با تجزیه و تحلیل رویدادهای تاریخی از گذشته پندآموخت،ولی دقت کرد اگر تاریخ فقط توسط فاتحان یاحاکمان نوشته شود بی ارزش است. ضمنا"بایستی ارزش های مثبت تاریخی را به روزکرد، گذشته بهتر در دنیای امروزی، منجر به آینده بهتر نمی شود.آینده را بایدبا ارزش های امروزی ساخت.
5- تعبد: یعنی سخن یا رفتاری رابپذیریم صرفا"به این دلیل که فلان شخص گفته است بدون اینکه از معیار علمی استفاده کنیم. اگر نیروی عقلی (خردورزی) تضعیف شود خرافات (بی منطقی) جای آن را می گیرد. معمولا "تعبدهمراه با مقدس سازی است مثل بزرگ کردن مردگان.
6- نفی و انکار: نفی و انکار واقعیت ها مانع ارائه راهکار می شود، مثلا"اعتیاد، فقر، روسپی گری وب یکاری واقعیتی است که در جامعه وجود دارند و نباید پنهان شوند. همه واقعیت ها قابل نقدهستند ولی هیچ واقعیتی نباید نفی یا انکارشود.
7- نبود روحیه پرسش گری و تفکر انتقادی: در جوامعی که مردمان آن پرسش گر و مطالبه محور نباشند آن جامعه از تحول و نوآوری باز می ماند و دچار روزمرگی می گردد. باید از خود سوال کنیم چگونه درطول 30 سال گذشته کشورهای چین، مالزی، کره جنوبی و...به توسعه رسیده اند؟ تفکرانتقادی باعث تولید فکرجدید و نوآوری می شود.
8- تعصب: یعنی آن قدر به نظرات و دیدگاه های خودشیفته می شویم که به مخالفان خود برچسب می زنیم و آنها را حذف می کنیم. تعصب مانع از خردورزی و یادگیری می شود. تعصب زمینه ساز دگماتیسم و فرهنگ استبداد است.
9- همرنگی با جماعت: همرنگی باجماعت مانع بروز خلاقیت و نوآوری می شود و باعث تکرار اشتباهات گذشته می گردد. مسلمانی که دو روزش یکسان باشد خسران کرده است { رسول اکرم(ص) } .باید هنجارها و سبک زندگی را نوسازی کرد.
10- خودمحوری و برتری جویی: اغلب ما فکرمی کنیم بهترین و برترین ملت کره زمین هستیم و گاها"خود را باهوش ترین ملت می دانیم درحالی که طبق آمارها میزان مرگ و میر ناشی از تصادفات رانندگی در ایران 7 برابر میانگین جهانی،میزان طلاق از2% در سال 1383به 20% در سال 1392 رسیده و فقر، بیکاری ، فرار نخبگان ، اعتیاد و .... درجامعه هویداست.
اگر ما ملت باهوش هستیم پس چرا این مشکلات را حل نمی کنیم؟
11- مصرف زدگی مفرط: مصرف زدگی و تجمل پرستی دیدگاه قالب در میان بسیاری از مردم است.حتی فقیرها نیز آرزوی تجمل گرایی دارند درحالی که برای تولید علم و خرید دانش سرمایه گذاری نمی کنیم.در سال 1388 به طور متوسط در ایران برای هر مجلس ترحیم و خاک سپاری متوفیان 8 میلیون تومان هزینه می شد،درحالی که برای گردشگری و شادی برنامه ریزی خاصی وجودندارد و کمبود شادی یکی از علل شیوع بیماری های روانی درجامعه است.
12- اعتقادبه برگزیدگی: در قرآن کریم آمده است : « خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییرنمی دهد مگر اینکه خودشان سرنوشت خویش را تغییر دهند » .برخی معتقدند همیشه مورد لطف خداوند هستند و هیچ گاه به مرز نابودی یا ورشکستگی نمی رسند در نتیجه از تلاش و کوشش برای ساختن آینده بهتر خودداری می نمایند و سرنوشت خود را به شانس واگذار می کنند.
