گزینه اصلی رییس جمهور برای وزارت آموزش و پرورش تا زمان نگارش این یادداشت ، به احتمال زیاد آقای علی زرافشان معاون فعلی (متوسطه ) وزیر آموزش و پرورش است.در انتخاب وزیر گروه های ذینفع اصلی یعنی دانش آموزان و اولیا از دایره اظهار خارجند و دیگران برای آنها تصمیم می گیرند. معلمان و کارشناسان هم نقشی نداشته اند .
این سوال مطرح می شود که زرافشان توسط چه کسانی و با چه مکانیسمی انتخاب و به رییس جمهور معرفی شده است؟
حرکت با چراغ خاموش زرافشان تا روزهای آخر باعث شد که منتقدان فرصت کمی برای نقد عملکرد او در اختیار داشته باشد و شاید نوعی محاسبه گری کمیته انتصابات در بخش آموزش و پرورش بوده است. با نگاه کارشناسی و فارغ از مسایل سیاسی زرافشان از مجلس رای اعتماد نمی گیرد .
مشکل آموزش و پرورش از بین رفتن اقتدار مدیریتی و کاهش شدید بهره وری است. اُفت کیفیت آموزش ،صوری شدن بحث تربیت، اخذ بی ضابطه پول در مدارس دولتی ، فقدان نظارت بر فعالیت مدارس غیردولتی و هرج ومرج و خودسری درمدیریت ها و نوعی رها شدگی است. پیدا کردن مدرسه دولتی خوب با حداقلی از استانداردهای آموزشی و تربیتی سال به سال دشوار می شود. تک و توک مدارس دولتی خوب هم بدون رودربایستی از مردم پول های کلان می گیرند. در برخی مدارس دولتی بخشی از وجوه اخذ شده توسط مدیران حیف و میل می شود. لورفتن سوالات امتحانی ، نمره فروشی و مدرک فروشی هم از گرفتاری های مردم است.
گرایش سیاسی و جناحی وزیر ، جوان و پیر بودن ، زن یا مرد بودن ،توجه به معیشت معلمان، بودجه آموزش و پرورش و معیارهایی از این قبیل ، ربط مستقیمی به وظایف ذاتی و ماموریت های وزارت آموزش و پرورش و انتظارات مردم از این دستگاه ندارد. حتی با همین معیارهای فرعی هم آقای زرافشان انتخاب مناسبی نیست. واکنش بسیاری از معلمان متعلق به پایگاه رای روحانی در فضای مجازی ابراز نومیدی از این انتخاب بود. تشکل های معلمی حامی دولت و شورای سیاستگذاری فرهنگیان ستاد روحانی هم از این انتخاب غافلگیر و نومید شدند.
به نظر می رسد که حلقه مشاوره ، محدود به دایره بسته مدیران بوده است. انتظار این است که در راستای اعتماد سازی سازوکار انتخاب وزیر آموزش و پرورش اعلام شود. به نظر می رسد سازوکار فعلی از مکانیسم انتخاب وزیر در سال 92 و 95 توسط تشکل های اصلاح طلب معیوب تر است.
در رزومه کاری آقای زرافشان در 20 سال اخیر هیچ نکته درخشان و برجسته ای دیده نمی شود. بالاترین سمت زرافشان در آموزش و پرورش معاونت متوسطه در دولت یازدهم بوده است. با اجرای نظام 6-3-3 دوره متوسطه 6 ساله شد و اهمیت مضاعفی پیدا کرد. جابه جایی هدایت تحصیلی به دوره اول متوسطه شاید مهم ترین پروژه اجرایی دوره معاونت آقای زرافشان بوده است. اجرای بد این پروژه و گرفتن حق انتخاب رشته از دانش آموزان باعث نارضایتی خانواده ها و اعتراضات گسترده ای شد. نهایتا با دخالت رییس جمهور ، معاونت متوسطه از طرح هدایت اجباری دانش آموزان به شاخه های کاردانش و فنی و حرفه ای عقب نشینی کرد. مدیریت زرافشان در معاونت متوسطه مدل مناسبی برای پیش بینی مدیریت او به عنوان وزیر دولت دوازدهم است.
