در بسیاری از شبکه های اجتماعی و محافل عمومی مقایسههای متعددی میان رفتارهای شهروندی و اجتماعی ایرانیان با سایر کشورهای پیشرفته صورت میگیرد. مشکلات متعدد فرهنگی در جامعه ما وجود دارند که گرچه در یکی دو قرن گذشته توجه جامعهشناسان و محققان علوم اجتماعی را به خود جلب کرده، اما هیچ تلاشی جدی برای رفع آن و بهبود وضعیت فرهنگی، اجتماعی و رفتاری مردم کشورمان صورت نگرفته است.
رفتارهای سادهای همچون رعایت قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی، رعایت صف در تاکسی، اتوبوس، مترو و نانوایی، نریختن زباله در معابر شهری، پارکها و فضاهای عمومی،یا مقوله هایی به سان امانتداری، صداقت و راستگویی، احترام به حقوق دیگران، مسئولیت شناسی، پاسخگویی و فرهنگ عذرخواهی و ... رفتارهایی که پیوسته در دهههای گذشته رو به افول بودهاند و یا دست کم در حد انتظار جامعه مسلمان ایران با دیرینگی تمدنی و فرهنگی نمیباشد.
نظام آموزشی ما نیاز به یک تغییر و تحول بنیادین در شکل و ساختار بلکه در مفاهیم و محتوا دارد واقعیت آن است که نه شهروندان کشورهای پیشرفته از بدو تولد نظمپذیر و اجتماعی به دنیا میآیند و نه ایرانیها از همان ابتدا قانون گریز و قاعدهناپذیر زاده می شوند، بلکه نظمپذیری و اجتماعی افراد در دوران کودکی و سنین پایه شکل میگیرد که از قضا در کشور ما این مهم مغفول واقع شده است و کمتر به آنها پرداخته شده است.
اگر مقایسهای میان نظام آموزشی کشورهای پیشرفته و کشور خودمان در 70 سال گذشته داشته باشیم، در مییابیم حجم زیادی از مطالب و مواد درسی در سنین پایه به مطالب آموزشی متنوع و مختلف اختصاص دارد. دروسی مثل علوم، ریاضی ، تاریخ، جغرافیا و ... که در سالهای بعد یا به فراموشی سپرده میشوند و یا در مدت زمان بسیار کوتاهتری قابل یادگیری هستند. در این میان کشورهای پیشرفته بر حسب تجربه آموختهاند در سنین پایه و دبستان به سراغ اجتماعی کردن و بهبود رفتارهای اجتماعی کودکان بروند.
کودکان در این سنین نحوه زیستن در شهرها و جوامع مدرن را یاد میگیرند، نحوه تعامل، گفت و گو و بحث را میآموزند، اهمیت و ارزش محیط زیست و دوستی با طبیعت، گیاهان و حیوانات را درمییابند، فرهنگ استفاده از تکنولوژیهای ارتباطی و فضای مجازی را تمرین میکنند، بر ارزش و اهمیت رعایت حقوق متقابل افراد در جوامع آگاه می شوند و در یک کلام پیش از هر گونه یادگیری فن، علم و دانشی، نحوه چگونه زیستن و اجتماعی شدن را در جوامع پیچیده امروز یاد میگیرند.
در نظام آموزشی کشور ما تاکید زیادی بر یادگیری دروس و علوم متعدد وجود دارد. از همان سنین کودکی دانشآموز با حجم سنگینی از اندوختههای حفظی و فرمولهای گوناگون مواجه می شود.
به جز مطالب کلی و کلیشهای درباره عدم عبور از خط قرمز و فداکاری فراموش شده به سبک دهقان فداکار و پتروس، هیچ برنامهریزی و هدفگذاری دقیقی برای اجتماعی شدن و ارائه مفاهیم رفتارهای اجتماعی و حقوق شهروندی در مواد آموزشی و کتب درسی تعبیه نشده و از همین رو بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی امروز جامعه، ناشی از همین عدم آموزش در سنین کودکی توسط بزرگسالان امروز است!
باید بپذیریم نظام آموزشی ما نیاز به یک تغییر و تحول بنیادین در شکل و ساختار بلکه در مفاهیم و محتوا دارد. نظام آموزشی و مدارس به عنوان خانواده دوم کودک باید او را مهیای زیستن در جامعه کند. کودک و دانشآموز در همین سنین پایه باید مفاهیم اجتماعی شدن و حقوق شهروندی را فرا گیرد تا در سالهای بعد بتواند خود را با شرایط جامعه منطبق کند.
مدارس امروز بیش از هر آموزش دیگری باید به دانشآموزان یاد بدهند بوق نزنند، فریاد نکشند، از کوره در نروند، به حقوق معلول و کهنسال احترام بگذارند، در هر وضعیتی صف و قانون را رعایت کنند، آشغال نریزند، از بین خطوط حرکت کنند، راستگو باشند، ظاهرسازی نکنند، هوا را آلوده نکنند، در ترافیک خونسرد باشند، به حیوانات آسیب نرسانند، گل نچینند، کتاب بخوانند و در یک کلام شهروندی قانون مدار، نظمپذیر و اجتماعی باشند.
دراین زمینه اگر از تجربه کشورهای اروپایی و آسیایی از جمله ژاپن بهره برداری شود بیراهه نرفتیم بلکه به فرمایش بزرگان دین مبنی بر لزوم اخذ حکمت و علم هر شخص و قومی عمل کرده ایم.
روزنامه همدلی
نظرات بینندگان