گروه اخبار/ خلاصه صحبت های دکتر محسن رنانی در میزگرد چهارمين نشست سالانه مرزهاي دانش اقتصاد توسعه:
* مفاهیم رشد ،پیشرفت و توسعه در جامعه ما تفکیک نشده و در سیاست گذاری کلان بین اینها تفاوتی دیده نمی شود. رشد یعنی تکثیر افقی وضع موجود و پیشرفت یعنی تکثیر عمودی وضع موجود. در دل توسعه، رشد و پیشرفت هم هست که گرچه لازم هستند اما کافی نیستند .
* توسعه وقتی اتفاق می افتد که نظام مدیریت،سطح دانش و مناسبات عقلانی شود.
* برای مثال رشد یعنی ساخت فرودگاه، پیشرفت یعنی دست یابی این فرودگاه به دانش فنی روز و توسعه یعنی مناسبات، ساز و کار و اخلاق در این فرودگاه تغییر کند .
توسعه دو بعد دارد :
محصول بعد رفاهی و اقتصادی: رفاه
محصول بعد رفتاری و فرهنگی : رضایت
* ما تاکنون به ساخت جاده ، فرودگاه و دانشگاه مشغول شده ایم که رفاه تولید کنیم. در آموزش عالی تمرکز ما بر تولید مدرک بوده نه تولید انسان هایی که بتوانند یک جامعه شرافت مند ایجاد کنند.
* بعد رفاهی و فیزیکی توسعه، ابتدا به سرمایه اقتصادی و سپس به سرمایه انسانی نیاز دارد اما بُعد دوم توسعه، نیازمند سرمایههای اجتماعی و نمادین است. این دو سرمایه در همه اسناد رسمی توسعه کشور ما مغفول بوده است.
* بعد اول توسعه، مدرنیزاسیون و بعد دوم توسعه مدرنیته است که در سال های گذشته ضد ارزش تلقی می شد. مدرنیته جامعه را به رفتار عقلانی متصل می کند و تعامل و هوش اجتماعی را افزایش می دهد .
* اگر ساز و کار عقلانی جایگزین ساز و کار عاطفی نشود، مناسبات متحول نخواهد شد،سرمایه از کشور فرار می کند و تولید نمی تواند محور توسعه شود.
* ما رشد و پیشرفت داشته ایم اما توسعه خیر.تحول رفتاری رخ نداده است.
* اگر جایگزینی قانون به جای ایدئولوژی و مناسبات شخصی رخ ندهد، وجه اول توسعه پرهزینه می شود و تا زمانی ادامه پیدا می کند که چاه نفت داشته باشیم. هزینه پیشرفت ابتدا بالا خواهد بود،چون باید زیرساخت هایی ایجاد شود. بعد از مدتی در طول زمان هزینه پیشرفت کاهش می یابد، به شرطی که هم زمان تحول فکری و فرهنگی نیز در رفتارها رخ دهد. در این صورت افق بلوغ توسعه را خواهیم دید.
* اگر تحول فرهنگی رفتاری رخ ندهد ،هزینه پیشرفت دوباره بالاتر می رود و توسعه وارد دام کودکی می شود.یعنی جامعه پیشرفته است اما رفتارها و خلقیات آن هنوز کودکانه است. از طرف دیگر اگر تحول اتفاق نیفتد،از یک جایی به بعد نمی توانیم به همین پیشرفت عادی هم برسیم چون بسیار پرهزینه می شود.
* ما از فقر توسعه در دام کودکی توسعه گرفتار شده ایم.تحول فناوری ما را دچار سرگیجه کرده است در نتیجه مثلا ما به اندازه اقتصاد آمریکا که چهل برابر اقتصاد ماست مهندس تولید کرده ایم، یعنی فقط به پیشرفت فکر کرده ایم نه توسعه!
* آموزش و پرورش می تواند تحول کیفی را که لازمه توسعه است رقم بزند.
* روان شناسان می گویند کودک فقط تا هفت سالگی تغییر می پذیرد و بعد از آن فقط تا 18 سالگی تاثیرپذیر است و بعد از آن تابع جمع بندی خود قرار می گیرد. 40 سال است که دنیا فهمیده که بذر توسعه باید قبل از هفت سالگی در ذهن کودک کاشته شود در حالی که در کشور ما عملا کودک تا هفت سالگی چیزی یاد نمی گیرد و پس از آن هم فقط مغزشان را آموزش می دهیم بدون اینکه توانایی زیستی داشته باشند که می تواند خطرناک هم باشد.
* ما در ایجاد اصلی ترین ابزار توسعه ناتوانیم. برای دو نسل باید کمربند ها را سفت کنیم.باید دستور سرمایه بس برای اقتصاد صادر کنیم،سرمایه ها را باید صرف آموزش کودکان دو نسل بعدی کنیم.مانند کشور های توسعه یافته برنامه ریزی برای توسعه را باید از زمان جنینی کودکان شروع کرد، شاید دوره ای برسد که تصمیم بگیریم فرزندان مان را به مدرسه های فعلی و نظام آموزشی فعلی نسپاریم.
روزنامه شرق ؛ تلخیص : شهداقتصاد
نظرات بینندگان