با اجرای طرح تاثیر سوابق تحصیلی یعنی معدل امتحانات نهایی سوم به میزان 25 درصد و پیش دانشگاهی به میزان 5 درصد، کلاس های درس دبیرستان تبدیل به کلاس کنکور و جولانگاه موسسات کمک آموزشی شده است. حتی برخی کارشناسان از نفوذ این موسسات در معاونت متوسطه آموزش و پرورش خبر می دهند که اظهار نظر قطعی نیازمند بررسی است. اما از جنبه تحلیلی می توان گفت که نظام درس و تربیت در دوره دوم متوسطه کاملا تحت الشعاع کنکور و مسایل آن قرار دارد و پدیده هایی مانند نمره فروشی و بی اعتبار شدن امتحانات نهایی و سود های میلیاردی موسسات کمک آموزشی از پیامدهای همین طرح است. شروع این طرح قبل از مسئولیت آقای زرافشان بوده، اما معاونت متوسطه در دوره 4 ساله آقای زرافشان تلاشی برای احیا و تقویت فضای تعلیم و تربیت در متوسطه دوم نکرده است و اوضاع مدارس از 4 سال پیش بدتر شده است.
بر خلاف برخی القائات گمراه کننده انتخاب زرافشان، انتخاب بین اصلاح طلبی و اصولگرایی و اعتدال گرایی نیست. نوعی مدیریت ژلاتینی و فاقد هویت در آموزش و پرورش شکل گرفته که نه اصلاح طلب است و نه اصولگرا و نه تکنوکرات. اما بر حسب شرایط و سودمندی از این عناوین استفاده می کند. این مدیران فاقد ابتکار و خلاقیت و جرئت اند. البته بر اساس منافع شخصی، دسته بندی های متفاوتی در میان آنها شکل گرفته است. در فضای بیرونی برای یارگیری و کسب حمایت جناح ها می کوشند به این دسته بندی ها مارک سیاسی و جناحی بزنند. اما این دسته بندی ها فاقد مبنای سیاسی، اعتقادی و مدیریتی مشخصی است. مدیران درگذر زمان و برحسب تجربه در می یابند که مهم ترین اصل بقا ، حداکثر تطابق با شرایط سیاسی متغیر است. تنها در دهه 60 مدیران چپ و راست آموزش و پرورش بر اساس عقیده و سیاست عمل می کردند. از مدیریت ایدئولوژیک دهه 60 فقط پوششی ظاهری و مناسکی باقی مانده است.
انتخاب زرافشان، توافق در حلقه بسته مدیران برای تثبیت و ادامه وضع موجود است . زرافشان از دل مناسبات مدیریتی حاکم بر آموزش و پرورش بیرون آمده است .او وامدار برخی از ناکارآمدترین مدیران این مجموعه است. زرافشان در 20 سال اگذشته به عنوان مشاور و مدیر در سطوح میانی و عالی وزارت حضور داشته است.
در دوره مرتضی حاجی مدير كل دفتر برنامه ريزي و تأليف كتاب هاي درسي سازمان پژوهش و برنامه ريزي بود. محمود فرشیدی که آمد از مدیریت کنار گذاشته شد. اما حجت الاسلام محی الدین بهرام محمدیان رییس سازمان پژوهش و تالیف کتاب درسی، در حق او جوانمردی کرد و به مدت 8 سال، به عنوان مشاور رییس سازمان پژوهش او را زیر بال و پر خود گرفت. با چرخش اوضاع سیاس و آمدن فانی او معاون متوسطه وزارت آموزش و پرورش شد. آنهایی که طرفدار نگاه به درون در انتخاب مدیران هستند این نکته را نادیده می گیرند که مدیران موجود در عین اختلاف مانند دانه های زنجیر به هم پیوسته اند.
نزدیکان اداری آقای زرافشان مثل آقایان حسین صادقی و آذرکیش این روزها شان کارشناسی خود را وانهاده و در نقش تبلیغاتچی در فضای مجازی ظاهر شده اند و با راه اندازی کمپین تلگرامی میدان را برای افراد متملق که می خواهند از نَمد تغییر وزیر برای خود کلاهی بدوزند باز کرده اند.
آقایان صادقی و آذر کیش به جای راه اندازی کمپین و فضاسازی های ناشیانه برای زرافشان ، اگر می توانند از عملکرد آقای زرافشان در دوره مدیرکلیِ تالیف کتابهای درسی و یا طرح تعالی مدیریت یا هدایت تحصیلی در دوره معاونت او دفاع کارشناسی بکنند.
