ریاست محترم جمهور
جناب آقای دکتر حسن روحانی
سلام علیکم
ضمن عرض تبریک و تهنیّت به مناسبت انتخاب مجدد حضرتعالی به ریاست جمهوری اسلامی ایران و در آستانه آغاز به کار دولت دوازدهم ؛ نگارنده این سطور در پیرو توصیه های مقام معظم رهبری در مراسم تنفیذ حکم که فرمودند: «باید به انتقادات منتقدین گوش دهید و آستانه تحمل خود را گسترش داده و حل مشکل اشتغال جوانان را در رأس برنامه های خود قراردهید» مبادرت به ارائه برخی گلایه ها و خواسته های مشمولین طرح استخدامی که همگی اقشاری معرّا ودر حال احتضارند،نموده است،باشد که دستی از آستین عدالت و تدبیر برون آید و با نشاندن پاسداران فرهنگ و تمدن ایران عزیز در جایگاه شایسته خود گامی در جهت تعیین تکلیف و تعیین وضعیت آنها برداشته شود.
جناب آقای رئیس جمهور
به خوبی مستحضرید که در روز چهارشنبه مورخ 3 / 6 / 95 ماده واحده اصلاح تبصره ۱۰ماده ۱۷ قانون تعیین تکلیف معلمین حق التدریسی و آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی در مجلس شورای اسلامی تصویب و پس ازطی مراحل قانونی و ابلاغ آن توسط حضرتعالی جهت اجرا به وزارت آموزش و پرورش،بذری از امید و آرزو پس از سالها رنج و محنت در دل مشمولین طرح ایجاد که آن را پایان مشکلات عدیده و نابودی سنگ ریاضت و استحصال امیال و آرزوها در دنیای وانفسانی خود تجسم می کردند،ولی دریغ و افسوس که با گذشت یکسال تاکنون هیچ گونه اقدام مؤثر و نافعی شکل نگرفته است.
روز ها و ماه ها از عمرما می گذرد و ما تنها به خود این نوید را می دهیم که شاید این هفته بیاید...شاید...
جناب آقای رِئیس جمهور
یقیناً بارها و بارها نیروهای بلاتکلیف به گوشتان رسیده است،ولی آیا برای جذب و ساماندهی آنها اقدامی انجام شده است؟
آیا در دولت تدبیر و امید شایسته است مدرّسی تحت عنوان آموزش دهنده از کوچکترین مزایای شغلی از قبیل حقوق ماهیانه،حق بیمه،حق سنوات ،عیدی و پاداش و... محروم باشد؟
به تلخی باید گفت شکاف درآمدی و سختی کار بین یک آموزش دهنده،معلم حق التدریس،مربی پیش دبستانی در مقایسه با نیروهای سایر دستگاهها از «ثَری» است تا «ثُریا».
آیا با ادامه چنین شرایط اسف باری می توان آینده ای روشن در ذهن خود متصور گشت؟
باید دگر به که بنالیم که شمارش مکاتبات و مراجعات و...ما به ارگانها و نهادها از قبیل: نهاد ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزش و پرورش و سازمان نهضت سوادآموزی با آنکه در مُخیِّله ی ذهن نمی گنجد واز «فرش» به «عرش» رسیده اما هنوز ما اندر خم یک کوی و برزنیم و چه سخت و بغرنج است وعده و وعیدهای تصنّعی و ساختگی متولیان امور که سبد سبد نثار ما گردید و از هزار وعده خوبان یکی وفا نکرد را به باد فراموشی سپرد.
آیا واقعاً چشمی نظاره گر نیست که دیدگان پرمهر والدین ما را که سالهاست با نگاهی حسرت آمیز و لبانی دعاگو استخدام فرزندان خویش را آرزو میکنند،ببیند؟
جناب آقای رئیس جمهور
آیا این تلخ و گزنده نیست که عده ای از متصدیان وزارت مزبور با تکیه بر مساند قدرت و ثروت و چیرگی تصمیم گیری های محفلی و چند نفره ای خود و با تلذّذ حضور در پشت تربیون و اظهار جملات نسنجیده و ناموقر خویش در حمله به مشمولین طرح در لباس مشفّقان دلسوز به کرّار سخنانی که زیبنده یک شخصیت فرهنگی نیست را ابراز نمایند و فی الحال یک روز فریاد برگزاری آزمون استخدامی سر می دهند تا بلکه به مِیمنَت و یُمن وجودآن بتوانند طبق منوال سابق زمینه ورود برخی از نورچشمی های خود را به بدنه آموزشی و تربیتی کشور مهیّا ساخته و روز دیگر «دایه ی مهربانتر از مادر شده» و با در دست داشتن بیرق مخالفت جذب و استخدام آنها را استحاله جامعه معلمی و شایسته زدایی قلمداد می کنند !
