روزهای مبارک هفته بزرگداشت مقام معلم در کشور عزیزمان ایران مقارن با سالروز شهادت علامه مرتضی مطهری(ره) در دوازدهم اردیبهشت ماه شروع میشود. گرامیداشت معلم و مقام استاد آموزهایست که حضرتعلیعلیه السلام با کلام ارزشمند خویش به آن اشاره فرمودهاند:
«مَن عَلَّمَنِی حَرفاً فَقَد صَیَّرَنِی عَبداً؛ هرآنکه مرا حرفی (کلامی) بیاموزد، مرا بنده خویش نموده است.» و به قول آن شاعر گرانقدر که سروده : « ز بوسیدنیهای این روزگار / یکی هم بود دستِ آموزگار»، یا کلام شاعرآذری زبان، شهریار عزیز که میگوید: «از پدر گر قالب تن یافتم / از معلم جان روشن یافتم».
همه این کلامها نشانگر ارزش و جایگاه آموزگار و استاد است و بدیهی است تقدیر زحمات این انسان شریف و وارسته که خالصانه بذل وجود و دانایی میکند امریست واجب و واضح.
در همیشه تاریخ این امر مبارک در فرهنگ دیرین ایران زمین نیز وجود داشته و با مُهر تأیید آیین اسلام نیز پُرجلا و رونق شده است و ایرانیان همواره انسانهایی قدردان و ستایشگر آموزگار و استاد بوده و هستند.
سنّت «تشکر و تقدیر» از بارزترین نمادهای فرهنگ ایرانی است و دین مان نیز مؤیّد این خصلتِ شایسته است. فارغ از حجم، نوع و شکل تشکر و تقدیر، همواره همهمان پذیرای انجام آن درطول عمر خود و علی الخصوص تحصیل مان بودهایم. تمرکز این پتانسیل ارزشمند اجتماعی در روز معلم نیز یکی دیگر از محاسن موضوع است.
بنابراین «هدیه برای روزِ معلم» به فرهنگ زیبا و دلنشینی بدلشده که شور و نشاط خاصی به اجتماع و خانوادهها میبخشد و یکی از جلوههای قشنگ و زمینههای تمایز معلمی با دیگر مشاغل را به نمایش میگذارد. خاصه آنکه این تکاپو و حرکت، خودجوش و داوطلبانه باشد، دلچسبی آن دوچندان خواهد شد.
دانشآموزان خُرد و ابتدایی از مهمترین و حساسترین دسته انسانهایی هستند که بیشترین و با ثباتترین بهره و تربیت را از آموزگار برداشت میکنند و بایسته و شایسته است که گرامیداشت معلمان این مجموعه از دانشآموزان، وزینتر و پرآوازهتر باشد، زیرا نسل شاداب و سالمِ آینده از زیر دست ایشان میگذرد و حاصل تربیت ایشان است.
تغییر در رفتارهای نیکِ اجتماعی، یکی از تغییراتی است که ناخواسته(و گاه خودخواسته) در رفتار ما منجر به آسیب و دغدغه میشود و چهبسا برای پاسداشت یک حُسن و نیکی، به بیراهه رفته و اشتباه عمل میکنیم. یکی از مصادیق تاثیر این نوع تغییر منش اجتماعی، تغییر در چگونگی اهدایِ «هدیه برای روز معلم» است که متاسفانه در سالهای اخیر به «هدیه زور برای معلم» تبدیل شده است.
پیش از پرداختن به این مقوله، از ساحت تکتک معلمان و اساتید سرزمینم پوزش میطلبم، اگر دغدغه بیانِ باور و صیانت فرهنگ ایران نبود، هیچگاه به خود اجازه این قلمفرسایی را نمیدادم.