آقایان توضیح بدهند که مسئولیت افت تحصیلی در مدارس متوسطه دولتی با کیست؟ چرا پول گرفتن بی حساب و کتاب و غیر قانونی از اولیای دانش آموزان در این 4 سال در دبیرستانها و پیش دانشگاهی های دولتی امری عادی شده است؟چه کسانی دست مدیران دبیرستانها و پیش دانشگاهی ها برای گرفتن پولهای بی حساب و زد و بند با موسسات کنکور را باز گذاشته اند؟
به گفته برخی همکاران، آقای زرافشان اهل تساهل است. این نکته مثبتی در شخصیت فردی ایشان است. اما زرافشان به عنوان مدیر فرد بی چهره ای است که با همه "رودربایستی" و "بده و بستان" دارد. در حوزه اجرایی فاقد خلاقیت، نوآوری و جرات و قاطعیت لازم برای ایجاد تغییر است. در حوزه مدیریتی حرف تازه ای برای گفتن ندارد و جزیی از شبکه مدیریتی موجود است. شاید به دلیل "حساسیت" های سیاسی و عقیدتی که نسبت به وزیر آموزش و پرورش وجود دارد، روحانی ترجیح داده که یک فرد از نظر سیاسی "خنثی" و از نظر مدیریتی "مطیع" و سازگار را معرفی کند.خنثی بودن و حزب باد بودن به معنای اعتدال نیست. وزارت زرافشان ادامه وزارت فانی و نوعی بازگشت به عقب است. او حلقه ای از زنجیر مدیران اصلاح طلب و اصولگرایی است که در 20 سال اخیر مسئول، عقب افتادگی آموزش و پرورش ، افزایش ناکارآمدی سیستم ، بی انگیزه شدن معلمان ، از بین رفتن سیستم نظارت و ارزشیابی ، بی اعتبار شدن امتحان و غلبه گفتمان معیشتی بر گفتمان آموزش و پرورشی بوده اند.
در دوره زرافشان بازهم 90 در صد مدیران از بین همین حلقه 100 نفری و اعوان و انصار آنها انتخاب خواهندشد. جابه جایی هایی صورت می گیرد ، افرادی به وزیر نزدیکتر ، وافرادی از وزیر دورتر می شوند. اما ترکیب اصلی عوض نمی شود.
با قاطعیت می توان گفت که معرفی زرافشان و یا هر حلقه دیگری از زنجیره مدیران موجود به معنای تداوم 4 سال دیگر روزمَرَگی و رکود و سکون دراین وزارتخانه است. مشکلات مدرسه تشدید و مدارس دولتی بی اعتبارتر و پولی تر می شوند. سیستم نظارت و ارزشیابی مدیران و معلمان همچنان فَشَل باقی می ماند.
به گفته زرافشان در یک گروه تلگرامی، دولت در ماه های پایانی سال 95 علاوه بر بودجه مصوب بیش از 11 هزار میلیارد تومان بابت کسری بودجه به آموزش و پرورش پرداخته است. یعنی عملکرد بودجه در آموزش و پرورش 135 درصد بودجه مصوب بوده !با این حال آموزش و پرورش فقط توانسته حقوق و مزایای کارکنان و بخشی از مطالبات عقب افتاده معلمان را بپردازد و هنوز هم بخشی از معوقات پرداخت نشده است.در چنین شرایط وعده رفاه و افزایش حقوق فریب است.
در حالی که روحانی وعده داده بود که به عقب برنمی گردیم ، انتخاب زرافشان بازگشت به عقب است.
زرافشان یکی از اصلی ترین معاونین علی اصغر فانی وزیر معزول دولت یازدهم بود. به همان دلایلی که رییس جمهور ، آقای فانی را عزل کرد ، آقای زرافشان و دیگر اعضای شورای معاونان فانی هم صلاحیت وزیر شدن ندارند.
شورای معاونان هم در شکست فانی شریک بودند. همین شورای معاونان 30 نفری دانش راهم نومید و سرخورده کردند. مشکل آموزش و پرورش با بالا رفتن تابلو اصلاح طلبی و اصولگرایی حل نمی شود، اما اگر بپذیریم که مشکل اصلی آموزش و پرورش ناکارآمدی و از بین رفتن اقتدار مدیریتی است گذاشتن فردی ضعیف تر از فانی از میان حلقه بسته مدیرانی که مسئول ایجاد وضعیت کنونی هستند کارآمدی و اقتدار را به آموزش و پرورش باز نمی گرداند.
نظرات بینندگان
چه گزینه ای بهتر از زرافشان و امثالهم .؟!
مدیران درن جولان میدن ودراخرین روزهای مدیریتشاندارن مدام عزل ونصب وبازنشسته میکنن تا در دولت ۱۲ جتیگاهشان در سطوح عالی تثبیت بشه.
واقعا جای تاسف داره
هزاران مسئله در اموزش و پرورش وجود دارد که به حال خود رهها شده اند و متاسفانه معلمان همیشه دغدغه پول دارند. شاید بتون گفت 99 درصد گعده های معلمان در مورد پول است!
