جامعه ما دچار بحران عدم اعتماد و فقدان صداقت است .
افراد خیلی به هم اعتماد نمی کنند ؛ از سوی دیگر ، در روابط میان فردی و ارتباطات انسانی عنصر " صداقت " کم رنگ و حتی بی رنگ شده است .
این مساله به نوعی تاثیرش را نیز بر جامعه معلمان گذاشته است .
از دیر باز ، شکاف میان " ستاد " و " صف " و به عبارت ساده تر ، " اداره " و " مدرسه " وجود داشته است .
معلمان غالبا به مدیران به ویژه در سطوح بالا ( میانی و عالی ) اعتمادی نداشته و ندارند .
از نظر معلمان ، مدیران به فکر حفظ موقعیت و به عبارت ساده تر ، " بقای صندلی " خویش اند و با دیده " تحقیر " به آنان می نگرند .
در نظر مدیران نیز ، معلمان افرادی هستند که اکثرا " اهل غر زدن " و " نالیدن " هستند و دانش آنان در زمینه سطوح کارشناسی مسائل آموزش و پرورش اندک و ناچیز است .
شاید بر همین اساس است که در ارکان مختلف تصمیم گیری و تصمیم سازی و در سطوح مختلف ، رد پایی از " معلم گچ به دست " نمی بینیم اگر چه آنان در موقعیت های اقتضایی و به تناسب شرایط خود را به طبقه " معلمان " منتسب می کنند ...
( البته همه – چه مدیران و چه معلمان – باید بدانند تا این وضعیت ادامه داشته باشد تحول خاصی در هیچ زمینه ای رخ نخواهد داد . )
این دیوار بی اعتمادی یک واقعیت است و برای اثبات این ادعا کافی است که یک بار در زنگ تفریح معلمان ( صبحانه ) داشته باشید تا به عمق این بی اعتمادی پی ببرید .
حال باید چه کرد ؟
در نخستین نگاه شاید بتوان راه حلی برای این مساله پیدا نمود و آن حضور و فعالیت تشکل های صنفی مدنی معلمان باشد .
از آن جا که خاستگاه این تشکل ها از مدرسه و اکثرا از میان معلمان است در نگاه " تئوریک " آنان ظرفیت تعدیل این بار " بی اعتمادی " را دارند اما متاسفانه واقعیت چیز دیگری است .
باید به این واقعیت تلخ اعتراف نمود که تشکل های معلمان از هر خاستگاه فکری و یا پایگاه سیاسی تاکنون نتوانسته اند در این چرخه نقشی ایفا کنند .
مهم ترین دلیل برای اثبات این ادعا ، میزان رجوع مدیران و یا به عبارتی " به بازی گرفتن " تشکل ها در تصمیمات مهم است .
مدیران ، تشکل های معلمان را خیلی جدی نمی گیرند و به نظر می رسد مهم ترین دلیل آنان این است که تشکل های معلمان عقبه ای ندارند و هسته مرکزی و یا فکری آنان از افراد معدودی تشکیل شده که خود برنامه و یا تئوری مشخصی برای حل مشکلات تشکل شان ندارند چه برسد به حل مشکلات آموزش و پرورش !
تشکل های معلمان از سوی خود معلمان نیز خیلی جدی گرفته نمی شوند و یا اعتمادی به آن ها ندارند .
در این جا به برخی از متغیرهای مولد این چرخه بی اعتمادی اشاره می شود .
معلمان حتی از بردن نام برخی تشکل ها واهمه دارند چه برسد به آن که بخواهند عضو این تشکل ها شوند .
عملکرد و حتی رویکرد برخی تشکل ها در سال های اخیر موجب شده است تا معلمان به محض شنیدن نام " تشکل " ناخودآگاه به یاد « زندان و حبس » و « مجازات های اداری » و ... بیفتند .
در مقابل عملکرد برخی تشکل ها نیز موجب شده است تا معلمان تصور کنند که فلسفه حضور و یا وجود این تشکل ها برای تقسیم پست ها و غنائم پس از انتخابات است .
نگاهی ژرف نگرانه و موشکافانه به مکانیسم برگزاری مجمع عمومی ، انتخابات و تشکیل ارکان این گونه تشکل ها که به صورت بسیار محدود و نیز " مهندسی شده و کنترل شده " اعمال می شود و نتیجه انتخابات تقریبا از پیش معین است ، فقدان بی اعتمادی معلمان را به این گونه تشکل های معلمی به اثبات می رساند .
مهم ترین دلیل سران این تشکل ها نیز برای برگزاری این گونه انتخابات ترس از " نفوذ " برخی جریانات ناشناخته و بدون شناسنامه است .
آنان واهمه دارند که اگر انتخابات فراگیر باشد ؛ عده ای با اتخاد نقش " اپوزیسیون " و " انتقادی " در برگزاری مجمع و انتخابات و زیر سوال بردن همه چیز و همه کس ممکن است " رای اول " را در انتخابات از آن خود کنند و در این جاست که باید فاتحه آن تشکل را خواند !
ازاین رو فعالان تشکل ها نیز روی خوشی به برگزاری انتخابات با ویژگی های ذکر شده نشان نمی دهند و اعتمادی به وضعیت موجود و حتی برخی از معلمان ندارند و سعی می کنند وضعیت موجود حفظ شود .
تجزیه و تحلیل وضعیت درون تشکل ها نیز ما را به گزینه های دیگری می رساند .
بعضا در درون تشکل ها نیز شاخه ها و جریانات مختلف و بعضا معارضی وجود دارند که انرژی آن ها اکثرا صرف خنثی کردن یکدیگر و جلوگیری از شکل گیری فرمول " هم افزایی " می شود که در بخش های قبلی به تفصیل به آن اشاره کرده ام .
در واقع می بینیم عدم صداقت موجب فقدان اعتماد می شود و این تسلسل در سطوح و لایه های مختلف در آموزش و پرورش و معلمان و تشکل های آنان بازتولید و حتی فربه می شود .
به علت مشکلاتی که در درون تشکل های معلمان و اعضای آن وجود دارد، آن ها نتوانسته اند یکدیگر باور کنند و به یک گفت و گوی سازنده و بدون تحقیر و بر اساس الگوی " تفکر برتر " میان خود دست پدا کنند .
حال پرسش این است گروه و یا تشکلی که خود دچار انشقاق و بُعد نظرات باشد و از بی اعتمادی و عدم صداقت رنج ببرد چگونه می تواند فرهنگ سازمانی رایج در یک جامعه بزرگ و مادر را اصلاح و دگرگون کند ؟
اگر قرار است تشکل های معلمان به این وضعیت خاتمه دهند و حداقل در کوتاه کردن دیوار بی اعتمادی و بدبینی میان اداره و مدرسه نقش موثر و یا اولی داشته باشند باید آن را از درون خود شروع کنند .
تشکل های معلمان باید از روزمرگی موجود بیرون آمده و باید برای حل مشکلات و حتی " گفتمان سازی " و " فضاسازی " برنامه و ایده داشته باشند .
تشکل ها باید دردرون خود مراتب حزبی و تشکیلاتی را تعریف کنند از یک عضو ساده تا احراز بالاترین مقام تشکیلاتی .
همه باید بتوانند وارد یک تشکل شوند و به شرط احراز صلاحیت های تشیکلاتی و تخصصی در جایگاه مناسب قرار بگیرند .
در واقع ، کادرسازی و تربیت نیرو و مدیر برای آموزش و پرورش و در سطوح مختلف باید از درون همین تشکل ها شروع شود و عنصر " آموزش " به مانند یک چتر همواره وجود داشته باشد .
این ها نیازمند آن است که تشکل ها باید دارای یک اتاق فکر منسجم و منعطف باشند .
«نخبگان آموزش و پرورش و معلمان خوش فکر » برای حروج از این وضعیت باید با ورود به تشکل ها و پردازش افکار و برنامه ها ، قالب های ذهنی و کلیشه ای رایج میان معلمان و مدیران را متحول کنند که این نخستین گام برای نهادینه کردن صداقت و خروج از این بحران " بی اعتمادی " خواهد بود .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
نظرات بینندگان
به راستی دیوار بلند بی اعتمادی مانعی است بر سر راه نخبگان . و تشتت آرا چنان عرصه را بر همگان تنگ کرده که هر کس بر طبل خویش می نوازد که در این هیاهوی هیچ کسی به آنچه شنیده نمی شود صدای صداقت و راستی ست
درد های واقعی جامعه ی معلمان کشور است از جناب پورسلیمان متشکرم
نکته ای که متاسفانه واقعیت جامعه ی معلمان ایران است نبود وحدت وانسچام در بین انهاست متاسفانه بسیاری از ما معلمان به دلایل مختلف اعتقادی به کار آهسته وپیوسته نداریم در مقطعی بسیار تند واتشین شروع به انتقاد از زمین وزمان می کنیم وبه ناگاه این اتش خاموش می شود وحتی دودی هم از ان به چشم نمی اید
این عیب متاسفانه در خود بنده وجود دارد وشاید قیاس به نفس باشد که می گویم بیشتر معلمان اینگونه اند
امیدوارم جناب پورسلیمان و دیگر اندیشمندان دلسوز که دربین معلمان کم نیستند راه حلی برای انسجام بیشتر معلمان ارائه کنند راه حلی عملی با جزئیات شفاف وقابل اجرا جناب پورسلیمان بنده وچندین نفر از دیگران همکارانی که می شناسم منتظر راهکار های دلسوزانه و عملی شما هستیم
دوست عزیز
ضمن تشکر از شما
در پایان به راه حل ها اشاره کرده ام .
در تشکل ها باید افراد صاحب اندیشه و دیدگاه حضور داشته باشند که متاسفانه در حال حاضر این وضعیت ناکافی است .
پایدار باشید .
شاید یکی دیگر از علل عدم موفقیت تشکل های معلمان نا آگاهی معلمان که شاکله اصلی تشکل ها را باید تشکیل دهندمی باشد.عدم آگاهی از حق و حقوقات قانونی و یا اساسنامه تشکل ها و همچنین عدم مطالعه کافی در راستای تخصص شغلی و همچنین سعی کمتر در به روز بودن و همراه بودن در جامعه مشکلات فزاینده ای برای این قشر درست کرده است.بی اعتمادی نیز باتوجه به روابط و ضوابط پنهان و پیدایی که در انتصاب مدیران که در هر رده ای وجود دارد کاملا قابدرک است.