1- سرانجام، فصل انتخابات، به دنبال بیش از یک ماه تلاش و تکاپو و شب زنده داری، به پایان رسید ... ؛ ماهی متلاطم، پر جوش و خروش و مملو از امید و انتظار و آکنده از بیم و هراس ... ؛ ماهی آبستن حوادث بی شمار و غیر مترقبه ، با صف بندی های سترگ و مهیب ...؛ با نتایجی شگرف و بیاد ماندنی: نه بزرگ به وعده و فریب، به رشوه و پول باشی، نفی و طردِ تدلیس و تحمیق توده ها، و مهار هیولای هولناکِ پوپولیسم نقابدار ... ؛
نه بزرگی که تنها اختصاص به طبقه متوسط و شهرنشین و تحصیل کرده نداشت بلکه با اجماعی باور نکردنی و ستودنی، روستاییان، محرومان و حاشیه نشینان هم مدافع و منادی آن شدند و به طرزی باور نکردنی در خلال آن ما شاهد رشد و بالندگی بذر عقلانیت و مدنیت و دوراندیشی ملت و شکوفایی نهال مدنیت بودیم ...؛
موسمی که در خلال آن عموم کنشگران سیاسی، اجتماعی و مدنی، از جان و دل مایه گذاشتند و چه بسیار کسانی که به جای جولان و خود نمایی در ستادها، درخلوت و جلوت خویش( منزل یا کف خیابان ها)، به صورت گمنام به تبلیغ و ترویج افکار و آمال و دل نگرانی های سیاسی/ اجتماعی خود همت گماردند...؛
کارزاری سترگ و سهمگین که در اثنای آن، حتی کسانی که تاکنون به شناسنامه سفید و عاری از مُهرخویش مباهات می کردند، وارد عرصه شدند، و به رغم تمامی انتقاداتی که بر کارنامه و کابینه دولت یازدهم داشتند، بزرگوارانه با قلم و قدم خویش گام در عرصه کشمکش های انتخاباتی نهادند و با به جان خریدن رنج و خطر، بدون هیچ چشم داشتی ... بدون اخذ حکم و ابلاغ صوری از ستادهای بالادستی، از وقت و جان و فکر خویش مایه گذاشتند و به مصاف پوپولیسم نقابدار و اغواگر شتافتند...؛
اگر جنبش اصلاحات به رغم همه موانع و مصائب و با همه ضربات و صدمات، هنوز زنده است و نفس می کشد، حیات و تنفس خود را مرهون کسانی است که به هیچ وجه سودای نام و نان و عنوان نداشته اند و اگر احساس مسئولیت انسانی، وجدانی و ملی و دغدغه آینده این کهن مرز و بوم و مصالح و منافع کلان و دراز مدت ملت و کشور و سرنوشت نوباوگان آن در میان نبود، این طایفه ترجیح می دادند که "سر خویش گیرند و به کار خود اندر شوند"، و عطای سیاست ورزی را به لقایش ببخشند،که به قول شاعر:
" قعر چو بگزید هر کو عاقل است ... زان که در خلوت صفاهای دل است" ... ؛
چرا که این شهرآورد سیاسی، برای بسیاری از آنها، از جمله راقم این سطور، شاید دستاوردی جز ابتلاء به اسپاسم عضلانی و تشدید دیسک کمر و گردن و ضعف بینایی و افزایش نمره عینک نداشته است ... !
