بحثی که قبلا در مورد سند تحول در سازمان شروع کردیم صحبت کرده بودیم که از قبل تر شروع شده بود و نیز در ادامه آن فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی در ایران بود که مبتنی بر نظرات صدرایی بود. بحثی که از گذشته مانده بود بحث رشد انسان است. من در شورای انقلاب فرهنگی بودم و از دی ماه 95 در این شورا نیستم. ما در کمیسیونی که در مشهد بودیم از سال 91 تا سال 95 به مدت پنج سال و با کمک هشتاد نفر از اساتید دانشگاه و دانشجویان دکترا بحث رشد انسان را شروع کردیم مبتنی بر حکمت متعالیه و مبتنی بر تاملات قرآنی در آن فضای نظریه اسلامی تعلیم و تربیت است. الآن کتاب نظریه اسلامی رشد زیر چاپ است در دانشگاه شهید بهشتی که امیدوار هستیم که در عرض دو سه هفته دیگر به چاپ برسد و بیرون بیاید. ویرایش این کتاب دو سال به طول انجامید. بعد از سال 95 که قرار بود سال 97 بیرون بیاید که به نمایشگاه برسد ولی ویرایش آن ادامه پیدا کرد . آن چه که در مورد این کتاب بیرون می آید فصل پنج این تحقیق است. بیشتر داده ها در فصل چهار است چیزی در حدود دو هزار صفحه است. کار خیلی سنگینی بود و مجبور بودیم به خاطر این کار تمام نظریه های روان شناسی را مطالعه بکنیم در بحث رشد و مبانی نظریه ای را در جاهای مختلف بررسی بکنیم و بعد وارد بحث اسلامی بشویم. اگر چه ما در سازمان نبودیم همچنان ماموریت های سازمان را داریم انجام می دهیم. من به دنبال نظریه اسلامی تعلیم و تربیت از نظر اسلامی رشد الحمدلله و توفیق الهی و به کمک دوستانم دارم. به جز این کتاب تعدادی زیاد مقاله چاپ شد در مجلات علمی پژوهشی و یک کتاب دیگری تحت عنوان شخصیت از دیدگاه روان شناسی هم که احتمالا در می آید که کار من نیست ، قسمتی که من در آوردم قسمتی بود که خودم انجام داده بودم فصل پنج که جمع بندی پروژه بود و کارهایی که خود من انجام داده بودم ولی خیلی از کارهایی که اساتید دیگر انجام داده بودند در قالب مقالات منتشر شد.
در مدتی که در آستان قدس بودیم یک گروه تربیت دینی راه انداختیم در مورد پژوهش ها. یک برنامه تحول با کمک آقای دکتر بابلی از دانشگاه فردوسی تدوین کردیم و متناسب با آن که مسئولیت گرفتند در مدارس امام رضا همان را اجرا می کنند که الآن در مقطع پیش دبستانی دارند انجام می دهند.
توفیق های دیگر که داشتیم که نظام تربیت اسلامی را درآوردیم. الآن دنبال پژوهشگر می گردیم که بیاید تحقیق را انجام بدهد .
هفت برنامه پژوهشی را با کمک آقای دکتر تهرانچی راه اندازی کردیم در زمانی که ایشان معاون علمی بودند. یک کارهایی در مورد حوزه زنان انجام دادیم حوزه زنان و خانواده که بیشتر قسمت تربیتی آن را بر عهده داشتم.
نکاتی که امروز می خواهم خدمتتان عرض کنم مبتنی بر تجربه ای است که تا الآن داشتم. اولین اثری که من نوشتم سکولاریسم تربیتی بود. دو سه مقاله دیگر هم در این درابطه نوشته ام که از نظر صدرا برای تقابل با سکولاریسم تربیتی چه کار می شود کرد؟
الآن زمانی است که ما سکولاریسم تربیتی را نوشتیم و نگاهم به جریان قبل از انقلاب و اتفاقاتی که قبل از آن افتاده برمی گردد. البته یک میزگرد نقد هم در این رابطه گذاشتند که مدیر آن مجله ما را خیلی و مفصل مورد نقد قرار دادند یعنی حسابی پدر ما درآوردند و آن کتاب بیشتر ناظر بر گذشته بود .
از انقلاب اسلامی به بعد که چهلمین سال آن را می گذرانیم سکولاریسم نه تنها ادامه پیدا کرد بلکه بسیار پیچیده تر ادامه پیدا کرد.
این طور نیست که انقلاب اسلامی باعث شد که سکولاریسم حذف بشود یا جمع بشود. این یکی از ویژگی های انقلاب است همان طور که خودش دارد رشد می کند رقبای خودش هم پیچیده تر عمل می کنند. سکولاریسم تربیتی پیچیده تر شد.
