دونالد وینیکات[1]، روانکاو انگلیسی، در مورد نوجوانان به پدر و مادر آنها میگفت: « فرزند شما در نوجوانی به یک بمب تبدیل خواهد شد.» کمک روانی به والدینی که با مشکلات فرزندان خود در دوران نوجوانی و حتی تا مدتی پسازآن دستوپنجه نرم میکنند و نیز مشاهدهی رفتارهای خود نوجوانان همواره ما را بر آن داشته که به این ردهی سنی ورای مشکلاتی که ممکن است برای والدین پدید بیاورد نگاه کنیم. به نوجوانی باید بهسان یک پدیدهی اجتماعی نگاه کرده و در هر دوره، مکان و یا زمانی به دنبال ریشههای منطقی آن بود. در اصل لازم است توجه بسیار زیادی به تغییر نسلی نشان دهیم.
والدین ممکن است در برخورد با فرزندان نوجوان خود با بحرانی هویتی روبهرو شوند. بحرانی که حتی عقل سلیم هم ممکن است از رویارویی با آن بازبماند. حال برای مواجهه با شرایطی که والدین در برابر آن قرار میگیرند راههای زیادی تا به این لحظه ارائهشده است. برای مثال گروهی ممکن است از دید آموزشی به مسئله نگاه کرده و شیوههای آموزشیای که برای رویارویی از نوجوانانتان باید و یا نباید از آنها بهره برد را ذکر میکنند. در این مقاله ما از رویکرد علوم انسانی به مسئله نگاه میکنیم. علوم انسانی در مورد مسئولیت پدر و مادری کردن چه نظری دارد؟ هدف ما آن است که در پایان این مقاله هر کس بتواند راه صحیح را در برخورد با فرزند نوجوان خود انتخاب کند.
نوجوانی بهمثابه یک کنش اجتماعی[2]
نوجوانی آنطور که در جوامع انسانی شناختهشده بهمثابه ساختاری اجتماعی[3] میماند. درواقع در برخی از جوامع نوجوانی اصلاً وجود خارجی ندارد حداقل نه به آن شکلی که ما میشناسیم! در جوامعی هم به نوجوانی بهمثابه دورانی از زندگی نگاه میشود که شخص از ورای آن به مشکلآفرینی میپردازد. مشکلاتی مثل مواد مخدر، نوشیدنیهای الکلی، خودکشی، جرم، شورش، بر هم زدن نظم عمومی و ... اما باید به این امر توجه داشت که در جامعهی معاصر مشکلی که بهصورت ضمنی حول محور نوجوانی به آن اشاره میشود پسزمینهای اقتصادی دارد. نوجوانان در دنیای امروزی مشکلات زیادی برای ورود به بازار کاردارند. از طرفی خود ایشان آنچنان تمایلی برای ورود به عرصههای اقتصادی و کار نشان نمیدهند و از طرفی دیگر جامعه آنچنانکه باید به آنها در این امر یاری نمیرساند و سعی نمیکند ظرفیتهای لازم را در نوجوان ایجاد کند. در ضمن به این مشکلات باید عدم نتیجه دهی دورههای کارآموزیای که برای نوجوانان گمارده میشود و نیز وابستگی مالی به والدین که روزبهروز بر میزان و نیز زمان آن افزوده میشود را اضافه کرد.
ورای آنچه گفته شد میتوان بهخوبی این مسئله را مشاهده کرد که در برخی از جوامع نوجوانی دورانی بسیار حساس از زندگی بوده که توجه زیادی به آن میشود و در برخی از جوامع اصلاً دورانی به این نام وجود ندارد و شخص مستقیم از دوران کودکی وارد بزرگسالی میشود.
بنابراین ، نوجوانی بهنوبهی خود یک مشکل اجتماعی نیست. مسئلهی اصلی تأثیر بدنی است. کودک با ورود به دوران نوجوانی با تغییرات بدنی گستردهای روبهرو میشود. بلوغ وی را از یک دورهی زندگی بهطور کامل وارد دورهای جدید میکند و همین امر تحولات روانی گستردهای را به دنبال دارد. شخص با گذار از دوران کودکی و ورود به دوران نوجوانی تغییرات هویتی گستردهای را از سر میگذراند. امر اساسی این است که جامعه چه نگاهی به این تغییر و تحولات اجباری دارد.
نوجوانی و آنچه به دنبال آن میآید تنها در بستری اجتماعی معنا و مفهوم پیدا میکند، بستری اجتماعیای که شرایط ورود به دوران بزرگسالی را تعیین میکند. در این میان ساختار اهمیت کمتری پیدا میکند نسبت به عمق و معنا. به نوجوانی باید از دیدگاهی انسان شناسانه[4] نگاه کرده و با آن بهمثابه پدیدهای رفتار کرد که همهی انسانها را در هرجایی که باشند و در هر دورهای که زندگی کنند تحت تأثیر قرار میدهد. هر جامعه، ملت و یا کشوری با توجه به بستر فرهنگیای که در آن به سر میبرد به پدیدهی نوجوانی نگاه کرده و با آن برخورد میکند.
چالش اصلی در مواجهه با مقولهی نوجوانی و بلوغ شیوه ایست که جامعه برای درونی سازی[5] آن به کار میبرد. معمولاً از دوران کودکی تحت عنوان پایهی زندگی یاد میشود و نوجوانی را دورانی میدانند که ریشههای بزرگسالی در آن شکلگرفته و شخص با آن آشنا میشود؛ بنابراین نوجوانی در اصل برای کسی که تا دیروز تنها یک کودک بوده و برای همه کاری وابستگی صددرصدی به والدین خود داشته فرصتی به شمار میآید تا حداقل تا حدی وارد جامعه شده، به ایفای نقش شهروندی بپردازد و حرف خود را به گوش سایرین برساند.
شاید تفاوت اصلی نسل جدید و نسل قدیم نیز دقیقه در همین باشد. نوجوانی در اصل فرآیندی انسانشناسانه است که برخوردهای مختلفی در جامعه با آن صورت میگیرد.با ورود شخص به این دوره از زندگی هر دو طرف درگیر ، یعنی خود نوجوان ازیکطرف و پدر، مادر، معلمان و در معنای کلیتر جامعه از طرفی دیگر، باید تغییراتی اساسی را در رویهی خود ایجاد کنند تا مشکلی پیش نیامده و فرایند تغییر نسلی بهدرستی صورت بپذیرد. نوجوانی ورای آنکه تغییری ساده و ناگهانی از یک بازه به بازهی دیگر زندگی باشد کل یک نسل را درگیر خود میکند.
ورود کودک به دوران نوجوانی امکانات جدیدی را برایش به ارمغان میآورد و اصلیترین مورد آن توانایی شرکت درکنشهای اجتماعی است و این امر نیازمند بهکارگیری تدابیری خاص است. هم نوجوان موظف است خود را با جامعه هماهنگ کند و هم جامعه باید انعطافهایی را از خود به نمایش بگذارد. فرد با دوران کودکی خود خداحافظی کرده و یا بهنوعی آن را رها میکند تا هویت واقعی و مستقل به خود را پیدا کند. ورود به این بازه از زندگی سبب میشود تا شخص تمایل به ابراز وجود و ایفای نقش داشته باشد، حال چه در خانواده و چه در جامعه. اغلب مشکلات نیز دقیقاً از همینجا برمیآید. والدین نیز تغییرات گستردهای را تجربه میکنند. آنها دیگر بهعنوان پدر و مادر یک کودک وجود خارجی ندارند و به همین سبب نهتنها بخشی از خود را از دست میدهند بلکه خواهینخواهی بخشی از رابطهی قبلی با فرزندشان نیز برچیده میشود. بحرانی که والدین با آن روبهرو میشوند در اصل تبدیلشدن از پدر و مادر یک کودک به پدر و مادر یک نوجوان است.
انسان شناسی و فرهنگ
[1] Donald Woods Winnicott, پزشک اطفال و روانکاو انگلیسی که نقشی بسیار فعال در توسعه ی نظریه ی رابطه ی اشیا ایفا کرده است.
[2] Fait social
[3] Construction sociale
[4] Regarde anthropologique
[5] Intronisation
ایمیل نویسنده:این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.