4- گذری بر فضای سایبری و تالارها و شبکه های مجازی و مروری بر مباحث و مطالب و پست های ارسالی اعضای هر گروه، به خوبی مبین و موید افراد فعال و دلسوز و دردمند و عاشق پیشه، و تمیز آنها از افراد خاموش و فرصت طلب و کاسب پیشه است که، چه بسا با عضویت در ستادها و گروه های متضاد، بدون تقبل هیچ خطر و هزینه ای، همچون" مجاهدان روز شنبه"،در فردای پیروزی در صحنه حاضر می شوند و ندای "انا الشریک" سر می دهند(حتی برخی با هوشمندی هرچه تمام تر، پا را از این هم فراتر نهاده و در روز اول خرداد در جشن پیروزی سر و کله شان پیدا شد و در صف نخست مراسم تقدیر از فعالان اصلاح طلب جلوس کردند)، و در حالی که به گاه نبرد در انتهای صف ( و بلکه بیرون از آن) بودند،اکنون به گاه تقسیم غنایم و مناصب در طلیعه آن ایستادند ...؛
به گواه تجارب انتخاباتی عدیده، اکنون جنبش اصلاح طلبی در ایران از پشتوانه عظیم و عمیق مردمی برخوردارست و جناح اقتدارگرا با همه توان و امکانات و ضربات مستمر و سنگین خود، قادر به دفن و اطفای آن نشده است، اما این جنبش عظیم به دلایل مختلف و از جمله استیلای افراد و مدیران حقیر، ضعیف و ناکارآمد و فرصت طلب، هنوز به اندازه وزن و قدر خود قادر به پیشروی و حصول دستاوردهای محسوس و پایدار نشده است ... ؛
این جماعت عافیت جو و خودخواه، با خیمه زدن بر مناصب کلیدی و تبدیل سازمان ها به پاتوق اقوام، اعوان و اذناب خویش، همچون "جداره ای قطور از چربی"، دور قلب اصلاحات را فرا گرفته و مانعِ کارکرد درست و بهینه آن می شوند ...(حتی دوستی نقل می کرد که از زبان فردی اصولگرا شنیده که ترجیح می دهد رییس او فردی اصلاح طلب باشد تا اصولگرا،زیرا، هیچگاه باجی را که یک اصلاح طلب( نمایِ جبون و زبون)، از سر ترس یا طمع، برای تثبیت،تضمین و تداوم مقام و موقعیت خویش، به ایشان می دهد، هم مسلکانِ اصولگرایش به وی نخواهند داد!!!)...؛
این طایفه، سودگرانی ممتاز و حرفه ای هستند، و برای استمرار موقعیت و مقام خود، حاضرند با همه کس و بر سر همه چیز وارد معامله شوند،... اساسا خیلی زود تعهدات سیاسی - اجتماعی خویش را که در بدو تصاحب منصب و مقام خود بدان تظاهر کرده بودند، فراموش می کنند ... تنها ارزش آنها، بی ارزشی است ... ؛
البته در هنگامه انتخابات و فصل تغییر و چرخش قطب های قدرت، در پرتو احساس خطر و ضرورتِ تجدید یا تغییرِ بیعت با فاتحین میدان کارزار سیاسی، این جماعت پس از مشاهده آرایش قدرت و محاسبه شانس طرفین، با کمک شامۀ تیز و بادسنج هایی که همیشه همراه دارند، با احتیاط و تأنی سر و کله شان در ستادها پیدا می شود ... ، البته شأن آن ها اجلِ از آن است که با قلم و قدم خویش خطر کنند و خود را در مهلکۀ گرداب سیاسی و نتایج ناپیدای آن در اندازند ... ، آن ها کت و شلوار به تن، حداکثر سری به ستادها می زنند، چای می نوشند،گپ و گفتی با اعضای فعال ستادها می کنند، رهنمود و تحلیل می دهند ... و خلاصه خودی نشان می دهند، حاضری می زنند و می روند (شاید به ستادی دیگر)،... زیرا آن ها برای امور مهم تری ساخته و زاده شده اند ... ، برای صدارت، ریاست و مدیریت ... و سوار شدن بر گرده خلق ... ، نه زحمت و خطر کردن و فعالیت های میدانی ... ، این امور را باید پیاده نظام و رعایایی انجام دهند که حقی و سهمی جز بر دوش کشیدن ارابۀ ریاست و صدارت ایشان ندارند !
