در ماه مه ۲۰۱۵ ميلادي سومين گردهمايي آموزش جهاني بعد از اجلاس ۱۹۹۶ تايلند و ۲۰۰۰ سنگال با عنوان « آموزش براي همه » برگزار شد. برگزاركنندگان اجلاس معتقدند كه آموزش ميتواند عامل صلح و رشد و توسعه كشورها باشد و گسترش و بهبود آموزش يك حق اوليه انساني است.
طبق گزارشهاي رسمي يونسكو اكنون ۵۸ ميليون كودك محروم از مدرسه وجود دارند كه بيشترين شمار آنان دختران هستند. در منطقه خاورميانه جنگ و درگيريهاي داخلي ١٣ ميليون كودك را از آموزش محروم كرده است. علاوه بر اين ۲۵۰ميليون كودك تنها چندسال دوره ابتدايي را گذراندهاند و مهارتهاي پايه را فرا نگرفتهاند. در اجلاس اينچوان از كشور ايران علي اصغر فاني به عنوان وزير آموزش و پرورش حضور داشت. دست اندركاران اين گردهمايي پس از چند روز بررسي عملكرد كشورها در مورد اجراي برنامهها و رسيدن به اهداف اجلاس سال ۲۰۰۰ داكار به اين جمعبندي رسيدند كه بيشتر كشورهاي عضو در سالهاي اوليه، برنامه آموزش براي همه را بهتر اجرا كردهاند و پس از دو يا سه سال، اجراي برنامههاي فوق كند و در برخي موارد متوقف شده است؛ در برخي كشورها نه تنها وضعيت بهتر نشده است بلكه به دلايلي مانند بروز جنگ و ركود اقتصادي تعداد كودكان برخوردار از آموزش رايگان و باكيفيت بيشتر نشده است از آن جمله ميتوان به كشورهاي آفريقايي و خاورميانه اشاره كرد.
در سوي ديگر برخي كشورها پيشرفتهاي فراتر از انتظار و اهداف برنامه را داشتهاند. براي مثال ، كشور هند بين سال ۲۰۰۰ تاكنون با وجود جمعيت بالا آمار كودكان محروم از تحصيل خود را از ۱۶ميليون نفر به يك ميليون نفر رسانده است. اهداف آموزش براي همه يونسكو شامل آمـــوزش پيش از دبستان، آمـــوزش پايه (ابتدايــي و راهنمايـــي تحصيلــي)، آمـــوزش و پــــرورش استثنايـــــي، ســـواد آمــــوزي و آمــــوزش بــــزرگســالان، آموزش كـــــودكان خـــارج از مدرسه است.
در پايان اين گردهمايي اعضاي حاضر بيانيهاي را در خصوص اهداف آموزشي جهان در ۱۵ سال آينده طرح و تصويب كردند كه اهم اهداف آن به شرح زير است:
١- اهداف دسترسي به آموزش همگاني (برابري و همگانپذيري آموزش به ويژه معلولان و محرومان برابري جنسيتي - فراهم كردن آموزش در كشورهاي جنگزده و فقير - برخورداري از آموزشها و مهارتهايي كه لازمه شهروند مسوول و جهاني است).
٢- اهداف كيفي و ارتقاي پيامدهاي يادگيري (تقويت وروديها - فرآيند انجام كار - ارزشيابي از پيامد و ساز و كار ارزشيابي پيشرفت تحصيلي - اطمينان از حضور معلمان با انگيزه و توانمند و كافي و مهارت آموخته - ارتقاي كيفي آموزش با پرورش خلاقيت، دانش، اطمينان از كسب مهارتهاي اساسي سواد و محاسبه، حل مساله و تجزيه و تحليل آن - ديگر سطوح بالاي شناختي و مهارتي فردي و اجتماعي).
٣- ارتقاي فرصتهاي يادگيري مادامالعمر ( افزايش دسترسي عادلانه به آموزش و تربيت فني و حرفهاي كيفي همزمان با لحاظ و تضمين كيفيت- اعتباردهي و رسميت بخشيدن و ارزشيابي دانش، مهارت و شايستگي آموزش غيررسمي غيرسازماني، ارايه مسيرهاي يادگيري منعطف - تقويت علم و فناوري و نوآوري - تحت كنترل در آوردن فناوري ارتباطات و اطلاعات جهت يادگيري كارآمد و كيفي).