یکی ار نکاتی که در مورد این که سکولاریسم خیلی پیچیده عمل می کند در حوزه دانشگاه ها و حوزه مدارس بحث تربیت دینی است و تقابل با تربیت دینی. این که ما می توانیم تربیت دینی داشته باشیم یا نه یا اگر بخواهیم تربیت دینی داشته باشیم و چگونه باید داشته باشیم این مسئله ای است که می خواهم خدمتتان عرض کنم.
در تربیت دینی ما به آن معنایی که بخواهیم مطمئن و خاطر جمع باشیم شاید نشده است. آثار و چیزهایی از دین در تربیت وارد شده ولی مبنائا تربیت ما هنوز دینی نشده است و اشکالاتی در کار است.
یکی از مهمترین اشکالاتی که وارد است و خیلی موضوع بحث در مجامع علمی داخل ایران و همچنین در خارج از ایران است بحث رابطه علم و دین است. در همایش ها و مجلات مختلف ، در گفت و گوهای مختلف علمی بحث جدی روز است که آیا بین علم و دین می شود رابطه برقرار کرد ؟ می شود ریاضیات اسلامی یا فیزیک اسلامی نوشت یا نه ؟
بارها در این میزگردها مغلوب واقع شدم و بر من غلبه کردند به دلایلی که گفتنش در اینجا زیاد لازم نباشد که می گفتند ما نمی توانیم علم دینی داشته باشیم.
تعلیم و تربیت یک موضوع بسیار تخصصی است. بسیار بسیار حرفه ای است. مثل سایر علوم آیا می تواند اسلامی شود یا نمی تواند؟
آیا علم تعلیم و تربیت می تواند اسلامی بشود و اگر علم تعلیم و تربیت اسلامی نشود یا اگر نتواند اسلامی بشود آیا عمل تعلیم و تربیت اسلامی تحقق خارجی دارد و اگر داشته باشد می تواند قابل تعلیم باشد یا خیر ؟
ما در عمل تعلیم و تربیت اسلامی خوشبختانه سابقه خوبی داریم. از قبل از انقلاب جریان های تعلیم و تربیت اسلامی در مدارس اسلامی در مدارس عابدزاده ، در مدارس علوی در مدارس مختلفی شروع شد . در همان جریان شناسی تعلیم و تربیت که ما منتشر کردیم ، یک شناسه و جریان احیاگرانه اسلامی در مقابل جریان سکولار از قبل از انقلاب شروع شد و در اکثر دانشگاه ها حرکتی توسط آیت الله مطهری و بقیه شروع شد. ولی یک نقص بزرگ ما این بود که این تجربه انباشته تبدیل به یک گزارش علمی نشد.
در خدمت آقای دکتر تورانی یکی دو تا همایش ملی برگزار شد برای این که این تجربه ها را تبدیل به علم بکنیم که دوستان زحمت کشیدند و دارند آن را به کتاب تبدیل می کنند که بعدها آن جریان خیلی پرشور ادامه پیدا نکرد نه گزارش و نه خبری در روزنامه ها نه در تلوزیون نشنیدم آن جریانی که می خواست تجربه را تبدیل به علم بکند وجود نداشت.
یک تجربه انباشته ارزشمندی در ایران وجود دارد که الآن این اتفاقی نیفتاده است. اخیرا در سال گذشته در آستانه روز قدس یک کنفرانس تربیت دینی برگزار کردیم که در آن تجربه های برتر را در مشهد معرفی کردند و یک پنل تخصصی هم در کنار کنفرانس بود که از خود کنفرانس خیلی بیشتر مورد استقبال قرار گرفت و تجربه ها به نمایش گذاشته شد. ولی این از جاهایی است که اگر یک روزی پژوهشگاه ما در آموزش و پرورش برود به سراغ این که تجربه های خوب و ارزشمند را تبدیل به علم بکند و این جریان را دنبال بکند به نظر من ارزشش را دارد.
نوآوری های خیلی خوبی در مدارس توسط معلمان و سیستم های مدیریتی هست که واقعا ارزشمند است.
در زمانی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی بودم دو سه بار این خیز را برداشتم که چنین کاری بکنم ولی پشتوانه مالی کافی نبود که ما بتوانیم این تجربه ها را تبدیل به علم بکنیم و این جایی است که ما نسبت به غربی ها در این موضوع خیلی غفلت می کنیم. مثلا رشته مدیریت وقتی نگاه می کنیم به تاریخچه هایشان می بینیم که اینها تجربه هایشان را تبدیل به علم کردند و توفیقات شان این است که از تجربه به سمت علم حرکت کردند و متاسفانه ما در روش شناسی های علمی کشور خودمان خالی هستیم اصلا نه تجربه نگاری می کنیم نه تجربه را تبدیل به علم می کنیم.