آنها ذخایر الهی، حلقه فیض و ابواب رحمت هستند، ... (البته برای اقوام،دوستان و مریدانِ منقاد خود ...)؛ آنها با به سخره گرفتن مصالح عمومی و ملی، آرمانی جز تعقیب و تحقق مطامع فردی و گروهی و حمایت و صیانت از منافعِ اعوان و انصار و اقوام خویش در سر ندارند ... ؛ آن ها خود را نه خادم که مخدوم و ولی نمعت مردم می انگارند و در هر الاحقری که بر زبان جاری می سازند، هزاران الاعظم پنهان کرده اند ... ؛
این مدیران "چهار فصل"، که در همه جا و همه حال حاضر هستند، به هیچ روی آمادگی وداع با مناصب به چنگ آمده را ندارند و مایل نیستند داوطلبانه عبا و ردای ریاست را از تن به در کنند و گویی خود را به پست ها و میزهای خویش زنجیر کرده اند تا مگر مرگ از راه در رسد و مانعِ تداوم احساس تکلیف ایشان شود !
نیازی به توضیح ندارد که، البته کسی خواستار تصفیه جناحی و ترویج مدیریت اتوبوسی نیست، بلکه ضمن احترام به بدنه کارشناسی هر وزارت خانه ای، سخن از بازنگری در فلسفه وجودی کسانی است که موجودیت و چیدمان خود را مدیون همین مدیریت جناحی و اتوبوسی هستند و با بی کفایتی و ناکارآمدی هر چه تمام تر ، هنر و رسالتی جز فشل و فلج کردن ادارات و زمین گیر کردن اصلاحات و مکیدن زالوصفتانه خون آن برای تداوم حیات انگلی شان، برای خود قایل نیستند .
اما نیک آگاه باشیم که اصلاحات، برای پیشروی در جامعۀ به شدت محافظه کار و استبداد خورده ما و تحقق آرمان های والای خود، به مدیران، رهبران و رهروانی راسخ و از خود گذشته نیاز دارد، نه کسانی که با فرو غلتیدن در لاک انفعالی و دفاعی و کوته بینی، با نگاهی صرفا ابزاری به مردم و آرمان های جمعی یک ملت، تنها دلنگران موقعیت و امتیازات حقیرانه شخصی خود هستند .
5- فراموش نسازیم که در روز 29 اردیبهشت،مردم دست رد به سینه کسانی زدند که گمان می رفت خواستار فضایی بسته، امنیتی، رانتی ... و فارغ از شفافیت،نظارت و پاسخگویی هستند .
و به گروهی لبیک گفتند که در گفتمان و ادبیات تبلیغی و ترویجی خود، همواره سخن از ضرورت گردش آزادانه اطلاعات و حق دسترسی آحاد جامعه به آن، شفافیت، نظارت، پاسخ گویی، گشایش فضای پرسش گری و نقادی، جایگزینی جامعه "محق" به جای جامعه "مکلف"، ارتقاء مناسبات ارباب - رعیتی به شهروند- مالک ... و صحبت از کرامت و حرمت ذاتی انسان ها (فارغ از کیش و مرام آن ها) و نفی هر گونه رانت و تبعیض و تقدم و تأخر اعتقادی،فرهنگی، سیاسی،اجتماعی،قومی، نژادی،اقتصادی،جنسیتی، و ... ، به میان می آوردند و ایران را از آن همه ایرانیان می دانستند و می خواستند ... ؛
در انتخابات روز 29 اردیبهشت، جامعه رأی دهندگان ایرانی، با ایجاد بهت و حیرت و برانگیختن تحسین در میان تحلیل گران و ناظران داخلی و خارجی، بسیار هوشمندانه تر، مسئولانه تر و فراتر از انتظارات معمول ظاهر شدند و به رغم همه تنگناهای مادی و فشارهای جسمی و روحی، با حضور میلیونی و چند ساعته در صفوف فشرده و طاقت فرسای روز رأی گیری، به وعده های چرب و شیرین رقبا "نه" گفتند، و دورنمای آزادی توأم با مشقت را بر وعدۀ عیش و عشرتِ مشکوک به اسارت ترجیح دادند .