چند سالیاست که در مدارس (خصوصاً مدارس ابتدایی) مدارِ داوطلبانه و انفرادی بودن تهیه هدیه و پیشکش به معلمان و آموزگاران عزیز، به یک امر رودربایستی و گاه اجبار بدل شده است و معمولاً یک نفر از اولیا که خویش را نماینده دیگر اولیا میداند با رایزنی مسئولان مدرسه و تعیین نوع هدیه، ارقامی را سرشکن کرده و از اولیای دانشآموزان کلاس مطالبه وجه میکند و چه بسا در بسیاری از موارد (علیرغم خوشآیندی به وجودآمده برای اولیا، به دلیل رفع تکلیفی که ناخواسته برایشان پیش میآید) مشارکتها با رودبایستی و خدای ناکرده با اکراه قلبی و یا ذهنی ارایه میشود ... ، و بدین سان «هدیه برای روز معلم» ناخواسته تبدیل به «هدیه زور برای معلم» میشود.
هرچند برخی از نمایندگان کلاسها گمان میبرند در حال انجام امری خیر و همهپسند هستند، ولی چون کمتر کسی به صراحت از نوع ذهنیت خویش سخن میگوید، هیچ اعتراض و تقاضای تغییر شیوهای بروز داده نمیشود و به طور معمول همه اولیا مشارکت میکنند و بعضاً این ارقام به حدی گزاف میشود که خرید هدایای پرطُمطراق مانند سکه طلا و ... نیز مطرح میشود. چنانچه بیان مخالفت یا عدم همراهی، به منظور حرکت مستقل توسط خانوادهها، به چند نفر رسیده و مطرح شود چون در محاسبات خلل ایجاد میشود، ناخواسته دلخوری و ... ایجاد میشود و اگر معلم بزرگوار متوجه این نوع رفتارها شود، حلاوت و شیرینی این روز و هفته را به کام خویش تلخ احساس میکند.
شاید از منظری این حرکت برای تجمیع مشارکتها و خرید یک هدیهی درخور برای معلم عزیز، پسندیده باشد، چراکه از تکراریبودن تحفهها و یا از انباشت هدایایی که معلم بدانها نیاز ندارد،کاسته شود، همچنین تفاوت هدایای افراد دارا و ندار را در خود حل کند، این نتایج موقعی پسندیدهاست که مشروط بر داوطلبانه بودن ارایه مبالغ باشد.
اما عمده و اصلیترین ایرادی که به این حرکت وارد است، عبارتاست از: ایجاد فضای اجبار برای مشارکت همه خانوادهها، حتی آنانی که تمایلی به اینکار ندارند، که این فضای ناخواسته و معیوب، صدمهای عظیم به فرهنگ زیبای «تقدیر و تشکر» در اجتماع وارد میکند و در مواردی هم اگر دانشآموزی متوجه این مراودات بین اولیای خود و اولیای دوستانش شود، ناخواسته و غیرمستقیم، آموزشهای غلط میآموزد.
چرا نباید اجازه بدهیم فرهنگ زیبای « تقدیر و تشکر» به شکل شیرین و داوطلبانه در فرزندانمان نیز نهادینه شود، چرا همواره در تلاشیم به جای آنها تصمیم بگیریم و عمل کنیم . آیا با دخالتهای ما و با حضورمان به شکل گروهی در کلاس، تمرین «سپاسگزاری» نهادینه میشود یا با انجام انفرادی توسط فرزندانمان که منجر به احساس شخصیت و بزرگمنشی در ایشان می شود؟
آیا در کلاسی که پدران یا مادرانی در آن حاضرشده و با شور و هیجان بزرگسالانه، این امر شایسته را انجام میدهند و دانشآموزان به تماشاگرانی صرف و بیاثر تبدیل میشوند، چگونه به انگیزش درونی، اقناع عاطفی و ساختن ذهن و روح ایشان کمک میکنیم؟
آیا در ذهنشان نمیگویند که کاش من خود این هدیه را به آموزگارم میدادم ... .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بهتره خود مدرسه به معلماش هدیه بده نه دانش آموزا