می دانم که در پژوهشگاه یک جریان اقدام پژوهانه به راه افتاده ولی آنی به زمین خورد به نظر من یک نهضت روش شناسی لازم است که این کار را بکند و یک پشتوانه خوبی لازم دارد اگر سازمان پژوهش بروند به دنبال این که تجربه را تبدیل به علم بکنند. حتی تجربه وزرا را ، حتی تجربه مدیران ارشد را. این سازمان مدیران متعددی داشته ، تجربیات آنها را تبدیل به علم کردند و بسیار می تواند گزاره های بسیار موفقی داشته باشد.
از این قسمت ما محرومیم . اگر بخواهیم در مورد تعلیم و تربیت دینی حرف بزنیم من می توانم راجع به آموزه های فلسفی صدرایی حرف بزنم ولی نمی توانم راجع به آموزه هایی که با تجربه می توان آموخت شاید کارگاه بعدی از این باب باشد که ما چقدر می توانیم از تجربیات مدیران استفاده بکنیم.
خیلی از اساتید و دوستان رفتند که این تجربیات را تبدیل به علم بکنند ولی از تلویزیون و اخبار سراغ ندارم که کسی گفته باشد کنفرانسی برگزار شد یا کتابی منتشر شد که این تجربه ها در آنجا تبدیل به علم شد یا مقالاتی در این زمینه نوشته شد.
اگر بخواهیم علم تعلیم و تربیت دینی را داشته باشیم این یک راه است. شاید از این که رشته من فلسفه است تعجب بکنید که چرا من از این حرف ها می زنم ، من بایستی مدافع طرح و روش های تحقیق اسنادی باشم نه تحقیق تجربی ولی واقعا عرض می کنم که از خود ملا صدرا می شود همین را یاد گرفت که اتفاق را باید از تجربه آموخت. از تجربه های مختلف باید آموخت و این تجربه ها را باید تبدیل به علم کرد.
راه دوم این است که ما از مبانی شروع بکنیم. در مقابل فلسفه اصالت ماهیت که تمام فلسفه ها اصالت ماهیت هستند چه فلسفه های ما قبل صدرایی چه فلسفه های معاصر. ما چه فلسفه های پیش صدرایی را در نظر بگیریم چه فلسفه های پست صدرایی را در نظر بگیریم هر فلسفه ای اگر ذیل صدرا نیامده در واقع فلسفه اصالت ماهیت است و اصل را بر مقوله می گذارد نه اصل را بر هستی و دچار همان نقص هایی است که صدرا به آن حمله کرده است و اتفاقا در مبانی اسلامی ما دچار مشکل می شویم در تبیین مبانی اسلامی.
شاید یکی از مهمترین مشکلاتی که ما پیدا می کنیم این است که وقتی شما مقولات مجزا را داشته باشید جایگاهی برای خداوند نیست چون خداوند جزء هیچ مقوله ای نیست. وقتی شما مقولات بسته ای داشته باشید جایی برای انسان هم پیدا نمی شود. چون انسان یک موجود فوق مقوله است. ماورای آزاد است. این موجود به شدت متحرک است. به شدت در حال تغییر است و جایی که اراده آزاد انسان را نتوانید اصلا بیاورید در جهان بینی به نظر می رسد این جهان بینی ها به زمین می خورد.
بنابراین به نظر می رسد علم مدرن فن آوری مدرن متکی بر فلسفه های اصالت ماهیتی هستند و در اینجا اگر بخواهید مبنایی را حرکت بکنید و به تربیت دینی برسید راه گریزی ندارید الا این که از فلسفه اصالت وجود حرکت بکنید. از حکمت متعالیه حرکت بکنید. البته بعضی ها هستند که تفکر ارتودکسی دارند می گویند ما می توانیم بدون فلسفه از قرآن چیزی دریافت بکنیم. در قم یک میزگردی بود که بحث مفصلی کردیم در مورد نگرش های ارتودکسی در واقع طوری به معنی حسبن الله کتاب الله است و هیچ جایی برای اجتهاد باقی نمی گذارد. هیچ جایی حتی برای ولایت باقی نمی گذارد و این به خاتمیت می رسد ولی از ولایت نمی تواند جایی ببرد اگر بخواهید جایی برای اندیشه ولایت داشته باشید تشیع را داشته باشید نمی توانید بگویید اصبن الله کتاب الله نمی توانید بگویید ما خودمان قرآن می فهمیم نیازی به چیزی نداریم. مجبور هستید بپذیرید ما در تنگنای نظریه انسانی باید یکی از این پارادایم های فلسفی را قبول بکنیم و اتفاقا هر کسی که این نکته را بگوید که من می توانم از فلسفه فرار بکنم حتما در فلسفه افتاده ولی او از یک فلسفه دیگر است.
