شاید کلیدی ترین جمله آقای بطحایی در نطقی که در مجلس داشت، بیان این بود که" اگر به استقبال آینده نرویم غافلگیر می شویم." ظاهرا این بخش از سخنان او توجهات بیشتری را جلب کرده و مورد عنایت دوست دارانش قرار گرفته است. جمله زیبایی است ولی باید مورد کنکاش قرار گیرد تا مخاطب، پی ببرد که آیا برنامه و هدفی پشت این نطق بوده و یا به مانند بسیاری از صحبت های وزیران گذشته فقط یک شعار صرف و جنبه تبلیغاتی داشته است. یکی از بهترین راه های رسیدن به پاسخ سرک کشیدن به گذشته است.
امروز که در آن زندگی می کنیم زمانی آینده محسوب می شده و چون جناب آقای بطحایی مثال دانش آموزی را زدند که از مهرماه امسال به کلاس اول دبستان می رود و ممکن است زمانی که دیپلم می گیرد (حدودا 12 سال آینده) دیگر نفتی در ذخایر کشور نباشد و باید او را برای چنین لحظاتی آماده نماییم. حال که آقای بطحایی به درستی می خواهند به استقبال آینده بروند کمی به گذشته برمی گردیم به حدود 10 تا پانزده سال اخیر که ایشان پست های مهمی در آموزش و پرورش داشته اند تا ببینیم در این سالها چگونه به استقبال آینده ای که هم اکنون در آن قرار داریم رفته اند.
اگر از سمت های ایشان در ابتدای خدمت عبور نماییم به این دلیل که در ابتدا به عنوان یک معلم و سپس مربی پرورشی و مدیریت مدرسه فعالیت داشته اند که پست های رده بالای کشوری محسوب نمی شوند؛ ایشان در دهه های هشتاد و نود در سمت های زیر مشغول فعالیت بوده اند:
* قائم مقام وزیر و معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش
* سرپرست وزارت آموزش و پرورش
* معاون دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش، مهم ترین نهاد قانون گذاری در وزارتخانه آموزش و پرورش
* معاونت برنامه ریزی و نظارت در دفتر ستادی، مسئول آموزش در سرپرستی مدارس خارج از کشور
* عضویت در کمیته های تخصصی در حوزه های برنامه ریزی درسی ، برنامه های توسعه، پژوهش های آموزشی و مشارکت در ده ها طرح پژوهشی و مطالعاتی در حوزه ی آموزش و پرورش
اگر نگاهی به سمت های رنگارنگ و متنوع آقای بطحایی بیندازیم می بینیم که آقای بطحایی توانسته اند پله پله مدارج ترقی را طی نموده و به پست های کلیدی و حساس وزارت آموزش و پرورش تکیه زده و به فعالیت بپردازند و البته فقط تنها پست مهمی که ایشان هنوز به دست نیافته اند وزارت می باشد( البته مدت کوتاهی سرپرست وزارت خانه بوده اند).
آموزش و پرورش در مقطع کنونی با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می کند و گرفتار چالش های فراوانی است که همه ما کم و بیش با آنها آشناییم. برای روشن تر شدن موضوع به صورت کلی و فهرست وار به برخی از آنها اشاره می نماییم.
-
مشکلات مالی فرهنگیان و نزول منزلت فرهنگیان
-
عدم تطابق محتوای آموزشی با نیاز های دانش آموزان
-
نارضایتی از بیمه طلایی فرهنگیان
-
عدم رضایت و دانش آموزان و اولیا از کتابهای درسی و سردرگمی آنها به خصوص در سالهای اخیر
-
ناکافی بودن انگیزه دانش آموزان و حتی معلمان در سالهای اخیر
-
عدم توازن نیروهای انسانی در آموزش و پرورش
-
کمبود نیروی متخصص در بخشهای تخصصی به ویژه هنرستان های فنی
-
کمبود معلم مرد به ویژه در تهران و شهرهای بزرگ
-
خروج نیروهای انسانی از کلان شهرها و تهی شدن شهرهای بزرگ از نیروهای کیفی
-
افت تحصیلی
-
عدم ارتباط بین آموزش های ضمن خدمت و نیازهای معلمان در بسیاری از موارد
به جهت کوتاهی سخن از ذکر بسیاری از مشکلات و کاستی های آموزش و پرورش که می توانستند در این فهرست قرار بگیرند صرف نظر شد زیرا که هم بحث منحرف می گشت و هم سخن به درازا می کشید.