و چه بسا که بسیاری از ایشان، با یک دنیا درد و رنج، بارها نردبان ترقی افراد فرصت طلب شده اند و با کوله باری از اشک و اندوه و محرومیت و محکومیت،هیچ سودایی جز شنیدن حرف و دردشان و تحقق آمال شان ندارند ...؛
پس عقل و انصاف و دوراندیشی اقتضا می کند که این جماعتِ فاقد و فارغ از اهداف و اغراض سوداگرایانه، دیده و شنیده شوند و همچون گذشته،ناخواسته و نادانسته، تمام تمرکز و توجه اصحاب قدرت و رسانه و عموم تصمیم سازان و تصمیم گیران، صرفا مصروف و معطوف به عناصر ابن الوقت و فرصت طلب و "مجاهدین روز شنبه" و متظاهر، پر قیل و قال و مدعی نگردد ...؛
2- با فرو نشستن گرد و غبار انتخابات، اینک سزاورست که با عبور از دستاوردهای سیاسی گذرا و کوتاه مدت، از منظر دیگری به این واقعه تاریخی و بیاد ماندنی بنگریم، از روزن کلان تاریخی/ اجتماعی ...؛
در واقع دستاورد بزرگتر این کارزار انتخاباتی، میوه بزرگ و ذی قیمت دیگری بود: ظهور قراین و علائم رشد و بالندگی و زایندگی سرمایه اجتماعی و بارقه های حیات و قوام بنیان های یک جامعه مدنی خردمند و مسئول، ... سرمایه ای سترگ و کمیاب که می تواند موتور رشد و حرکت و اعتلای جامعه در مراحل بعدی در راستای نیل به توسعه همه جانبه،پایدار و درون زا باشد ...؛
در واقع، در فرآیند کنش های جمعی ،که یکی از مهم ترین جلوه های آن انتخابات است (ولو در سطحی نازل و حداقلی)...، ناگزیر و ناگریز، فضاهای عمومی باز و رها می شود و سقف کوتاه جامعه ارتفاع می گیرد ...؛
در چنین شرایطی، خواسته و ناخواسته، فضای تنگ و خفقان آمیز جامعه فراخ می گردد ...، و در خلال تبلیغات، مباحثات و مناظره های انتخاباتی و افشاگری های مترتب بر آن ها، گوش ها و چشم ها گشوده می گردد و حتی بینی جامعه برای تنفس و استنشاق هوای بیشتر و تازه تر، گشادتر و فعال تر از قبل می شود ... ؛
و در پرتو هیجانات و امواج ناشی از خروج غول جمعیت از بطری سکون و سکوت، حصارها و محدودیت های معمول سیاسی در نوردیده می شود، فضای پلیسی/ امنیتی سست می گردد... تعصبات و تصلبات ایدئولوژیک و رداهای تنگ و محجور جزمیت و قشری نگری، حداقل موقتا، به حاشیه رانده می شود ... ترک بر می دارد، و، در صورت تداوم، چه بسا فرو ریزد ... ؛
و در چنین چرخه ایست که نهال آزادی،آگاهی و مدنیت، در پرتو تهییج و تشجیع افکار عمومی، با خروج از محبسِ عزلت و انزوا و با سرک کشیدن از زیر صخره ستبرِ تحجر و تعصب و خشونت، مجالِ تنفس و بالندگی و ساقه بستن می یابد و آحاد مردم و کوشندگان، با عبور تدریجی از وضعیت اتمیزه و ارباب/ رعیتی(مبتنی بر تکلیف محوری به جای حقوق مداری)، و گام برداشتن به سوی جامعه ای باز و پرسشگر با حاکمان و حاکمیتی شفاف، مسئول و پاسخ گو، به هدف غایی خود که همانا آرزوی تاسیس جامعه مدنی باشد، نزدیک می گردند ... ؛
3- نمی دانم آیا از این پس، همچون موسم انتخابات، دیگر مجال دیدار و گفت و گو با دوستان ستادی دست خواهد داد یا آن ها پس از اتمام کارشان با ما، با خاموش کردن سی مکارت های اعتباری خود (که چه بسا بعضا تنها برای همین ایام تهیه و فعال شده بود)،تا فرا رسیدن انتخاباتی دیگر، دچار غیبت صغری خواهند شد... ؛
