نظرت به خیر حالا بکنم تو را دعایی
که کنی تفقدی تا بدهی به هر گدایی
به خدا کنم سپاسی که ملازمان سلطان
به عدالتی و قسطی بدهند حکم هایی
به خدا برم پناهی مگر آن شهاب ثاقب
به ندای غیب تابش که ز دیوها رهایی
مژه ات بکرد اشارت نکنی غلط نگارا
که تو خون ما بریزی ببری ز ما حیایی
ز حجاب خود در آیی چه نظر کنی تو سودی
دل عالمی بسوزی به کرشمه چون بیایی
همه آرزویم این شد که نسیم روح افزا
خبری ز آشنایان بدهندشان به مایی
چو بشد رُخت نمایان چه کنم به پا قیامت
که تمام جان نثاران به رهت دلا فدایی
اثری ز صبح بینی چو کنی ولی دعایی
به دعای صبح خیزان ببری ز ما بلایی
دل و جان فدای سلطان غریب ثامن الحق
که در این جهان هستی که به داء ما دوایی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.