نکته مهم اینجاست که اگر بپذیریم آموزش و پرورش فعلی ما دارای نقصان است و نیاز به شفای عاجل دارد، چه کسانی در بیماری آن نقش ایفا نموده اند.
البته که در یک سیستم معیوب همه مقصرند و در یک تشکیلات سالم و منظم ، همه به درستی به ایفای نقش می پردازند و همه در موفقیت آن شریک هستند ولی به هر روی نقش سیاست گذاران یک تشکیلات، تعیین کننده و چه بسا بسیار مهم تر از بدنه آن است.
مدیریت ها در صورتی که اشتباهی مرتکب شوند، خطای (سهوی) آنها دامن تمام بدنه زیر مجموعه خود را خواهد گرفت به همین سبب مدیریت باید در اختیار باهوش ترین و زیرک ترین افراد باشد افرادی که هم تخصص و اطلاعات کافی از فضای کاری خود دارند و هم اینکه به قول آقای بطحایی به استقبال آینده بروند .
حال با توجه به تجربیات آقای بطحایی باید دید که آیا ایشان در مشکلات فعلی آموزش و پرورش ما نقشی داشته اند؟ و اینکه در 10 و یا 15 سال گذشته به استقبال آینده رفته اند؟ البته شاید دوستانی بگویند آقای بطحایی وزیر نبوده اند و باید خط مشی ابلاغی از سوی وزیر را دنبال می نموده اند که این فروکاستن نقش ایشان در طی این سالها ،زیر سوال بردن رزومه ایشان و عدم تاثیرگذاری ایشان در آموزش و پرورش است که اگر چنین باشد شایستگی ایشان را برای پست وزارت زیر سوال می برد که بدون شک این چنین نبوده و ایشان در این سالها به ایفای نقش پرداخته و در وضعیت کنونی تاثیرگذار بوده اند.
علم و دانش روز به روز در حال پیشرفت است حدودا از دهه هشتاد رایانه، موبایل،تبلت و وسایل دیجیتال هوشمند جای خود را در زندگی مان پیدا کرد ولی از چه زمانی این وسایل الکترونیک جای خود را در کتابها و مدارس یافتند؟ آیا زمانی که رایانه فراگیر شد معلمان ما همگام با آن پیش رفتند؟ آیا در بسیاری از موارد ،دانش آموزان از معلمان خود در مورد رایانه اطلاعات بیشتری ندارند؟ آیا نباید چند سال قبل از فراگیر شدن رایانه در زندگی مردم ایران، فرهنگ آن را وارد می کردیم و اساسا معلمانی که جذب آموزش و پرورش می شدند از همان ابتدا این دوره ها را می گذراندند و نه اینکه بعد از گسترش آن به فکر تجهیز مدارس افتاده و یادمان بیوفتد که به معلمها آموزش استفاده از آن را بدهیم . کتابهای درسی هم که همیشه از دانش روز یک گام عقب تر هستند.
