افراد در تشکل ها به منظور تامین هدف و یا اهدافی گرد هم می آیند .
با این که این اهداف در « اساسنامه » و نیز در فاز راهبردی آن در « مرامنامه » آن تشکل منعکس می شود اما غالبا متناسب با این اهداف برنامه ای منتشر نمی شود .
زمانی که یک گروه و یا تشکل برنامه خاصی نداشته باشد اعضای آن مجبور می شوند که به طرقی خود را مشغول کنند .
بسیار اتفاق افتاده است که پس از تشکیل هیات مدیره و یا شورای مرکزی یک تشکل ارکان آن تشکل شکل می گیرند .
بعضا کمیته ها و یا کارگروه هایی تشکیل می شوند .
همان گونه که قبلا نیز بیان شد از آن جا که تشکل ها اصولا پس از تعریف هدف وارد طراحی برنامه نمی شوند و معمولا " فکری " برای تحقق اهداف وجود ندارد بنا بر اصل بدیهی " علت و معلول " کمیته ها نیز فقط در حد " اسم " باقی مانده و فعالیت یا کنش خاصی در آن شکل نمی گیرد .
مثلا در یک تشکل کمیته هایی با اسامی مختلف تشکیل می شوند اما کار خاصی انجام نمی دهند .
جالب است که در یک نمونه در تشکلی کمیته بازنشستگان شکل گرفته است اما پس از گذشت بیش از 2 سال این کمیته در حد همان یک نفر ( مسئول کمیته ) باقی مانده است و حتی تاکنون در مورد مطالبات فرهنگیان و معلمان بازنشسته یک مورد هم موضع گیری و یا پی گیری نداشته است !
در واقع ، در یک جریان دو سویه نه فکری از سوی هسته مرکزی یک تشکل به ارکان سرازیر می شود ، همین طور از این کمیته ها نیز خوراکی برای پردازش در هسته مرکزی تولید نمی شود .
این جاست که – برای خالی نبودن عریضه و این که تشکل به صورت کلی از افکار عمومی حذف نشود - ناچارا عده بسیار قلیلی مدیریت یک تشکل را بر عهده گرفته و آن را اداره می کنند و نتیجه منطقی این وضعیت قرار گرفتن یک و یا عده معدودی تحت عنوان " عقل کل " و " مدیریت در سایه " در مصدر تصمیم گیری ها می شود .
از آن جا که ارتباط تشکل ها معمولا با بدنه معلمان قطع و یا در حد نازلی قرار دارد ؛ تشکل ها به منظور تاثیرگذاری بر بدنه در مسیری می افتند که روی یک و یا چند چهره خاص متمرکز می شوند و آنان چهره های کاریزماتیک تشکل ها می شوند .
این چهره های استثنایی خودشان به جای جمع فکر می کنند ، بیانیه می دهند ، اعلام موضع می کنند و ...
از آن جا اصولا راهبرد مشخصی برای حرکت در نظر گرفته نشده است و خرد جمعی و برنامه محوری و آینده نگری عناصر غایب در تصمیمات هستند ضریب خطا در تشکل های معلمان افزایش می یابد .
برخی از تشکل ها که عمدتا متصف به صفت " صنفی " هستند اما معمولا در برنامه ها و مواضع و کنش ها غایب بزرگ محسوب می شود برای آن که در عرصه افکار عمومی بمانند سعی می کنند که در نوک پیکان مطالبات معلمان قرار گرفته و نقش " حد واسط " را فراموش می کنند .
بزرگ ترین آسیبی که این گونه تشکل ها را تهدید می کند همانا افتادن در دام " پوپولیسم " و " تندروی " است .
آنان تصور می کنند که هر چقدر بیشتر در تنور مطالبات معلمان بدمند و شعارهای تندتری بدهند به همان نسبت در میان معلمان " مقبولیت " و " محبوبیت " بیشتری خواهند یافت .
نهایت این کنش به صورت طبیعی تصادم با منافع حاکمیت و امنیتی شدن فضا و افزایش غیرمنطقی هزینه ها خواهد بود .
زمانی که با آوانگاردهای تشکل و افراد راس برخورد می شود فاصله بدنه معلمان از این گونه تشکل ها زیاد می شود اما افراد مشغول در تشکل آن را حس نمی کنند .
آنان سیکل بسته ای را تشکیل داده و با ستایش یکدیگر و هر چه بیشتر فربه تر کردن چهره های کاریزماتیک از آنان " قهرمان " می سازند .
این سیکل بسته حتی قدرت نقادی خود را در برابر تصمیمات اشتباه و نادرست از دست می دهند و این جاست که " کیش شخصیت " بیماری دائمی جاری در تشکل ها می شود .
در مجموع می توان گفت تشکل و یا گروهی که از ابتدا برای اهداف و آرمان هایی تشکیل شده بود و قرار بر این بود که خرد جمعی ، هم فکری و معاضدت و نیز پیروی از معیارهای کار جمعی ضریب اشتباه و خطا را در تشکل که تجسم عقل گروهی است به حداقل برساند به طور تصاعدی افزایش یافته و در سایه پرتوهای کاریزماتیک فرد " رهبر " به صورت شفاف نقادی نمی شود و یا فرصت نقد نمی یابد .
البته این حالت مختص تشکل ها نیست و در جامعه ما به وفور دیده می شود اما متاسفانه در تشکل ها که مهم ترین مشکل آن ها فقدان آموزش تشکیلاتی موثر و کارآمد است تعدیل و یا اصلاح نمی شود و رفتارهای نادرست اجتماع در تشکل ها دوباره بازتولید می شوند .
این جاست که تشکل ها قدرت نفوذ و تاثیرگذاری خود را در جامعه مرجع از دست می دهند و از سوی فرهنگیان و معلمان جدی گرفته نمی شوند .
باید بدانیم و بپذیریم که تشکل یابی و تشکل سازی عرصه قهرمان بازی ها و یا قهرمان سازی ها نیست .
هر گونه فعالیت صنفی باید آرام ، حساب شده و با محاسبه کم ترین ضریب خطا و هزینه باشد .
تحمیل هزینه های بی حساب و کتاب در فعالیت ها و کنش های صنفی نتیجه بی برنامگی ، پوپولیسم و فاصله گرفتن از تفکر نقادی در فضای درونی تشکل هاست .
برخی ازفعالان صنفی عنوان می کنند که ما باید در موضع خود بمانیم و عقب نشینی به معنای سقوط در افکار عمومی است .
آنان با افکار انقلابی و به ظاهر مستقل بر این نکته تاکید می کنند که ماندن به هر قیمتی ارزشی ندارد .
به نظر می رسد که این افراد تحلیل درست و یا واقع بینانه ای از رفتار جامعه و نیز معلمان ندارند .
قاطبه معلمان هر چند ممکن است از وضعیت موجود نیز ناراضی باشند ، اما ترجیح می دهند که پی گیری مطالبات شان با کم ترین تلفات و هزینه انجام شود .
فعالان تشکل ها با آسیب شناسی جامع وضعیت و استفاده درست و کامل از ظرفیت های قانونی و در دسترس ضمن فرهنگ سازی منطقی که در جامعه فرهنگیان انجام می دهند باید امید و پرهیز از انزواطلبی را در این گروه مرجع اشاعه دهند .
ممکن است معلمان در جامعه در عداد گروه های مرجع باشند اما متاسفانه در درون خود " مرجعی " ندارند که بتوانند رفتارهای سازمانی و حتی فردی خود را بر اساس آن تنظیم و تعدیل کنند .
باز تاکید می شود بیماری مهلک " قهرمان بازی " نه در معلمان که ریشه در جامعه و تاریخ آن دارد و باید به صورت جدی مورد بازخوانی و درمان قرار گیرد .
اما معلمان به عنوان " گروه مرجع " فقط نباید ناقل آن باشند و باید که در اصلاح و رفع آن کوشا باشند .
( در این مورد و در مبحثی جداگانه خواهیم پرداخت . )
تدوین و طراحی یک" اتاق فکر " در هر تشکل به دور از هر گونه بازی های سرگرم کننده ، بدون فایده و پرخطر و از سوی دیگر ورود جدی نخبگان و اندیشمندان در این عرصه و استفاده از الگوهای کار گروهی در کنار آموزش های تشکیلاتی موثر و کارآمد موجب خواهد شد که کار در مدار و مسیر خویش قرار گیرد که در آن زمان نه :
کیش شخصیتی در تشکل ها جاری و ساری خواهد بود .
و مهم تر از آن ، بیماری قهرمان بازی برای همیشه از رفتار و روان ما رخت برخواهد بست و منجی هر فرد فکر او و ناجی جامعه برآیند خرد جمعی خواهد بود .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
نظرات بینندگان
دوست عزیز
خواهش می کنم .
باید سعی کنیم که الگوهای رفتاری جاری به سوی وضعیت مطلوب حرکت کنند .
پایدار باشید .
کاملا درست می فرمایید.
انشاالله در رسیدن به اهداف والایی که در نظر دارید موفق باشید.
من هم مثل خیلی از مخاطبان سایت سخن معلم, از مقالات خوب و روشنگرانه ای که مینویسید, بسیار بهره می برم.
با سپاس از شما همکار محترم
دوست عزیز
از محبت شما سپاسگزارم .
اما افراد در تشکل ها هویت انسانی دارند .
اطلاق لفظ " مهره " چندان مناسب و منطقی نیست .
پایدار باشید .
کنند فشار از پایین هم لاجرم متضمن تواید هزینه است
استفاده کردیم.
در ادامه تشکل گریزی بدنه بزرگ فرهنگیان را باید به این معضل افزود. و همچنین عدم اراده فرادستان در رسمیت بخشی به تشکل های فرهنگیان .
سپاس
خانم ایازی
از نکته تان سپاسگزارم .
در این مورد هم نوشته ام و خواهم نوشت .
پایدار باشید .
تحلیلی درست و منطقی بود .
ما در استان اصفهان با همین دغدغه ها در سال گذشته به فکر ایجاد تشکلی جدید با رویکرد علمی و غیر جناحی در جهت کمک به ارتقا و بهبود آموزش و پرورش کشورمان با اهدافی مشخص و شفاف و در عین حال منطقی و معتدل افتادیم و درخواست آن را به وزارت کشور تقدیم کردیم اما با پاسخ منفی روبرو شدیم به این بهانه که استان شما یک تشکل صنفی فرهنگی دارد!
با این اوصاف چه می توان کرد؟
جناب کاویان
سلام
تشکل جدید هم تشکیل شود در حال حاضر به نظر می رسد کارکرد بهتری از تشکل های موجود نداشته باشد .
شاید در حال حاضر حضور در عرصه رسانه و افکار عمومی ارجح تر باشد تا مرحله پیش تشکلی طی شود .
پایدار باشید .
وماهم "فقط باید زحمت تعریف وتمجید وشارژروحیه او را از پشت گود"بر عهده بگیریم! وپیروزی وموفقیتی مطلوب ومحبوب ماست که هیچ هزینه ای بر ما تحمیل نکند!