همواره با دو پرسش اساسی مواجه بوده ایم :
1-چرا معلمان در کار صنفی اطاعت و یا حرف شنوی ندارند ؟
2-چرا معلمان و فعالان آن ها در کار صنفی ، گرایش های سیاسی خود را بیرون در نمی گذارند ؟
شاید کنکاش و پاسخ به دو پرسش بالا بتواند تا حد زیادی ما را در فقدان یک« اتحادیه صنفی قدرت مند » یاری دهد .
پی گیری مطالبات صنفی و مدنی به صورت مشخص و یا نظام مند از سال 1380 شروع گردید .
نگاهی به وضعیت و نیز شکل حضور معلمان در اعتراضات نشان می دهد که این " گروه مرجع " در پی گیری مطالبات صنفی تابع قواعد و فرمول های مبارزات صنفی نیستند .
اعتراض آنان در مورد مطالبات و در محدوده مدرسه به زنگ تفریح ( صبحانه ) خلاصه می شود .
معلمان حتی از شورای معلمان و اختیارات قانونی آن جهت پی گیری مطالبات درون مدرسه ای نیز استفاده نمی کنند و برگزاری آن فقط در حد یک مراسم اداری و تنظیم صورت جلسه پایان می یابد .
آنان در جلسات شورای معلمان نیز به صورت جدی ، هدف مند و شفاف وارد مسائل و مشکلات نمی شوند و سطح گفت و گو ها معمولا در یک حد مشخص و قابل پیش بینی می ماند .
تجارب و شواهد نشان می دهد تا زمانی که ثبات شغلی یک معلم ازسوی عوامل دیگر مانند مدیر ، اداره و... مورد تهدید قرار نگیرد آنان سعی می کنند که خود را موافق وضع موجود نشان دهند و حتی در برابر مشکلات سایر همکاران خود موضع جدی نگیرند .
در واقع ، « همبستگی صنفی » که خاستگاه و ممارست آن باید از مدرسه آغاز شود عملا شکل نمی گیرد و این درست بر عکس جامعه کارگران است که این همبستگی در همه سطوح و در حد بالایی مشاهده می شود .
در شکل اعتراضات بیرونی این وضعیت شکل وارونه به خود می گیرد ؛ هر چند درصد بالایی از جامعه معلمان ترجیح می دهند که به دلایل گوناگون از وارد شدن در این وضعیت ها اجتناب کنند و تنها اخبار مربوط به آن را پی گیری کنند .
گروهی از معلمان نیز که اکثرا به دعوت تشکل ها در این اعتراضات حضور می یابند نیز چندان تابع قواعد و یا مبارزات صنفی نیستند .
معلمانی که تا دیروز راهبرد " سکوت " و یا " انزوا " را برگزیده بودند اکنون بسیار جلوتر از تشکل های معلمان خواهان اعاده حقوق و احیای مطالبات خود می شوند .
حتی در مرحله اعزام نماینده و انجام مذاکره و گفت و گو بین نمایندگان تشکل ها و دولت نیز معلمان آن را نوعی " مدیریت زمان " و " خرید وقت " تلقی کرده و بعضا فعالان تشکل ها را متهم به مسامحه ، سازش و... می کنند .
در واقع ، آنان برای یک بار و آخرین بار می خواهند تکلیف همه چیز را مشخص کنند .
این در حالی است که مطالبات صنفی باید محدود و کارشناسی شده باشد و بیان آن ها باید تدریجی باشد .
شکل گیری این وضعیت حتی بر روی رفتار فعالان تشکل ها تاثیر گذاشته و در کنار فقدان تئوری و یا برنامه برای پیش برد وضعیت توسط تشکل ها ، آنان را در آینده در موقعیت های « چالش برانگیز و هزینه زا » قرار می دهد .
درست برعکس جامعه کارگران که « اطاعت صنفی » و « حرف شنوی تشکیلاتی » در حد قابل قبولی وجود دارد و این رفتار تشکیلاتی کارگران در برابر نمایندگان خود و براساس سلسله مراتب ، قدرت چانه زنی و توان مذاکره آنان را به صورت تصاعدی افزایش می دهد .
در تحلیل این پدیده ، برخی به ویژگی های رفتای معلمان اشاره می کنند و این که آنان همواره سعی می کنند خود را در موقعیت های هم سطح و برابر ببینند و هر یک از معلمان خود را صاحب تشخیص و در مقام تصمیم گیری بدانند .
نتیجه نهایی این وضعیت به این جا ختم می شود که مسئولان نیز هیچ گاه تشکل های معلمان و فعالان آنان را جدی نگیرند و در نهایت " نگاه ابزاری و منفعت طلبانه " به پتانسیل آنان در بدنه معلمان داشته باشند .
و اما نکته مهم دیگر آن است که معلمان هیچ گاه سعی نمی کنند مرزی میان " صنف " و " سیاست " قائل باشند .