آقای بطحایی در تصمیم گیری هایی که کمیته برنامه ریزی درسی و شورای عالی آموزش و پرورش داشته اند به استقبال آینده رفته اند؟
یکی از گلایه های دانش آموزان و حتی معلمان، عدم تطابق کتب درسی با نیازهای دانش آموزان است. چه بسا دروسی وقت دانش آموزان را می گیرد که شاید چندان مورد نیاز دانش آموز نباشد و وقت دانش آموز می تواند به صورت مفید تری صرف شود. به عنوان مثال تنها کشوری در دنیا هستیم که 2 زبان خارجی را به صورت همزمان به دانش آموزان آموزش می دهیم و جالب تر اینکه اکثریت دانش آموزان بعد از 6 سال به هیچ کدام از این زبانها مسلط نمی شوند. آیا آموزش 2 زبان خارجی با علم روز دنیا همخوانی دارد؟
آیا آقای بطحایی که دوازده سال معاونت شورای عالی آموزش و پرورش بوده اند و در کمیته برنامه ریزی درسی عضویت داشته اند با علم روز دنیا پیش می روند و به استقبال آینده رفته اند؟
با اجرای طرح خروج از کلانشهرها در سالهای اخیر ، تهران و شهرهای بزرگ تهی از نیروی انسانی شدند و در بسیاری از موارد با کمبود نیروی شدید مواجه گشتند که نتیجه آن استفاده از نیروهای بازنشسته ، آزاد و حق التدریسی بود. کاملا عیان است که مسئولان آموزش و پرورش، پیش بینی چنین وضعیتی را نکرده بودند که مثلا در تهران فقط نوزده درصد نیروی مرد و هشتاد و یک درصد نیروی خانم مشغول به کار باشند و با کمبود نیروی انسانی مواجه شوند. آیا اجرای این طرح استقبال از آینده بوده است؟ درصورتی که یک معلم بدون موافقت اداره خود قادر به خروج از منطقه و شهر خدمتی خود نمی باشد چه کسی و یا کسانی با تهی شدن کلانشهرها از نیروی انسانی موافقت نمودند و آیا با اینکار به استقبال آینده رفتند؟
عدم توازن نیروهای انسانی در آموزش و پرورش در این سالها کاملا به چشم می آید ؛ در بخش هایی دچار تورم نیرو و در برخی رشته ها کمبود نیرو وجود دارد. آموزش و پرورش حدودا یک میلیون پرسنل دارد که برای تعداد دانش آموزان فعلی کافی به نظر می رسد ولی پخش شدن این نیروها به شکلی بوده که نشانگر عدم آینده نگری مدیران بوده است مثلا معلمها در دبستان ها و دبیرستان ها به درستی تقسیم نشده اند و یا در بخش خانم ها و آقایان موازنه درستی برقرار نیست همچنین در دروس نظری و انسانی، نیروها بیشتر و در دروس فنی ، نیروهای کمتری به چشم می خورد که با یک محاسبه ساده متوجه می شویم مدیریت های کلان آینده نگر نبوده و از علم و دانش روز برای برنامه ریزی برای آینده بهره نمی برند .
یکی از افرادی که در این سالها صاحب پست های کلیدی و عضو کمیته های تخصصی برنامه ریزی در وزارت خانه آموزش و پرورش بوده است آقای سید محمد بطحایی می باشد که برای پست وزارت به مجلس معرفی شده است .
بسیاری از مشکلاتی که گریبان آموزش و پرورش را گرفته است به سمت هایی که ایشان داشته اند مرتبط است و ایشان باید پاسخ گوی آنها باشند که چرا برای حل آنها اقدام ننموده اند؟ و اگر کلید وزارتخانه را تحویل بگیرند چه تفاوتی خواهد کرد در حالیکه که پیش از این نیز در بسیاری از تصمیم گیری های کلان نقش اساسی داشته اند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
و جابجایی این نیروها از این شهر به ان شهر هنوز تشریف نیاوردن
ریس اداره برق بوکان با سابقه کار در ا.پ سقز را بعد چند سال اوردن شده ریس ا.پ سقز . اگر ایشان جلوس نکنند اقای خضری از بانه دوست اقای نماینده بیگلری را میارن کهدر دولت خاتمی شدن ریس ا.پ و .........
دبیر ریاضی راهنمایی را کردن هنر اموز ( هنر اموز نویسنده شما نطر بدید )و شوهرش شرکت وارادات قاچاق از بانه و دوست اقای بیگلری نماینده سقز و در زمان انتخابات تایید شد تا رای هایش را بده به اقای بیگلری و.................... عین یک حلقه های زنجیر متصل
شما نویسنده گرامی بیا درست کن و اظهار نظر