خانواده دانشآموز ١٥ ساله بروجردي كه معلم فيزيك را در كلاس درس به قتل رساند، ادعا كردهاند كه وي داراي مشكلات روحي - رواني بوده است. اگر اين ادعا درست باشد اين پرسش مطرح است كه آيا اولياي مدرسه پيش از فاجعه، از مشكلات رواني دانشآموز با خبر بودهاند؟ اگر آري، براي حل اين مشكلات چه كرده بودند و اگر بيخبر بودند، چه تضميني هست كه دهها دانشآموز مشابه، مثل بمب ساعتي در مدارس سراسر كشور پراكنده نباشند؟ دانشآموز از اتاق «مشاوره» به كلاس ميرود و دست به جنايت ميزند. چرا مشاور مدرسه، دقايقي پيش از جنايت نتوانسته موقعيت بحراني دانشآموز را بفهمد و اقدامي پيش گيرانه انجام دهد ؟
ايلنا از قول منابع خبري خود نوشته: «در پي بالا گرفتن جر و بحث بين معلم و دانشآموز...» معلوم نيست كه آيا مشاجرهيي صورت گرفته يا نه؟ محتواي اين جر و بحث احتمالي چه بوده؟ اگر آن گونه كه وزير آموزش و پرورش در پيام خود به همين مناسبت گفته قرار است ابعاد تربيتي و اجتماعي فاجعه بررسي شود، بايد جزييات اين حادثه و حوادث مشابه را در اختيار داشته باشيم. حوادثي مانند آتشسوزي و تصادف اتوبوسهاي اردوي دانشآموزان و تنبيه بدني دانشآموزان درگذشته هم پر از ابهام بود. پرسش درباره آسيبهاي اجتماعي هم بيپاسخ ميماند. اگر حاجي بابايي در برابر پرسشهاي نامتعارف خبرنگاران عصباني ميشد، آقاي فاني با خونسردي به سوالهاي مشخص پاسخهاي ديپلماتيك و مبهم ميدهد.
وزارت آموزش و پرورش بايد گارد بسته خود را باز كند. اطلاعات، اخبار و آمار را پنهان نكند و درهاي مدارس را به روي محققان بگشايد. آموزش و پرورش را ميتوان يك «شبه سيستم» دانست كه به جاي حركت به جلو دور خود ميچرخد. نيروها در اين سيستم به جاي هم افزايي همديگر را خنثي ميكنند. در مدرسه اكثر افراد از مدير تا آبدارچي، براي كاري كه انجام ميدهند، آموزش نديدهاند و هيچ كس هم ظاهرا از كارخود راضي نيست. همه چيز مدرسه، از تدريس معلم در كلاس تا مراسم آغازين تا شيوه كار معاونان، مدير مدرسه و... تابع سليقه و منش افراد است. هيچ پروتكل و قاعدهيي رعايت نميشود. يك دبير، دانشآموز تاخيري را به كلاس راه نميدهد، ديگري راحت او را ميپذيرد. يكي خوش اخلاق است و جوك ميگويد و ديگري عصباني است و تندخو. يكي معتقد به تنبيه بدني و زجر دانشآموز به عنوان يك روش موثر تربيتي است و ديگري هيچ حساسيتي به درس خواندن و شلوغ كردن دانشآموز در كلاس ندارد. يكي با شوخ طبعي متلك بار دانشآموزان ميكند و ديگري لفظ قلم و جدي حرف ميزند. يكي در دادن نمره سخت گير است و ديگري دست و دلباز. روش معاونان مدارس هم بسيار متفاوت است. اولي در هر كلاس يك آنتن دارد. دومي فقط نمره انضباط كم ميكند. سومي اهل كتك زدن است، چهارمي فقط داد ميزند و ميترساند، پنجمي اوليا را احضار ميكند، ششمي ساعتها و روزها دانشآموز متخلف را سر پا جلوي ديوار دفتر نگه ميدارد. هفتمي به موي بلند و آستين كوتاه گير ميدهد، هشتمي دنبال كشف موبايل و سيدي است. پرورشي مدرسه هم كارش برگزاري سخنرانيهاي سياسي – عقيدتي، چسباندن اطلاعيه و پوستر در تابلو اعلانات و تهيه گزارش از حضور دانشآموزان در نماز جماعت و برگزاري مسابقات اذان و تشكيل هيات و مسائلي از اين دست است. ياد گرفتن مديريت در مدرسه به علم و مدرك نياز ندارد. گرفتن پست تابع ارتباط است و يادگيري هم تجربي است.