اما آگه باشید که تکوین جامعه مدنی و قوام و دوام نهادهای اجتماعی و صنفی، نه یک پروژه کوتاه مدت انتخاباتی، که یک پروسه دراز مدت اجتماعی است و در فرآیند کنش های جمعی و دموکراتیک و در خلالِ فضاهای انتخاباتی و غلیان احساسات و تهییج و بسیج افکار عمومی است که آحاد افراد جامعه از پیله فردیت و حالت اتمیزه خود خارج می شوند و در پرتو تعامل و انسجام اجتماعی، گام بزرگی به سوی تولید، گسترش و انباشت سرمایه اجتماعی و استقرار و تثبیت جامعه مدنی بر داشته می شود ...؛
هشیار باشیم که ساقه نحیفِ نهال جامعه مدنی، برای رشد، تثبیت و شکوفایی خود، نیاز به مراقبت، صیانت، آبیاری و تغذیۀ مستمر دارد ... ، اگر اکنون که سر از خاک برآورده و جوانه زده، کوته نظرانه رهایش کنیم تا انتخابات دیگر، معلوم نیست که در روز نیاز اثر و نشانی از آن بیابیم ... ؛
پس، مبادا هنگامی که خرمان از پل گذشت، با نخوت و تفرعن و سرمستیِ ناشی از پیروزی، با بی مبالاتی و بی خردی و بی مهری نسبت به این سرمایه گرانبها و کمیاب، موجبات دلسردی، سرخوردگی و پراکندگی مجدد آن را فراهم سازیم ...؛
هشدار که چنین سرمایه ای (آگاهی، انسجام و مشارکت اجتماعی) آسان به چنگ نمی شود و نباید آسان هم از کف بشود ...؛
4- گذری بر فضای مجازی و گروه های تلگرامی و مروری بر مباحث و مطالب و پست های ارسالی اعضای هر گروه، به خوبی مبین و موید افراد فعال و دلسوز و دردمند و عاشق پیشه، و تمیز آنها از افراد خاموش و فرصت طلب و کاسب پیشه است که، چه بسا با عضویت در ستادها و گروه های متضاد، بدون تقبل هیچ خطر و هزینه ای، همچون" مجاهدان روز شنبه"،در فردای پیروزی در صحنه حاضر می شوند و ندای "انا الشریک" سر می دهند(حتی برخی با هوشمندی هرچه تمام تر، پا را از این هم فراتر نهاده و در روز اول خرداد در جشن پیروزی سر و کله شان پیدا شد و در صف نخست مراسم تقدیر از فعالان اصلاح طلب جلوس کردند)، و در حالی که به گاه نبرد در انتهای صف ( و بلکه بیرون از آن) بودند،اکنون به گاه تقسیم غنایم و مناصب در طلیعه آن ایستادند ...؛
به گواه تجارب انتخاباتی عدیده، اکنون جنبش اصلاح طلبی در ایران از پشتوانه عظیم و عمیق مردمی برخوردارست و جناح اقتدارگرا با همه توان و امکانات و ضربات مستمر و سنگین خود، قادر به دفن و اطفای آن نشده است، اما این جنبش عظیم به دلایل مختلف و از جمله استیلای افراد و مدیران حقیر، ضعیف و ناکارآمد و فرصت طلب، هنوز به اندازه وزن و قدر خود قادر به پیشروی و حصول دستاوردهای محسوس و پایدار نشده است ... ؛
این جماعت عافیت جو و خودخواه، با خیمه زدن بر مناصب کلیدی و تبدیل سازمان ها به پاتوق اقوام، اعوان و اذناب خویش، همچون "جداره ای قطور از چربی"، دور قلب اصلاحات را فرا گرفته و مانعِ کارکرد درست و بهینه آن می شوند ...(حتی دوستی نقل می کرد که از زبان فردی اصولگرا شنیده که ترجیح می دهد رییس او فردی اصلاح طلب باشد تا اصولگرا ؛ زیرا، هیچ گاه باجی را که یک اصلاح طلب(نمای جبون و زبون )، با هدف تثبیت موقعیت و تعقیب منافع شخصی و تضمین آینده خود به ایشان می دهد، هم مسلکانِ اصولگرایش به وی نخواهند داد!!!)...؛
ادامه دارد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان