« نکته دوم نوعی دگماتیسم و جزم و جمودی است که در ما ریشه کرده است و اصلا تحقیقات روان شناختی، تحقیقات جامعه شناختی، تحقیقات تاریخی نکرده اند که چرا ملت ایران تا این حد دگماتیک و اهل جزم و جمود است ؟ این را نمی دانم اما به هر حال می دانم این الآن در ما وجود دارد یعنی به تعبیری واقعیتش محل انکار نیست اگر چه تبیین اش برای من امکان پذیر نیست. جامعه شناسی، روان شناسی و تاریخ لازم است برای این که بشود تبیین کرد چرا این قدر ما اهل جزم و جمود هستیم و جزم و جمود به زبان بسیار ساده به معنای این نیست که من رایی نداشته باشم به معنای این نیست که مثلا من معتقد نباشم که الف، "ب" است. هر انسانی به صورت طبیعی ، ساختار ذهنی - روانی اش چنان است که بدون باور نمی تواند زندگی بکند. از باورهای بسیار بسیار پیش پا افتاده مربوط به زندگی روزمره تا باورهایی که راجع به کیهان و جهان و آینده و گذشته وجود دارد.
بنابراین ما بدون باور نمی توانیم زندگی کنیم. آن چه که در ما وجود دارد و بعضی آن را به جزم و جمود شبیه می کنند این است که باورمان یک ضمیمه ای دارد. مثلا ممکن است من معتقد باشم که الف، "ب" است واین سالم است. اما اگر معتقد باشم الف، "ب" است و محال است که الف ، "ب" نباشد این و محال است که الف ، ب نباشد من را یک آدم دگماتیت می کند و ما هیچ وقت کمتر از چیزی است که به آن معتقد باشیم و محال است که آن گونه نباشد منضم به این اعتقاد اولیه مان نباشد ؛ به تعبیر دیگری ما علاوه بر این که عقیده ای داریم به این که الف، "ب" است یک عقیده دومی هم داریم و آن عقیده به صدق گریز ناپذیر الف ، "ب" است .
این را می گوییم جزم و جمود. اگر می توانستیم این را آهسته آهسته در خودمان بورزیم که من می توانم همه باورهایم را بدون منضم کردن و محال است که الف، ب نباشد می توانم داشته باشم و می توانم با آن ها داد و ستد کنم.
در واقع ، این در ما وجود دارد . »
بخش نخست : پیش داوری
( 1 ) ویکی پدیا
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
نظرات بینندگان
چندین بار باید گفت احسنت!!
ایشان تالیفات و ترجمه های متعددی دارند.حداقل مطالعه ی
تالیفات ملکیان برای پی بردن به سنت فکری-فلسفی وی
ضروری به نظر می رسد. از انضمام گزاره های غیر انضمامی
دگماتیک ، جزم و جمود به کل ایرانیان ، می خواهند چه
نتیجه ای بگیرند؟
بهترست صدای معلم سلسله گفتگوهایی را بالاخص در خصوص
آموزش و پرورش با ایشان ترتیب دهد.
الان جامعه ما مشکل ساختاری سیاسی و حقوقی دارد و ربطی هم به فرهنگی ندارد
رفته تو غار تنهایی خودش و یه چیزهایی میگه
فکر کرده با این حرفها میتونه مسائل و چالشهای جامعه را حل کند
و نظر دیگران، هر چند متخصص و اهل فن را مردود میدانند.
همین برای دگماتیسم بودنشان کافیست.