اما هشیار باشید که ملت نجیب و فهیم ایران، با هیچ کس عقد اخوت و انقیاد و بندگی نبسته و به هیچ کس چک سفید و بدون تاریخ نداده است ؛ پس پیش از آن که جامعه رأی دهندگان در انتخابات آتی شما را به پای میز محاسبه و محاکمه و معاتبه کشد، خود آستین مراقبه و محاسبه را بالا زنید .
6- همان گونه که عموم مخاطبان گرامی مسبوق و مستحضر هستند، در این ایام، کنشگران و اندیشمندان بسیاری ضمن تاکید بر حمایت مشروط و رأی مطالبه محور خود به دولتمردانِ مستقر، پیوسته به یادآوری اهم چالش ها و نیازهای جامعۀ خسته و فرسوده کنونی و به ویژه قشرِ نجیب، فرهیخته و فراموش شده فرهنگیان (که نمی دانم چرا اصحاب سیاست و قدرت تنها در ایام انتخابات به یکباره متوجه نجابت و مظلومیت آن ها، و شأن و منزلت به تاراج رفته ایشان می شوند) مشغول هستند...، از این رو راقم این سطور، ضمن اجتناب از تکرار سیاهۀ طویل مذکور، در اولین گام، و به عنوان انتظاری حداقلی، پیشنهاد می کنم که سایت هر سازمان و وزارت خانه ای، سوابق، مدارک، کارنامه و برنامۀ وزرا، رئوسا، مدیران و معاونین ارشد خود به همراه حقوق، مزایا و امکانات دریافتی ماهیانه و سالیانه از بیت المال و خزانه دولت و ملت را در معرض دسترسی و بازدید عموم قرار دهد تا دیگر جامعه زخم خورده و ترس خورده ما شاهد فساد و سوء مدیریت و حقوق و مزایای نجومی و اختلاس های شرم آور نباشد .
تا انشاالله در دوره بعد، قاطبه ملت نه با رویکردی منفی و سلبی و از سر هراس و اضطرار، و احیانا با توسل به قاعده انتخاب بین بد و بدتر، بلکه با نگرشی مثبت و ایجابی و از سر اعتقاد و اشتیاق به سوی صندوق های رأی بشتابند .
7- دور از ذهن نیست که در ادوار بعدی، رقبای شکست خورده، با کوله باری از تجربه، چهره و جایگاه خود را نزد افکار عمومی به گونه ای ترمیم و بازسازی نمایند که دیگر نتوان با توسل به قطبی کردن فضا و دوگانۀ "اهورایی- اهریمنی" و در آویختن به حربۀ "رقیب هراسی" ، از آنها به عنوان "لولو" بهره بردای کرد !
از این رو، اکنون بر دولتمردان است که با پاس داشتن این رفتار مسئولانه و خردمندانه ملت، با ترمیم کابینه و تعویض وزیران و مدیران ضعیف و ناکارآمد خود، و به کارگیری همه مولفه ها و ظرفیت های ملی و فراملی( از جمله مخالفین خود)، و جامه عمل پوشاندن به وعده های انتخاباتی، ثابت کنند که بدور از نگاه ابزاری و بدون مقاصد و اغراضِ صرفا سیاسی- انتخاباتی ، به آنچه گفته اند باور دارند و پای مواعید و میثاق خود با ملت ایستاده اند .
تا خداوندگاران قوم را چه تدبیر آید و چه تقدیر افتد ...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
سپاس از لطف شما