پایگاه اطلاع رسانی جماران یادداشتی از علیرضا رحیمی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی با عنوان "مولانا رسما افغانستانی شد." را منتشر کرده است (اینجا) . ظاهرا بهانه انتشار یادداشت ،خبری کوتاه بوده با این مضمون که : " گاردین ۵۰ کتاب برتر تاریخ دنیا را معرفی کرد که در این بین بوستان سعدی و مثنوی مولوی در رتبه ۱۳ و ۱۴ قرار دارد. " ، دیدن این خبر نه تنها آقای رحیمی را خوشحال نکرده بلکه "غصه سنگینی همراه با تحیر "، وجود ایشان را فرامی گیرد. دلیل غصه و تحیر هم این بوده که گاردین به عنوان یک نشریه " معتبر و حرفه ای " مولانا را از افغانستان معرفی کرده بود همچنان که سعدی را از ایران و سلمان رشدی را از هند. رحیمی می افزاید: " گزارش گاردین هم نشانی است که متاسفانه این غلبه جعل و منتسب سازی مفاخر فرهنگی، فراگیر نیز شده است."
آقای رحیمی می گوید که قبل از نوشتن یادداشت درباره صحت آن تحقیق کرده و در باره لینک و تاریخ خبر مطمئن شده است. به گفته آقای رحیمی خبری که او دیده بود " بدون تاریخ یا لینک " بوده، به همین دلیل از دوست خوش ذوقی سوال می کند و آن دوست اصل خبر گاردین و لیست کتابهای برتر را پیدا کرده و در اختیار آقای رحیمی قرار می دهد و آنگاه ایشان دست به قلم برده می نویسد: "آن قدر سکوت و خاموشی بخش فرهنگ و روابط خارجی ما طولانی شده که مستندات افغانی بودن مولانا بر ایرانی بودنش غالب آمده و گزارش گاردین هم نشانی است که متاسفانه این غلبه جعل و منتسب سازی مفاخر فرهنگی، فراگیر نیز شده است." در ادامه خواهیم دید که خبر 15 سال پیش گاردین آن هم به صورت مخدوش مبنای یادداشت آقای رحیمی قرار گرفته است. حالا تصور کنید آقای رحیمی تحقیق نمی کرد و از دوست خوش ذوق خود مشورت نمی گرفت !
مستند نماینده محترم مجلس برای این ادعا که "گاردین 50 کتاب برتر تاریخ دنیا را معرفی کرده و بوستان سعدی و متنوی مولوی را در ردیف های 13 و 14 قرارداده" چیست؟ به مدد موتور جستجوگر گوگل این ادعا قابل راستی آزمایی است. هر خواننده ای می تواند مستقلا این ادعا و هر ادعای دیگری را با معیار واقعیت بسنجد. تنها لینک مرتبط با این موضوع مربوط به 8 ماه مَی سال 2002 یعنی 15 سال پیش است . در این تاریخ گاردین مطلبی با عنوان " صد کتاب برتر همه دوران ها "منتشر کرده است (اینجا). بوستان سعدی و مثنوی مولانا در لیست صد کتاب موجودند اما در ردیف 13 و 14 لیست قرار ندارند. در مقابل کتاب مثنوی " جلال الدین رومی" نام کشور افغانستان و در برابر نام بوستان"شیخ مصلح الدین سعدی" نام ایران ذکر شده است.
اما با چه مکانیسمی این 100 کتاب برتر انتخاب شده اند و بر اساس چه معیاری برتری این کتابها اثبات شده است؟ این لیست توسط یک باشگاه کتاب نروژی تهیه شده است. این موسسه از 100 نویسنده معاصر از 54 کشور خواسته بود که هر کدام ده کتاب برتر که در تاریخ فرهنگ جهانی تاثیر قاطع داشته اند معرفی کنند و به هر کتاب نمره ای بدهند. در میان صد کتاب برگزیده ، دن کیشوت کتاب برتر شناخته شد . اما برای بقیه کتابها رتبه بندی صورت نگرفت. بسیاری از مجلات ادبی سالانه لیست کتاب های برتر معرفی می کنند . این لیستها یا براساس نظر خوانندگان این رسانه ها یا نظر نویسندگان و هنرمندان تهیه می شوند و سندیت یا اهمیت تاریخی و سیاسی ندارند. هدف این است که مردم به خواندن کتاب تشویق شوند.
جلالالدین محمد بلخی( معروف به مولانا، مولوی و رومی) متولد بلخ است . این شهر اکنون در کشور افغانستان واقع شده است. بلخ آن زمان جزء قلمرو خوارزمشاهیان بوده . هنگامی که مولوی 6 ساله بوده خانواده او به دلایل سیاسی یا مذهبی (احتمالا حمله مغول) از بلخ کوچ می کنند و نهایتا در شهر قونیه که آن زمان زیر حاکمیت ترکان سلجوقی بوده ساکن می شوند. مولانا تا آخر عمر در قونیه زندگی کرد و همانجا درگذشت. بنابراین مولوی نه در محدوده ایران کنونی به دنیا آمده و نه در این محدوده سکونت داشته است. مولوی در ایران به بلخی و در غرب به رومی معروف است زیرا کشور کنونی ترکیه قبل از تسلط مسلمانان روم شرقی نامیده می شد. اگر تقسیمات جغرافیایی کنونی را ملاک قرار دهیم. مولوی به دلیل زادگاهش"افغان" و به دلیل محل سکونتش "رومی" یا "ترکیه ای" محسوب می شود.