تخصص اصلي بسياري از مديران مدارس پول گرفتن از اوليا در بزنگاههايي مانند هنگام ثبت نام، دادن كارنامه و جلسات انجمن است. كار وزراي آموزش و پرورش هم سليقهيي است. هر وزيري به چيزي بند ميكند. حاجيبابايي عاشق ٦-٣-٣ بود. فاني اما دغدغهاش توسعه غيرانتفاعيهاست. علي احمدي كارش بازنشسته كردن معلمها بود. فرشيدي مديريتها را شخم ميزد. در حرف ، تربيت را بر تعليم مقدم ميدانيم اما كار تربيت در مدرسه را به يك نفر و تعليم را به ٣٠ نفر سپردهايم. مدارس دولتي مناطق حاشيهيي شهرها و جاهايي كه سطح سواد و تمكن مالي خانوادهها پايين است، به خصوص در مقطع متوسطه، به لحاظ تربيتي و آموزشي موقعيتي بحراني دارند.
در خوش بينانهترين حالت در اين مدارس فقط ٢٠ درصد دانشآموزان با حمايت و تشويق خانوادهها درس ميخوانند. در يك دبيرستان با ٥٠٠ دانشآموز، مانند همين مدرسه حافظي بروجرد بدون اغراق، ٤٠٠ نفر از درس و مدرسه بيزارند و دمدستيترين وسيله سرگرمي آنها دست انداختن معلم است. بي سوادي و بذل و بخشش نمره در همه پايهها رواج دارد. بخشي از دانشآموزان كلاس اول متوسطه (پايه نهم) مدارس دولتي توانايي خواندن و نوشتن در حد پنجم ابتدايي ندارند. هيچ كس هم نميداند اينها چگونه بالا آمدهاند؟ بسياري از دبيرستانها و هنرستانهاي دولتي ما در مناطق حاشيهيي و كمتر برخوردار، مستعد اتفاقات فاجعه بار هستند. مديريتهاي غيرآموزشي و باندي، معلمان آموزشنديده و بيانگيزه، مجموعهيي از مقررات و آييننامه و اسناد فلجكننده، غلبه گفتمانهاي فرعي مانند گفتمان سياسي و گفتمان معيشتي بر گفتمان آموزشي و تربيتي، كمبود بودجه و تنگناهاي مالي، برنامه آموزشي غيرجذاب كه باعث بيزاري دانشآموزان از مدرسه و درس ميشود، نشانههايي از فرسودگي اين بناست. اين سيستم تلفات و قرباني دارد.
محسن خشخاشي، دانشآموزان شينآباد و درودزن، قربانيان تصادفات اردوهاي دانشآموزي و دانشآموزاني كه در اثر تنبيه بدني مردهاند و مصدوم شدهاند بخش مرئي اين تلفات هستند.
نظرات بینندگان
چرا معلم را شهید اعلام نکردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگرچه فرقی داره با نیروهای نظامی که درحین ماموریت جانشان را ازدست میدهند
در اینجا جا دارد اشاره شود به ضرورت بازبینی آیین نامه مدارس دانش آموز خاطی به دلیل شرارت در مدرسه با اغماض روبه روشده است اما اینک باید این جنایت باید منتظر اشد مجازات باشد کاش در مدارس قوانین انضباطی سخت گیرانه تر عمل می شد تا این فاجعه اتفاق نمی افتاد
با تشکر از اقای شیرزاد عبداللهی