ما به دلیل تنگنای انسانی خودمان، چون ما مقام فرشته نیستیم ما نمی توانیم با چشم فرشته نگاه بکنیم ما مافوق انسان نیستیم ما انسانیم و چون انسانیم اسیر آداب و رسوم هستیم اسیر ذهنیت ها هستیم ، اسیر زبانیم اسیر مقولات ذهنی هستیم ، اسیر تجربه های ذهنی هستیم و ما نمی توانیم فرار بکنیم. پس همه کسانی که می گویند ما می توانیم از فلسفه فرار بکنیم ممکن است درگیر فلسفه تحلیلی شده باشند. ممکن است درگیر فلسفه زبان شده باشند. ممکن است درگیر فلسفه های اگزیستانس شده باشند ولی ناخودآگاهند. از فلسفه امکان فرار نیست حتما در یک جهان بینی و در یک فلسفه خاصی دارد حرکت می کند چه بهتر است اعتراف بکنید که فلسفه مان چیست؟ و خودمان را بازنگری بکنیم و گرنه مقام عصمت را برای خودمان تقاضا کردیم. ما گفتیم ما می توانیم قرآن بخوانیم قرآن بفهمیم و ما معصوم هستیم خطا نخواهیم کرد و درگیر خطاهای ذهنی نخواهیم شد و درگیر تجربه های ذهنی نخواهیم شد. این مقام فقط مخصوص ائمه اطهار است و ضرورت ولایت به خاطر همین است که ما گرفتار این تنگنا هستیم و الا اصلا ولایت نیاز نداشتیم. اگر ما می توانستیم که خودمان از قرآن به طور کامل استفاده بکنیم و گرفتار محدودیت های انسانی نبودیم ما نیازی به ولایت نداشتیم. ما می توانستیم بگوییم همین کتاب برای ما کافی است ، ما عین آنچه که قصد پروردگار است از همین کتاب متوجه می شویم و اشتباه نمی کنیم .بنابراین بپذیریم که اشتباه می کنیم و بپذیریم در تنگنای فلسفه ها گیر افتادیم و حالا یک فلسفه ای که به نظر می رسد موفقیت خودش را نشان داده به نام حکمت متعالیه یا فلسفه صدرایی و حقانیتش را می شود از شارمینش متوجه شد و می شود از آموزه هایش متوجه شد این را بپذیریم.
این ادعایی بود که سال هاست که دارند روی این ادعا می ایستند و الآن هم در بحث زمینه اسلامی رشد همچنان به ادعاها ایستاده اند که گریزی نداریم که بهترین فلسفه را انتخاب بکنیم یا بهترین فلسفه ای که انتخاب کردیم حکمت متعالیه است و حکمت متعالیه در مقابل فلسفه های اسلامی نیست بلکه نقطه کمال فلسفه های اسلامی است. این فلسفه ابن سینا است که رسیده به فلسفه صدرا و فلسفه صدرا هم در خودش نمانده ، شما با علامه طباطبایی زاویه های جدیدی از فلسفه صدرا را داشتید الآن با علامه مصباح ، علامه جوادی زاویه های جدیدی از فلسفه صدرایی دارد باز می شود. خود مطهری زاویه های جدیدی از فلسفه صدرایی را باز کرد. از همه مهم تر مرحوم امام بخش های جدیدی از فلسفه صدرایی را باز کرد و این تغییرات را در فلسفه صدرا به خوبی می شود ملاحظه کرد. تدریس هایی که امام می کردند و چه زاویه هایی جدیدی را باز کردند. من نظریه ای که در نظریه رشد داشتم از دیدگاه های امام استفاده خیلی شایانی بردم هم در طراحی الگوی رشد و هم در بحث های استعداد و بحث های نیاز به شدت از دیدگاه های امام استفاده کردم از شانی که امام به فلسفه صدرا داشت.
من این را در مورد ظرفیت فلسفه صدرا عرض می کنم که می شود از آن جبهه ی مقاومت در برابر تربیت سکولار را طراحی کرد. نه تنها در تربیت بلکه در علم دینی. نه تنها در علم دینی علوم انسانی دینی حتی در علوم پایه دینی در علوم تجدیدی دینی این امکان وجود دارد ولی چون آنها در تخصص من نیست یک ادعایی است که اثباتش سخت است و بایستی علما و محققین کمکم کنند. ولی در حوزه تعلیم و تربیت که تخصص خود بنده است دو سه مورد نکته است که خدمتتان عرض می کنم.
ادامه دارد
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
نظرات بینندگان
....بیدار نمیشه
انسانی که حکومت را حق خود می داند وخود رابه هر دلیلی برتر از بقیه قلمداد می کند،مشرک است و هیچ بهره ای از دین نبرده است.
اتفاق نامبارکی که افتاده این است که رفتار سیاستمداران با همه نادرستیش دین به حساب آمده است.
این تهمت بزرگیست