جناب اقای روحانی بنده بعنوان حامی شما ای سوال رو دارم...
اگر فانی خوب بود چرا تعویض شد و اگر قابل تعویض که زرافشان جزء معاونین وعملکرد ایشان.جناب روحانی اگر فقط از 10معلم ساده مانند بنده از عملکرد زرافشان می پرسیدید می گفتم که چه سر در گمی گریبان دوره متوسطه است.چه شکایاتی اولیاء مدرسه از هدایت تحصیلی دارند.وچه...
البته دوستان شک نکنید که وزارت ایشان در صورت حصول تابستان97را نخواهد دید. آقای روحانی بنده بعنوان کسی که در انتخابات به طرفداری از شما گلویم پاره شد تقا ضای باز نگری دارم.
اعتراضات سال 93 منجر به افزایش حقوق شد.
شاید اعتراض و تحصنی دیگر لازم است...!
دولت غمخوار من و تو نیست همکارم...
این دولت عدالت و حقوق شهروندی را فقط در شعار محقق کرده است.
میخواد مرده های فبرستون را هم زنده کنه بیاره...
آقای باقری هم ر بازنشسته های ناکارآمد و اصولگرا را بمنظور خودشیرینی بعنوان مشاور بکار گرفته...
مدیران ناکارآمد را ارتقا داده
آموزش و پرورش، یکی از بزرگ ترین مجموعه های کشور است که دامنه آن از قلب تهران تا دور افتاده ترین مناطق عشایری امتداد دارد. هزاران پست مدیریتی از وزارت گرفته تا مدیر مدرسه روستایی در این مجموعه عریض و طویل وجود دارد که همین امر، اغلب سهم خواهی و اختلافات فراوانی را بر می انگیزد؛ حضور حدود یک میلیون پرسنل در آموزش و پرورش، کار اداره آن را بسیار پیچیده کرده است؛ به همه این ها بیفزایید حدود 12 میلیون دانش آموز و خانواده های آنان و نیز انبوه مشکلات تلنبار شده، از مدارس فرسوده تا تنگناهای مالی و ... را.
همه این عوامل دست به دست هم داده اند تا آموزش و پرورش ایران، به مجموعه ای سنگین وزن و کُند تبدیل شود که هنر اصلی وزیرانش این شده که بتوانند به امور روزمره رسیدگی کنند و هیچ تحولی را در آن رقم نزنند.
- روش های تدریس قدیمی و منسوخ شده
- انباشت محفوظات به درد نخور و موقت در ذهن دانش آموزان
- عدم آموزش مهارت های زندگی به نسل آینده
- کشتن استعدادهای کودکان و نوجوانان در سیستم کارخانه ای و پادگانی مدارس
- تباه کردن کودکی، نوجوانی و شادمانی دانش آموزان
- گسترش استرس نهادینه شده در میان دانش آموزان و خانواده ها
- بی برنامگی مطلق برای کودکان زیر 6 سال
- هدر دادن منابع مالی عمومی و خصوصی
- ایجاد رخوت در معیشت و مهارت معلمان
- و ...
وزیر آینده آموزش و پرورش، هر که می خواهد باشد، اصلاح طلب یا اصولگرا، اعتدالی یا بی طرف. مهم این است که به "انقلاب در آموزش و پرورش" باور داشته باشد و در عین حال، آنقدر دلسوز ، شجاع و البته با عرضه باشد که این انقلاب درونی را کلید بزند و هدای
وزیر بعدی و همکارانش، اگر عاقل و دلسوز باشند، می دانند که برای زیر و رو کردن نظام آموزشی ایران، نیازی ندارند چرخ را از نو اختراع کنند. دنیا پر است از الگوهای موفق آموزشی که می توان با استفاده از آنها و بومی سازی، در زمانی کوتاه، نسل آینده را از تباهی محتوم، نجات داد.
نمایندگان مجلس، اگر میهن و فرزندان این کشور را دوست دارند، باید از کاندیدای وزارت آموزش و پرورش بپرسند چه طرح اجرایی برای انقلاب و تحول اساسی نظام آموزشی کشور دارد؟ و آیا قرار است در پایان چهار سال وزارتش، همین ساختار فشل کنونی را تحویل دهد؟ یا تحولی اساسی، علمی و بهره مند از تجربیات جهانی در آن به وجود آورد؟ و قرار است رتبه سیستم آموزشی ایران چند پله در رده بندی جهانی بهبود یابد؟
رئیس جمهور، وزیر و نمایندگان مجلس بدانند که ادامه وضع موجود در آموزشو پرورش، معنایی جز خیانت تمام عیار به آینده ایران ندارد.