توسعه فرآيند تعقل است.
13- فاقد قوه تمیز بین خوشایند و مصلحت: یعنی اینکه منافع کوتاه مدت را به منافع درازمدت ترجیح می دهیم و مصلحت کوتاه مدت را به خوشایند درازمدت ارجح می دانیم.مثلا"به دلیل مصلحت اندیشی خیانت دوستان یا دزدی همسایگان یا اختلافات خانوادگی رافاش نمی کنیم وباعث رواج دروغ و چاپلوسی می شویم.
14- ریاضت آگاهانه:در زندگی پررقابت امروزی برای ساختن آینده بهتر نیازمند تحقیق و تولید علم هستیم .باید روی ارزش های بلندمدت (مثل ریشه کنی فقر، تولیدعلم، تربیت نیروی انسانی خلاق) سرمایه گذاری کرد. فرهنگ زودبازده طلبی مانع ازسرمایه گذاری درازمدت می شود. معجزه طلبی نیز بخشی از فرهنگ آنی طلبی است که تنبلی را توجیه می کند.
15- پیش داوری: برخی افراد نسبت به اقوام، رویدادها و گذشتگان پیش داوری می کنندو هیچ گونه معیار علمی و اخلاقی برای قضاوت خود ندارند. افرادپیش داور معمولا"شنونده خوبی نیستند و خود را عقل کل می دانند و نمی توانند واقع بین باشند.
16- دیدگاه نسبت به کار: اغلب افراد شغل و کار را فقط برای اینکه بتوانند درآمدی به دست آورند می خواهد،پس اگر با کم کاری هم همان مقدار پول را به دست آورند قطعا"کم کاری می کنند یا آمار غیرواقعی ارائه می دهند.. حتی حاضرند با کاهش کیفیت کار و نقض حقوق مشتری پول درآورند.
17- احساساتی و شعاری بودن: انسان های توسعه گرا از ترس بیزارند و از کینه تنفر دارند بلکه سنجیده حرف می زنند و برای شعارهای خود معیار علمی و عقلی دارند . افراد پوپولیست (عوام گرا،بدون معیار علمی) فقط حرف می زنند و عمل گرا نیستند و سعی می کنند از احساسات دیگران سوء استفاده نمایند، فقرنوازی نیز از خصوصیات عوام فریبان است.
18- نادیده گرفتن سرعت پیشرفت دیگران: در دنیای امروزی سرعت پیشرفت بسیار بالاست.اگر سرعت تحول و توسعه در داخل کشور کمتر از سرعت پیشرفت درجهان باشد، باعث عقب ماندگی کشورمی شود. بالابودن سرعت تحولات در کشورهای مالزی،کره جنوبی و سنگاپور باعث عقب ماندن کشور ما شده است،اگر جهانی فکر نکنیم دربازارهای جهانی حضورنخواهیم داشت.
19- توقع از دیگران: نباید از دیگران توقع قانون مداری و صداقت داشت ولی خود قانون شکن و دروغ گو بود ! تغییر و بهبودی را باید از خود شروع کرد. مقصرسازی دیگران باعث تنبلی فکر و توجیه خطاها می شود. انسان باید به اراده خود مسلط باشد و آن را به کار ببندد.
20- تفکر بومی: امروزه دنیا به یک سالن کوچک تبدیل شده است که همه ملت های جهان به یکدیگر نیازدارند. رشد و پیشرفت کشورها به میزان تبادلات بین المللی آنها بستگی دارد، بنابراین مشتریان و بسیاری از ارزش های اجتماعی جهانی شده اند. باید جهانی فکر کرد و جهانی عمل نمود.
