صدای معلم :
حقوق شما 3500 تومان قبل از انقلاب بود .
چه افراد و گروه هایی مانند شما حقوق می گرفتند؟
زمانخانی:
نمی دانم ولی ما زندگی خوبی داشتیم و برای بچه ها کتاب می خریدم و کرایه منزل می دادم . تازه مجرد هم بودم. بعد از انقلاب هم متاهل شدم. حرمت و احترامی که نسبت به معلمان بود کم کم پایین آمد.
مورد دوم این بود که در آن دوره برای « تشکل های معلمی » ارزش قائل می شدند. تشکل معلمی مانند تشکل کارگران و اصناف مختلف که در ایران داشتیم تشکل ها حرمت داشتند.
تشکل های آن موقع « چارچوب » داشتند .
دولت قبول می کرد .
به آنها اجازه ی فعالیت می داد . جمع می شدند و صحبت می کردند. مسائلشان را از طریق تشکل بیان می کردند. ولی متاسفانه بعد از انقلاب کل تشکل ها را از بین بردند.
صدای معلم:
شما خودتان عضو تشکل معلمی بودید؟
زمانخانی:
بله . عضو تشکل معلمان ایران بودم . همان آقای بیت الله جمالی از طرف معلمان سراسر ایران انتخاب شد و مدیر کل آذربایجان شرقی شد. او را معلمان انتخاب کردند.
ببینید تشکل ها چقدر مفید بودند !
بازرس کل استان بود. در آن زمان تشکل ها حرمت داشتند ، احترام داشتند. اجازه می دادند فعالیت کنند. نه این که سرکوب شوند ، نه این که مزاحم بشوند و برچسب بزنند که چرا معلمان جمع شده اند ؟
خوب جمع شده است مگر چه است؟ خروجی اش را ببین.
تجمع کرده اند که مسائل صنفی شان را بیان کنند .
دو تفاوت عمده است. حرمت معلمان آمد پایین مانند دیگر صنف ها و تشکل ها کلا از بین رفت. برای هر کدامشان انگی گذاشتند و برچسبی زدند و از بین بردند.
صدای معلم:
آیا این تشکل ها مستقل بودند؟
زمانخانی:
بله . مستقل بودند ولی به دولت برنامه می دادند. درخواست هایشان را به دولت می دادند. یک گوش شنوایی بود، می شنیدند.
متاسفانه پس از انقلاب ؛ تشکل ها از بین رفتند .
در تمام دنیا معلمان حرمت دارند البته به غیر از ایران .
در این میان شعار هم می دهیم که معلمی شغل انبیاء است .
صدای معلم:
در آن زمان معلمانی که در تشکل ها فعالیت می کردند انتقاد می کردند ، تجمع می کردند ، اعتراض می کردند و...
آیا دولت در آن زمان با معلمان معترض برخورد می کرد مثلا پرونده ای برایشان تشکیل دهد ، اذیت شان کند و یا مانند حال حاضر در هیئت های رسیدگی به تخلفات برای آن ها پرونده سازی کنند ؟
آیا آن زمان چنین مسائلی وجود داشت ؟
زمانخانی:
خیر ؛ نبود.
اجازه می دادند که فعالیت کنند ولی کسانی که « سیاسی کاری» می کردند شاید مهره های اصلی آنها را می گرفتند و از آنها توضیح می خواستند. ولی بعد از انقلاب از پایین و بدنه را خراب کردند.
در آن زمان بیشتر با سرانشان کار داشتند .
صدای معلم:
می شود بیشتر توضیح دهید؟ پایین را خراب کردند یعنی چه ؟
زمانخانی:
حرمت معلم که در پایین بدنه آموزش و پرورش بود از بین رفت. تشکل یک سر دارد یک بدنه. آن زمان با « سر » کار داشتند .
مقامات آن ها را جمع می کردند ، صحبت می کردند توضیح می خواستند مثلا در مورد تجمعات از آنها سوال می کردند انها هم جواب می دادند یا قانع می شدند و اجازه می دادند تشکل آن کارش را ادامه بدهد اگر قانع نمی شدند چند نفرشان را چند روز به جایی می فرستادند بعد برمی گشتند ولی اینها از پایین ویران می کنند که اصلا تشکلی به وجود نیاید.
صدای معلم:
به یاد دارید در آن زمان، معلمی را به خاطر فعالیت صنفی بازخرید یا اخراج کنند ؟
زمانخانی:
خیر . قبل از انقلاب چنین چیزهایی نداشتیم .
فرضا از صمد بهرنگی توضیح خواسته بودند که چرا باید به زبان ترکی صحبت کنیم و کتاب داشته باشیم ؟ چرا این حرف ها را در محافل بیان می کنید؟
در نهایت ؛ یک اخطار کتبی برای او فرستاده بودند. سه ماه از کار برکنارش کرده بودند و دوباره خودشان آوردند چون که دیدند خانواده اش در سختی قرار گرفته و خانواده نیاز به حمایت دارد و دوباره به کارش برگرداندند. مقطعی این کار را می کردند نه این که کلا اخراج کنند و طرف را زمین گیر کنند.
صدای معلم:
به آقای صمد بهرنگی اشاره کردید. ایشان یک شخصیت فرهنگی بوده، معلم بوده و در روستاهای آذربایجان تدریس می کرده است. کتاب هایی نوشته است.
شما فکر می کنید آیا افکار صمد بهرنگی در زمینه آموزش و چالش های موجود چقدر می تواند راه گشا باشد ؟
بعضی ها می گویند او چپ و تند بوده ...
