در حالی که خیلی از افرادی که برای پست وزارت آموزش و پرورش دعوت شدند به بهانه های گوناگون از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کردند ، آقای بطحایی در نهایت این مسئولیت را پذیرفته است .
حرف های این روزهای آقای دانش آشتیانی نشان داد که تا چه اندازه آموزش و پرورش و چه بسا وزیر آن مظلوم است . شاید شخصی مثل ایشان در یک وزارتخانه دیگر بسیار موفق و محبوب بود . درست است که برهه انتخابات در کمک به پرداخت مطالبات فرهنگیان بی تاثیر نبوده است ولی به هرحال واقعیت این است که جذب یازده هزار میلیارد تومان فقط در طی مدت چند ماهه وزارت ایشان که قاعدتا بخشی از زمان را به آشنایی با اوضاع وزارتخانه سپری شده است ، نشان از تلاش فوق العاده ایشان برای بهبود بخشیدن به اوضاع مالی نامناسب این وزارت خانه دارد .
شاید عدم تامین 500 تا 600 میلیارد باقیمانده مطالبات فرهنگیان علی رغم وعده های چند باره پرداخت ، بیشتر یک بازی سیاسی برای تنبیه و بی اعتبار کردن وزیری باشد که خیلی در چند ماهه نزدیک انتخابات و در روزهای اوج آن با دولت همراه نبوده است .
به عقیده بنده ؛ همین عدم پرداخت مابقی مطالبات امروزه اصلی ترین عامل عدم مقبولیت ایشان است و به خوبی توانسته یک بازی را به پیش ببرد : " همراه کردن فرهنگیان با گزینه تغییر در وزارت ! " ( چرا که به اعتقاد بنده ، اگر مابقی مطالبات که در مقابل رقم جذب شده بسیار ناچیز بودند پرداخت می شد امروز آقای دانش آشتیانی به این اندازه در بین فرهنگیان کشور مظلوم و کم طرفدار نبود)
و هرکس گام در مسیر قبول مسئولیت این وزارتخانه بگذارد به نوعی ریسک بزرگی را پذیرفته و چوب حراج به اعتبار خویش زده است . عدم قبول مسئولیت وزارت آموزش و پرورش از سوی آقای دکتر نجفی به بهانه های گوناگون( قبول پست شهرداری تهران نشان داد که تمامی حرف های قبلی توجیه و بهانه ای برای فرار از تبدیل شدن از چهره ای محبوب به شخصیتی منفور نزد جامعه فرهنگیان بود ) و نیز عدم قبول این پست از سوی آقای حاجی و خیلی از شخصیت هایی که به حق می توانستند در آموزش و پرورش تحول ایجاد کنند نشان داد که همه این افراد با علم به اینکه آموزش و پرورش در اولویت نگاه دولت نیست از قبول وزارت سرباز زده اند .
تجربه امثال آقای دانش آشتیانی و فانی و بقیه نشان داده است که قبول بزرگترین وزارتخانه کشور چقدر ریسک بالایی دارد و و محبوب ترین ها چه بسا در کمترین زمان به منفورترین ها بدل شوند.
حال در این میان یکی از آشناترین افراد به اوضاع آموزش و پرورش ،با پشتوانه ای از مسئولیت ها در آموزش و پرورش پست وزارت را قبول کرده است . اینکه آقای بطحایی در زمان مسئولیت در آموزش و پرورش به تنهایی تا چه اندازه می توانست در بهبود اوضاع وزارتخانه موثر باشد ، بحث دیگری است ولی به هرحال ایشان چند دهه در مسئولیت های گوناگون این وزارتخانه بوده و حتما به اوضاع نابسامان این وزارتخانه آشنایی کامل دارد .
در تایید این نکته همین بس که ایشان در نشست صمیمی با اساتید دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی تهران فرمودند : " کوچه و پس کوچههای آموزش و پرورش و چالههایی که در مسیر هست را می شناسم . این مسئله شرط لازم هست اما کافی نیست. ما با دریایی از مشکلات در آموزش و پرورش مواجه هستیم که یک فرد به تنهایی نمی تواند برای حل این مشکلات کار کند. "
حال این سوال پیش می آید که وقتی کسی به این اندازه با اوضاع آموزش و پرورش کشور آشنا هست و به خوبی حجم مشکلات آموزش و پرورش را به دریا تشبیه کرده است و به اذعان خیلی از کارشناسان اوضاع این روزهای آموزش و پرورش نه تنها بهتر از قبل نیست که بدتر هم شده است ، چه انگیزه ای ایشان را به قبول این مسئولیت سوق داده است ؟ ایشان با چه شروطی سکانداری این کشتی شکسته را در این دریای طوفانی پذیرفته اند ؟ آیا ایشان این دریای مشکلات را به رئیس جمهور نیز یادآوری کرده و خواستار همراهی دولت برای کمک به هدایت این کشتی شکسته شده است یا شوق وزارت و مقام باعث شده که بی هیچ شرط و شروطی با رونوشت از برنامه های تکراری اسلاف خویش فقط به ثبت یک نام از خود به عنوان وزیر آموزش و پرورش در تاریخ این کشور راضی شده است ؟
باید منتظر بود و نظر مجلسیان را در باره ایشان دید و بعد در صورت تایید از جانب مجلس اقدامات عملی ایشان را به نظاره نشست و قضاوت کرد.
آیا باز هم بعد از چند سال در حسرت ایام از دست رفته خواهیم بود ؟
آیا باز هم منتظر خواهیم بود که در انتخاباتی دیگر احساسات پاک و اعتماد فرهنگیان بازیچه دست سیاسیون شود ؟ یا تحولی واقعی را در اوضاع آموزش و پرورش شاهد خواهیم بود ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
در توجه جدی به برنامه بطحایی و عملکرد او متحد شوند و پس از یکسال مهلت اگر عملکردش خوب نبود استیضاح شود
خیلی از همکاران منتظرند تا فضا باز بشه بعد از این ناشناس موندن دربیان!
غافل ازاینکه تا مطالبه ای نباشه تغییری نیز صورت نخواهد کرفت