21- جدی نگرفتن زندگی: باید در حین شادبودن زندگی را جدی گرفت.کسانی زندگی را جدی می گیرند که اولا"خود را مستثنی از قواعد حاکم بر هستی ندانند و ثانیا"احساس نسبت سنجی را در زندگی داشته باشند. در زندگی هیچ چیز مطلق نیست و همه چیز نسبی و مقایسه ای است.مطلق اندیشی و همه چیزدانی از موانع مهم یادگیری و توسعه هستند.
22- کمبود شادی در جامعه:شاد نبودن جامعه باعث افسردگی و بی انگیزگی مردم می شود که نتیجه آن افت اندیشه، کاهش بهره وری کار و افت کیفیت زندگی است.
23- عدم سنجش انسان ها بر اساس موقعیت انسانی: در جوامع توسعه یافته انسان ها بر اساس موقعیت انسانی (صداقت؛ خردگرایی؛ جمع نگری؛ خيرخواهي) سنجیده می شوند نه بر اساس موقعیت اجتماعی ( مثل نوع شغل، مدرک تحصیلی؛ گرایش سیاسی یا قومی).
24- اشتباه در انتخاب چراها: اكثر نخبگان به سراغ چه بايدكرد رفتند و سراغ چرا بايد رفت را جدي نگرفته اند.سراغ اينكه چرا ايران با گذشته درخشانش عقب مانده و حتي خودكار؛ مداد و تخم مرغ را نيز وارد مي كند؟
آقاي ميجي در ژاپن درنيمه دوم قرن نوزدهم (1912-1868حاکم ژاپن بود) اصلاحاتي را انجام دادندكه منجر به ژاپن امروزي شد؛ او همان كاري را كرد كه اميركبير 20 سال قبل از ايشان(1860 م ) انجام داده بودند که سر از حمام فين كاشان درآوردند !
بايد اين سوال حدود200 سال پيش عباس ميرزا فرمانده جنگجویان ایرانی با روسیه از فرستاده ناپلئون كه چرا ايران پيشرفت نكرد و شما پيشرفت كرديد؟ موشكافي شود.
چرا همچنان فکر می کنیم نظام خانواده در غرب فروپاشیده درحالی که آمار طلاق در ایران در سال2013 بعداز روسیه رتبه دوم در جهان بود؟
25- مقایسه با ضعیف ترها: داشتن افکار بلند و استانداردهای بالاتر زمینه ساز تلاش و کوشش آگاهانه برای رسیدن به اهداف است.باید خود را با بهترین انسان ها و کشورها مقایسه کنیم و از قویت رها یاد بگیریم.ترس یا دوری از قوی ترها، یا حسادت به توانمندان باعث خودفریبی شده و مانع پیشرفت می شود.
26- زبان پریشی: یعنی پرحرفی با معنای و مفهوم نامشخص جملات، دست نیافتن نخبگان به تعاریف مشترک از مفاهیم و واژه ها،عدم رعایت قواعد دستوری درصحبت ها،به عبارتی بی نظمی در اندیشه ورزی و قضاوت ها و...
27- فراری یا منزوی شدن نخبگان: عدم مدیریت نخبگان از عوامل اصلی عقب ماندگی است.
28 - فرهنگ انتخاباتی غلط : در جوامع دمکراتیک احزاب و انجمن های تخصصی و دانشگاه ها برای انتخاب بهترین نخبگان ،انتخابات را پیش می برند و با تحلیل اوضاع و برگزاری مناظره ها، افکار عمومی را وارد فضای عقلانی - برنامه ای کاندیداها می کنند و خواص و عوام جامعه را راهی صندوق های رای می نمایند که بعد از انتخابات نیز پی گیر مطالبات خود از منتخبین هستند.
در جوامع غیر دموکراتیک عقلانیت سیاسی به حاشیه می رود ، در نتیجه اکثریت رای دهندگان از طبقه فرودست جامعه بوده و نخبگان از صندوق ها قهر می کنند.
نظرات بینندگان
همه ما خیلی بهتر از نویسنده محترم این بیانات رو می دونیم!؟