زمانخانی:
البته کتاب «ماهی سیاه کوچولو» ی صمد بهرنگی جزء ده کتاب برتر دنیا شد .
بله آن زمان برچسب هایی می زدند. به آنهایی که شاخص بودند برچسب می زدند ولی فقط حرف بود نه این که واقعا ثابت کنند.
شاه به روحانیون ارتجاع سیاه می گفت و به کسانی که افکار چپ داشتند ارتجاع سرخ لقب می داد تا آنها را از بین ببرد. برچسب در همه مقاطع است هم در قبل از انقلاب و هم بعد از آن.
صمد کتابی نوشته بود به نام « کند و کاو در مسائل تربیتی ایران » . اگر واقعا اجازه چاپ می دادند خوب بود. خودشان گفته بودند بنویس ولی اگر می گذاشتند چاپ شود می دیدند که کتاب خوب و مترقی است و راهگشاست.
اگر آن را چاپ می کردند همه مردم ایران آن را قبول می کردند. تمام قومیت ها و افکار آنها را در آن جا داده بود. این کتاب به صلاح مملکت بود نه این که علیه شخصی باشد ولی متاسفانه جلوی آن را گرفتند و نگذاشتند منتشر شود.
الآن دوباره همان مسائل مطرح هستند .
معلمان و دانشجویانی هستند که صحبت می کنند ؛ تشکل های ملی فرهنگی هستند در آذربایجان بلوچستان کردستان ولی اگر قبلا اجازه می دادند که این صحبت ها طرح شود و مسائل حل شوند شاید کار به اینجا نمی رسید که فرضا در بازی فوتبال ( تراکتور ) آن شعارها را بدهند. چون از همان نطفه درست هدایتشان نکردند ، گوش نکردند و حالا آذربایجان مسئله بزرگی شده است.
صدای معلم:
آقای صمد بهرنگی در کتاب های خودش از یک اصطلاحی استفاده می کند به نام « چوخ بختیار » .
می شود توضیحی در این مورد بدهید چون خیلی از مخاطبان یا معلمان نمی دانند چوخ بختیار یعنی چه؟
زمانخانی:
چوخ بختیار به معلمانی می گفت که خیلی شیک هستند ، راضی نیستند که به اینها کم احترامی شود یا راضی نیستند که کسی روی حرف آنان حرفی بزند.
پاچه خوار هستند.
باد به هر سمتی می وزد اینها هم در همان سمت قرار می گیرند.
نان به نرخ روز خورند تا چیزی برای خودشان کسب کنند.
البته این جنس از معلمان حالا هم هستند .
معلمانی که کراوات می زدند و خودشان را از معلمان دیگر جدا می کردند و الآن هم ریش می گذارند ، تسبیح می چرخانند ، ظاهرسازی می کنند و...
صدای معلم:
شما فکر می کنید این مساله چوخ بختیار که آقای صمد بهرنگی مطرح کرده بالاخره یک خصیصه و یک مشخصه عمومی بین معلمان محافظه کار بوده و این اصطلاحی که ایشان استفاده کرده موید همین مسئله است. به نظر شما چرا معلمان ما عموما این صفت و خصیصه را دارند حالا قبل از انقلاب بوده و الآن تشدید شده است؟
زمانخانی:
یک عده هستند که محافظه کارند و نمی توانند انقلابی باشند. آدم های محافظه کار باید پاچه خواری کنند ، باید به نرخ روز صحبت کنند تا خودشان را نگه دارند و هیچ گزندی به آنها وارد نشود. خوش باشند. به من چه که کسی از گرسنگی مرد و یا مملکت چرا به این روز افتاده است . اینها راضی نیستند که به دردسر بیفتند. خودشان را کنار می کشند و همین گونه زندگی می کنند و متاسفانه خودشان را به حق هم می دانند. اگر کسی از آنها بپرسد چرا در مسائل اجتماعی و سیاسی دخیل نیستی ؟ چرا نظر نمی دهی می گویند به ما چه مربوط است ؟ عیسی به دین خود موسی به دین خود.
مگر من سر پیازم یا ته پیازم ؟
مردم بمیرند به جهنم ! عرضه داشته باشند مثل من زندگی کنند .
یک دلایلی برای توجیه خودشان می آورند و متاسفانه الان هم هستند.
صدای معلم:
آموزش و پرورش قبل از انقلاب چه نوع معلمانی را گزینش می کرد ؟
شیوه های فیلترینگ و گزینش معلمان در قبل از انقلاب چگونه بود؟
زمانخانی:
تا جایی که اطلاع دارم در گزینش به معلمان می گفتند و تاکید می کردند فقط با دربار و شاه کاری نداشته باشید. علیه آنها صحبت نکنید ولی آزادید که در موارد و مسائل دیگر اظهار نظر کنید. حق دارید ، انسانید. به نظریاتشان ارزش قائل بودند. گوش می کردند اما فقط به سران بالای مملکت چیزی نگویید. حساسیت شان روی آن بود. در تمام مسائل اجتماعی آزاد بودیم. صریحا نظر می دادیم. تریبون در اختیار معلمان می گذاشتند. مراسم می گذاشتند. صحبت می کردیم. کانون های مختلفی بود. روزنامه های مختلف بود. احزاب مختلف بود.
صدای معلم:
در مورد باشگاه مهرگان شناخت دارید ؟
( ادامه دارد )
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
مصاحبه گر : علی پورسلیمان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.