پيشرفت برنامه آموزش براي همه در ايران نسبت به شاخصهاي كمي در برخي زمينهها قابل قبول است. به عنوان مثال در تمام نقاط ايران آموزش شش ساله ابتدايي وجود دارد و در بيشتر نقاط دانشآموزان به مدارس راهنمايي و دبيرستان دسترسي دارند و تنها در برخي روستاهاي كم جميعت بهعلت كمبود دانشآموز و امكانات، مدارس راهنمايي و دبيرستان وجود ندارد و دانشآموزان براي تحصيل به شهرها و بخشهاي پرجمعيت ميروند و طبعا با توجه به چنين شرايطي تعدادي از كودكان از تحصيل باز ميمانند.
در زمينه آموزش دولت بايد روي تشكيل يك سال آموزش پيش دبستاني رايگان، پيگيري تحصيل كودكان (بهطور اخص دختران) بازمانده از تحصيل كه به دليل فقر و مشكلات فرهنگي در برخي از مناطق ايران از تحصيل بازماندهاند و يكسانسازي در برخورداري از امكانات آموزشي و رفاهي در مدارس تمركز بيشتري كند. مشكل اصلي، آموزش، سازمان دهي و بهكارگيري نيروي انساني آموزش و پرورش است و برخلاف بسياري از كشورهاي در حال توسعه ايران با كمبود كادر آموزشي مواجه نيست. سيستم آموزشي با همين تعداد نيرو و شايد كمتر ميتواند به اهداف آموزشي خود برسد مشكل اصلي عدم توازن نيروي انساني است. اغلب مناطق محروم از كمبود نيرو رنج ميبرند در همين حال شهرهاي بزرگ با مشكل نيروهاي مازاد مواجه هستند. مسوولان بايد تاكيد بيشتري بر كيفيت آموزشي و پرورشي داشته باشند.
آموزش و پرورش ايران در شاخصهاي كيفي از مشكلات چشم گيري رنج ميبرد. بهطور كلي مشكلات كيفي آموزش و پرورش را ميتوان در سه محور برشمرد:
١- كيفيت پايين مدارس و عدم تناسب امكانات با اهداف آموزشي. فضاي نامناسب مدارس كه بايد در شاخصهايي مانند ايمنسازي، شادابسازي، تجهيز امكانات رفاهي و ورزشي و تكنولوژي ارتقا يابند.
٢- كيفيت و بازده پايين نيروي انساني و معلم به عنوان آموزشدهنده و ارزشيابيكننده. اكثر معلمان ايران با توجه به سياستهاي حاكم در نظام آموزشي و ضعف سيستم جذب نيرو و مشكلات معيشتي فاقد انگيزه لازم هستند؛ همزمان سياستهاي غلط نگهداشت و آموزش نيرو و ضعف در سيستم ارزشيابي از عملكرد معلمان موجب پايين آمدن محسوس بازده آموزشي شده است كه نيازمند تدبير اساسي تصميمگيرندگان و دست اندركاران نظام آموزش و پرورش است.
٣- استفاده از روشهاي قديمي و تكراري در آموزش مطالب، آموزشهاي غير منعطف كه فرصتهاي بروز و ظهور خلاقيت را از بين برده و محتواي نامناسب كتب درسي كه در راستاي آموزش مهارتهاي زندگي و تربيت يك شهروند مسوول و جهاني نيستند در كنار سيستم ارزشيابي ناكارآمد، موجب اُفت كيفيت آموزش شده است بررسي و رفع هر يك از اين مشكلات ميتواند نظام آموزشي را در تربيت فارغالتحصيلاني كه مهارتهاي لازم براي يك زندگي اجتماعي و مسوولانه را دارند موفقتر كند.
در پايان لازم به ذكر است كه موارد گفته شده مانند اجزاي يك سيستم به هم پيوسته هستند و ارتقاي آنها بايد بهصورت هماهنگ و همگن باشد تا نتيجه مطلوب حاصل شود.
روزنامه اعتماد
نظرات بینندگان