مولوی حدود 70 هزار بیت به زبان فارسی سروده است، تعداد اشعار عربی ،ترکی و یونانی او هم بسیارکم است. مثنوی مولوی و دیوان غزلیات مولوی به زبان فارسی و از شاهکارهای شعر و ادب فارسی است. درس های او به شاگردانش هم به زبان فارسی بوده است. آیا اینها دلیل ایرانی بودن مولانا است؟ حوزه زبان فارسی(دَری) چه درگذشته و چه اکنون از محدوده جغرافیایی امروز ایران گسترده تر بوده /است. شکل گیری دولت - ملتها در جغرافیای فعلی منطقه، اتفاقی متاخر و جدید است. آنچه در مورد مولوی مهم است اندیشه های والا و ارزش ادبی و هنری آثار او است. ایران هم می تواند به توصیه درست آقای رحیمی "نشست های تخصصی در مراجع رسمی و دانشگاههای اروپا و آمریکا " در بزرگداشت مولوی برگزار کنند. اما "ارسال یادداشت رسمی وزارت خارجه" و نشر آثار ویژه در اثبات ایرانی بودن مولوی شبیه شوخی است.
ما عادت کرده ایم همه چیز را الکی حیثیتی و سیاسی کنیم و داد و قال راه بیاندازیم . مثلا طلبکارانه تصور می کنیم که همه توطئه کرده اند که مفاخر ملی را از چنگ ما بربایند و لابد دست هایی در کار است و کاسه ای زیر نیم کاسه مخفی است. ذهن ما قبل از هر چیز در این گونه خبرها دنبال کشف " توطئه " خارجی است. آقای رحیمی خواستار ارسال یادداشت رسمی وزارت خارجه در اعتراض به درج نام افغانستان در برابر اسم مولوی شده است. اصلا فرض کنیم که گزارش گاردین جدید و اطلاعات آقای رحیمی هم درست باشد. مستند ایشان برای ایرانی بودن مولوی چیست؟ آیا هرکس به زبان فارسی شعر بگوید ایرانی است؟ در دنیای قدیم بحث تعلق ملی به شکل کنونی مطرح نبوده است با ملاکهای امروزی هم دو معیار برای تعیین ملیت افراد وجود دارد یکی محل زاده شدن و دیگری محل سکونت طولانی . با این دو معیار آیا مولوی اگر امروز می زیست ایرانی بود؟
اینکه بگوییم افغانها ، مولانا را از ما ربوده اند ، فقط به تشدید احساسات ضد افغان در ایران و متقابلا احساسات ضد ایرانی در افغانستان منجر می شود. فردا باید سر مالکیت نظامی گنجه ای و خاقانی شروانی با جمهوری آذربایجان درگیر شویم. پس فردا سر مالکیت رودکی سمرقندی با ازبکستان و تاجیکستان دعوا کنیم. منطقه خاورمیانه مستعد فرقه گرایی و هویت سازی های قومی و زبانی و مذهبی است. لااقل پای هویت سازی برای بزرگان ادبیات فارسی نرویم. نظامی گنجه ای ،خاقانی ، حافظ و سعدی و مولوی و ناصرخسرو و... میراث مشترک بشریت هستند. دعواهای جعلی بر سر تعلق ملی آنها استفاده سیاسی از نام این بزرگان است. بزرگ نمایی و تحریف اخبار کم اهمیت و تبدیل آنها به مساله ملی و سیاسی حداقل از یک نماینده مجلس عضو کمیسیون امنیت ملی بعید است. آقای رحیمی هم بهتر به جای "دوست خوش ذوق" از افراد مطلع و کارشناس مشورت بگیرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
در مسائلی که مطرح شد نیز باید چند ملیتی ثبت صورت بگیرد نه اینکه
فقط توسط کشوری خاص ولو اینکه آن کشور ایران باشد صورت بگیرد .
مظاهر فرهنگی و ادبی و تاریخی متعلق به امپراتوری پارسی بوده که اکنون
توسط مرزها جغرافیایی چند تکه شده است لذا همه کشورهای این تاریخ پارسی در ثبت آثار باید سهیم باشند.
اینکه هیچ گونه رایزنی ای در این راستا نداشته باشیم که هم اکنون هم نداریم شاهد ثبت شدن چوگان .سیمرغ .ساز تار .نان لواش .مولانا. و .... توسط کشوری خاص هستیم .
ما نمی گوییم که فقط برای ایران ثبت صورت بگیرد بلکه به صورت گروهی برای کشورهای منطقه این مسائل صورت بگیرد .
آقای شیرزاد هم بردارد یک مقاله در این مورد بنویسد و در مقام مقایسه بفرماید که در کشور آمریکای جهانخوار مبالغ اضافه کاری معلمان چگونه و در چه زمانی پرداخت می شود؟
دوست عزیز
آقا / خانم کشکول
در صدای معلم هر کسی به تناسب علاقه و تمایلی که دارد در حوزه آموزش و پرورش و مسائل اجتماعی می نویسد .
شما هم می توانید قلم به دست گرفته و در مورد خود و مطالبات خود مستند و مستدل بنویسید .
معلمان باید الگوی جامعه باشند .
پایدار باشید .