این وضعیت در تشکل های معلمان پر رنگ تر است . حتی بیان مواضع صنفی نیز تابعی از دیدگاه های سیاسی می شود و از این جاست که « افتراق صنفی » آغاز می شود .
شاید مهم ترین دلیلی که می توان برای این وضعیت ارائه نمود آن است که هنوز تعریف مشخص و واحدی از " صنف " در آموزش و پرورش و میان معلمان و توسط تشکل های معلمان ارائه نشده است .
هنوز تشکل های معلمان با دیدگاه های مختلف سیاسی نتوانسته اند بر اساس منافع صنفی به " حداقل " ها برسند .
شاید تدوین یک " منشور صنفی " که دربرگیرنده مطالبات معلمان در سه ضلع " معیشت ، منزلت و معرفت " باشد بتواند دیدگاه های آنان را به یکدیگر نزدیک نماید .
به علت فقدان یک " منشور صنفی " جامع نیز هر فرد و یا تشکلی برای خود و دیگران فرآیندی از مبارزات صنفی را ترسیم می کند .
این در حالی است که در پیشنهاد این گونه روش ها معمولا توجهی به واقعیت ها ، شرایط و حتی پارامترهای فرهنگی جامعه مرجع نمی شود و اتخاذ این " روش های چندگانه " و " شدت افتراق " معلمان را نهایتا نسبت به اصل مساله بی تفاوت و یا خنثی می کند .
نتیجه منطقی فقدان هم گرایی در تعریف و تبیین مطالبات معلمان توسط تشکل ها این می شود که هر گونه اعتراض در مورد " صنف " با گرایش های سیاسی و تسویه های جناحی گره خورده و مطالبات معلمان در سطوح مختلف برای جامعه ناشناخته و مبهم باقی می ماند .
چه بسا در سایه حضور کم رنگ و بی رمق معلمان در عرصه " رسانه " ، آنان و تشکل های معلمان متهم به زیاده خواهی و ... نیز بشوند !
آیا معلمان و تشکل های آنان می توانند مانند سایر گروه ها به ویژه کارگران ، حول موضوع صنف به گفت و گو پرداخته و مطالبات خود را در یک فرآیند منطقی و کارشناسی و بر اساس فرمول " حل مساله " به گوش فرادستان و حاکمیت برسانند ؟
به نظر می رسد تشکل های معلمان قبل از طرح مطالبات و عرضه آن به جامعه و دولت باید در درون خود و نیز روابط میان گروهی و میان تشکلی به یک مدل گفت و گوی سازنده و موثر با رویکرد انتقادی دست یازند .
این نخستین گام برای طرح مساله در حوزه آموزش و پرورش خواهد بود .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
نظرات بینندگان
را به باد فنا داده
است....!!
میبینی یه معلم که کل تحصیلاتش در حد تدریس یک یا چند درس پیش پا افتاده هست جوری نظرات سیاسی میده که دکترین علوم سیاسی هم اینقدر به سوادشون اطمینان ندارند که نظر قاطع بدن یا توی مسایل حقوقی یه نظرات حقوقی میدن که خدابیامرز دکتر کاتوزیان هنگ میکرد
امان از اظهار فضل برخی از معلمان
کسی در رابطه با دکتری شما صحبت نکرد نمیدانم چه چیزی را خواستید بیان کنید ولی به هر حال در کلیه رشته ها که مهارت ندارید پس اظهار فضل نکنید
مشکل ایران ما این است که همه فکر میکنند در همه چیز سر رشته دارند
به نظر بنده نگاه شما بیشتر از دیگران بوی غرور ونارسیسیسم میدهد .از بالا به پایین و خود متشکرانه ؟!
هر کسی باهر سواد ونگرشی حق دارد که جامعه ای را که در آن زندگی میکند نقد کند ،نظر بدهد وحقوقش را مطالبه کند ؟!وهر نگاه ،تلقی یا برداشتی غیر از این یعنی دیکتاتوری وتحجر !؟ همه برگزیده ونخبه نیستند ولی انسانند !؟؟
لازم است کمی پنجره های ذهنمان را باز کنیم تا باورهایمان در هوای تازگی قد بلند کنند وداناییمان بار ور شود
انسان حقوق مکتسبه خودش رو بخواهد استیفا بکند خیلی با نظر کارشناسی در علوم مختلف فرق میکند من هیچگاه در اموری که که تخصص نداشتم نظر ندادم حتی در اموری که تخصص داشتم با یقین نظر ندادم
مثلا میبینید فرد با گذراندن دوره ضمن خدمت مدرک معادل لیسانس در آموزش ابتدایی گرفته ولی در خصوص علم مدیریت. اقتصاد حقوق قضایی علوم سیاسی نظرات کارشناسی میدهد استیفای حق با نظر کارشناسی فرق میکند
جناب آقای علی پورسلیمان
حق مطلب را ادا کردید .
منتظر بخش های بعدی هستم .
موفق باشید .