مادر وقتی بچه به تکرار ، بی ادبی می کند طاقتش طاق می شود و برای اولین بار دستش را می گیرد و به زیر زمین برده و در وسط خرت و پرت ها و تاریکی او را پرت نموده و درب را به غل وقفل حواله می کند غافل از آنکه حیوان درنده ای در انباری جا خوش کرده بود .
با صدای گریه فرزند ، حیوان به دفاع ، به کودک حمله ور شده و کودک مات شده به دم درب آمده و با جیغ و داد و مادرناآگاه با پاسخ همانجا بمان تا ادب بر تو حاکم شود از سرنوشت پیش روی فرزند غافل می شود .
حیوان گرسنه ، درنده و وحشت زده در یک چشم به هم زدنی جز استخوان چیزی از کودک باقی نمی گذارد . مادر پس از ساعتی و با خیال رسیدن به هدف و ادب کردن فرزند به سراغش می رود درب را که باز می کند به حیوانی که به فراست از انبار خارج شده برمی خورد ، ترس و فرار را بر قرار ترجیح می دهد و پس آن با خبر دار شدن همسایگان و کشف ماجرا و یک عمر پشیمانی...
اکنون قرار است وزارت را به چنین سرنوشتی دچار کنیم که ادب هدف و نتیجه اش است ؛ نکند ناله بدنه آموزش و پرورش را تعبیر به حیات طیبه بکنیم و استنباط اشتباه از آن برداشت نمائیم .
حکایت آموزش و پرورش و انتخاب وزیر پارچه چهل تکه ای است بی انسجام که هرکس از راه رسیده احساس می کند کوه بی اعتمادی و هیولای ناکارآمدی را با حرف های رنگین و سرخین فتح می کند و چند صباحی با طرح های بیمه طلایی ، 6-3-3 ، مدرسه بدون کتاب ، مدرسه ای که دوست دارم و نصب تابلوی مدرسه قرآنی بر سر در مدارس ، بر تخت وزارت جلوس نموده و همچنان برای معلمان منتقد دلسوز با هماهنگی ساختار امنیتی مسئله درست می نمایند و آب از آب تکان نمی خورد.
اکنون تاسف انگیز و قصه پرغصه آنست که از درون نام خوران بدنه دولت ، " مجاهدان روز شنبه " برای گرفتن مسئولیت ، دولت و روسای خود را مورد هجمه و نقد غیر منصفانه قرار می دهند ، خنده دارتر اینکه براریکه مسئولیت همان برنامه را که اجراء می کنند به تیغ نقد ، هجمه و حمله قرار می دهند ، به برنامه پرسشگر رسانه ای می روند که فقط کمبود ها را می بیند و مدام دولت را می زند ، گویا از پرسشگر و مجری جلوترند ، کیلومتر به کیلومتر اپوزیسیون آموزش و پرورش می شوند که خود مجری برنامه های آن هستند !
از او سئوال می شود در باره سند ، جواب می دهد از سند چیزی نمی گویم اما تاکید بر حیات طیبه دارم !
یاد شهید باهنر می افتم که گقت تربیت را از آن جایی آغاز کنید که متربی می خواهد و به آن جایی ختم کنید که خودتان (مربی ) هدف گذاری کرده اید و این حیات طیبه تربیت است .
اساسا این حیات طیبه مد نظر شما و هندوانه سربسته شق القمرش چیست ؟ اگر حیات طیبه بهتر از آموزش و پرورش فنلاند کارآیی دارد چرا در مقایسه و مقیاس فنلاند را به رخ می کشید ؟
سوال اینست حیات طیبه را برای متربی می نویسید یا برای مربی ؛ اگر حیات طیبه بلدید چرا در این مدت بازخوردی از آن جز ظواهر بروز نکرده است ؟ چرا حیات طیبه مورد استقبال مربیان و معلمان قرار نگرفته است و عملا با شکست مواجه شده است ؟
آیا شما که آموزش و پرورش فنلاند و خروجی آن را وجب به وجب می شناسید حیات طیبه موفق دارد یا آموزش و پرورشی که شما کفیل آن هستید و به مدارج صدارتش فکر می کنید ؟
چرا از آموزش و پرورش باتلاق گیر کرده مشکل دار فقط حیات طیبه اش را برای پست یازی لفاظی می کنید و به پایان نامه های سرکوچه ای دانشجویان و نزدیکی به آموزش و پرورش را برند خود می دانید ؛ شاید منظورتان این بود که اکرمی ، فانی و نجفی را در نزدیکی به ساختار پس انداختید و برای گرفتن تاج و تخت وزارت و امتیاز به رخ می کشید که از سند چیزی نمی گویید ؟
در ارزشیابی توصیفی منزلت معلمان ، تالیف کتب درسی و محتوی کتب درسی بیماری آن را چنان دیده اید که در شوی تلویزیونی برآن شوریده و شورش خود را از ناکارآمدی همان برنامه ای که خود مسئول اجرای آن هستید بازگو نموده اید انگارخود گویی خود خندی !
مصاحبه های متعدد که مدارس خارج تجربه ای است که دست تان در کار بوده است و مبانی نظری آموزش و پرورش را می دانید ! روستایی زاده ای هستید که مدرسه روستایی را تجربه کرده اید اما نوه تان برای درس خوانی به شهر آمده است و این مهم می تواند در رفع مشکلات و برنامه سازی آموزش و پرورش ممتاز کمک تان نماید !
فانی علاقه مند به کار و بی ادعا با پشتیبانی اکرمی نتوانست هیولای بی توازنی و بی انسجامی آموزش و پرورش افسارگسیخته بی هدف را قوام دهد ، فانی که سال های سال نزدیکترین شخص به هویت و درون مایه و خمیرمایه دستگاه تعلیم و تربیت بود در باتلاق مانده بود ، چطور متقاضیان تاجر پیشه ی جویای نام ، نان و مقام می خواهند تجربه علی احمدی و حاجی بابایی را مجددا بر سر معلمان آوار کنند و ساختار کلاف سردر گم نحیف ، ضعیف و بی جان آن را در آزمون و خطایی وحشتناک به سرانجام برسانند ؟
حیات طیبه آموزش و پرورش در لفاظی رونق نمی گیرد که جان مایه بهروزی و موفقیتش مشارکت همه معلمان خردمند ، آگاه ، اندیشمند و صاحب نظر در فرآیند تصمیم گیری و تصمیم سازی آن بطور شفاف شاید جانی دوباره برآن بتابد.
اگر با امتیاز و لفاظی کلمات ، نه شاسته مداری تخت و تاج وزارت به شما عطا گردد بدانید هرگز نمی توانید معلمان را باری به هر جهت با خود همراه کنید . تربیت نسل نونهال به همدلی ، همراهی ، همگرایی ، توجه واتکاء به انگیزه و منزلت معلمان است که تاکنون ابتر و کور مانده است .
باید بدانیم نتیجه بی توجهی به منزلت و خواسته های معلمان در فضای پست بازی و پست یازی و تسخیر تاج و تخت و میز و صدارت و وزارت نتیجه وحشتناکی خواهد داشت که به سادگی جبران خسارت آن ممکن نخواهد بود .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اول و آخر باید گفت تا موقعی که معلم گچ به دست، یعنی نیروی صف و مجری اصلی در آموزش و تربیت ، شان و منزلت از دست رفته خود را باز نیابد و آموزگاری به شغل اول و آخرش بدل نشود، سوپرمن هم که وزیر شود، افاقه نخواهد کرد!