باید گفت متأسفانه نگاه بی بصیرت آنها هیچ گاه نیروهای بی بدیلی که با جانفشانی و تحمّل کاستی ها و نقیصه های دستگاه فرهنگی کشور با گامهای ستَبر خود به اعتلای آن کمر بسته اند و در اوج تنگدستی،اقناع توشه ی راه خویش ساختند را نظاره گر نبوده و با کمال تزویر و تحسّر مراسم یادبودی برای مریم میرزاخانی برگزار و از فرارمغزها ابراز تأسف نموده در حالی که سالهاست مقام معظم رهبری به آنها تأکید وسفارش می کنند تا به جای آنکه دست دوستی به سوی آمریکا دراز کنید دست جوانان مملکت خود را بگیرید،اما مُتلهِّفانه همین اقدامات و نطق های نابخردانه و غیرمعقول باعث گام نهادن خود در بیراهه ای خارج از مسیر حق و عدالت گردیده و مورث فرار هزاران مریم میرزاخانی از کشور شده اند و فی البداهه با انجام مراسم یادبود«نوشداروی بعد از مرگ سهراب» گشته اند! ولی واقعاً باید تا به کی شاهد فنا شدن و پرپرشدن «سهراب ها» دربرابر دیدگانمان باشیم؟
چه زود شهادت هانیه اکبریان (آموزش دهنده نهضت) که در جریان حادثه تروریستی مجلس شورای اسلامی دربرابر چشمان کودک خردسالش برای همیشه فریاد اعاده حق و عدالتش با گلوله های آتشین خاموش گشت را به باد فراموشی سپردیم!
گویا اساساً بنا نیست واژه ای به نام احساس مسئولیت در قاموس مدیریت کشور جایی برای خودباز کند.
جناب آقای رئیس جمهور
به عقیده جنابعالی آیا می توان به بهانه پرشماربودن و عدم مکفی بودن بودجه دولت و یا مغایر با برنامه ششم توسعه مشمولین طرح،این مولدان حقیقی کشور را چونان کاغذی مچاله به طاق نسیان کوبید و آنان راغریبانه در میان طوفانی از تبعیض و سردرگمی به امان خدا رهاکرد؟
آیا جای درنگ و تعلل نیست صدای نسل جوان با جریان فکری نوگرا و تحول خواه به جای استفاده از معلمان بازنشسته که شک نکنید «از مربی خسته و ناکارآمد» چیزی جز «مربای تلختر از حنظل» صادر نخواهد شد،استفاده کنیم؟
آیا به نظر شما اهتمام به تحقق اشتغال و استخدام این مشمولین دستاورد کمی است؟
آیا جز این راهی برای شکل پذیری شعار انتخاباتی حضرتعالی در تکوین اشتغال جوانان و حل مشکل بیکاری آنان هست؟
چرا وقتی طبق اظهارات مسئولین مذکور بیش از ۴۰۰ هزار نفر از فرهنگیان تا سال ۱۴۰۰ بازنشسته می شوند،نباید چهار گروه مشمول شامل:معلمین حق التدریس،آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی،مربیان پیش دبستانی و نیروهای خرید خدمات آموزشی به صورت پلکانی جذب و استخدام گردند؟
واجرکم عنداللّه
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چرا باید همچین فردی جذب آموزش و پرورش بشه
آموزش پرورش باید از طبقه نخبه و از طریق آزمون سراسری کنکور ، نیرو جذب بکنه
برگشتم شهر ستان سقز - کرستان
فرستادم معاون پرورشی ابتدایی و
معلم پاره وقت ریاضی راهنمایی را استخدام کردن برای هنر امز و لیسانس کیلویی دانشگاه ازاد سقز دارد و ......
یک شبه استخدام و .......
تر بیت دبیر و دانشگاه فرهنگیان کیلویی چند ؟
اگر مشئولیصدای من را شنید بهاداره سقز بگه مدرک تحصیلی من را که بخاطر تعهد دبیری ضبط کردم پس بدن برم دانشگاه ازاد یک کیلو مدرک بگیرم
رف درس خوندن کرده صلاحیت نداره برای افرادی که با طرز تفکر شما موافق بودن هم متاسفم باید ببینید ماچطور جوانیمان را صرف یاد دادن افراد پیر فدا میکنیم بدون ذره ای مزایا
چشمها را باید شست جور دیگر باید دید