باز هم گذر زمان ، باز هم افزودن سالي بر سال هاي عمر رفته و باز هم بهانه اي براي زيستن و باز هم دريغ و حسرتي بر وعده هاي عمل نشده و باز هم ارديبهشت ماه و اين بار هم هفته گرامي داشت مقام علم و دانش و روز معلم .
بازهم روز انبياء فراموش شده و روز خدمتگزاران بي ادعاي سنگر تعليم و تربيت ، روز شمع هاي سوخته و هنرمندان قد خميده اي كه مزد زحماتشان رنج هاي بي حد روزگار است ، روز سكانداران عاشق كه فرداي ميهن را بر تخته هاي اميد و آرزوي فرزندان جامعه رنگين مي كنند .
روزي كه به فرزندانمان آموخته ايم كه معلم چشم انتظار يك شاخه گل يا هديه است و اين گونه باور و ذهن كودكانمان را براي فردا مي سازيم و نيك و بد آن را به قضاوت وجدان هايي مي سپاريم كه خدا را بر هر مقام و منصبي ترجيح داده اند .
روز معلم ، روز آناني است كه امروز در بستر تمامي شعارها و كلمات محبوس گرديده اند و آموخته اند كه آموخته هايشان تحفه اي الهي است براي آموختن به ديگران و سيلي روزگار در گذر از فراموشي ها و فراموش شدنشان در هياهوي پر زرق و برق ميزهاي رياستي و مديريتي نمي تواند در انديشه سبز بهار علم و معرفت آنان و ساختن كودكاني براي آينده ايران اسلامي خللي وارد كند و آنان آموخته اند كه زندگي بدون اميد به آينده آب در هاون كوبيدني بيش نيست و شايد فردايي باشد كه روز معلم نه در تقويم زمان و زبان بلكه در فكرها و انديشه ها جاري باشد .
سال هاست كه مي نويسيم و مي نويسند و بهتر از همه در پشت تريبون هاي تبليغاتي و همايش هاي تجليلي و .. . با استناد به سخنان بزرگان و انديشمندان مي گويند:
معلمان امانت دار انسانند ، معلمان هدايتگران بشريت اند ، معلمان انبياء زمانند و معلمان چنين و چنانند ! و هزاران واژه ي زيباي فرهنگ لغات كه هرشنونده اي را خوش مي آيد و هر صاحبدلي را بر سر ذوق مي آورد گويي كه بر حرير نرم ابرهاي آسماني تكيه داده است .
ولي كدام دست مهرباني ، مهربانانه دست آنان را به گرمي فشرد و كدام دلي به حرمت آشنايي و محبت به دلداري آنان پرداخت و كدام طبيبي مرهمي بر زخم هاي تبعيض آنان گذاشت؟ و كدامين يار ، سنگ صبور دردها و لحظه هاي پر التهاب روزگارشان شد، حرمت نشكست و حريم عزتشان ندريد ؟
كدامين حركت و عمل است كه نشان مي دهد گامي در راه تحقق شعارها و وعده ها برداشته مي شود و قدمي به جلو جهت حل مشكلات برداشته مي شود ؟
ما به اقتضاي دين و مذهب و اعتقادمان هرگاه برگي از تاريخ و زندگي ائمه را ورق مي زنيم فصلي نيست كه سخني از ارزش علم و معلم بيان ننمايند و توجه به اين قشر را گوشزد نكنند ، جايي كه علم و دانش را علت اساسي آفرينش پديده ها مي دانيم و معتقديم خداوند معرفت و علم را از لحاظ شرافت و ارزش در اوج همه مراتب و مقامات قرار داده است و اولين منت خداوند بر بشر نعمت علم و بينش اوست و با همه اين احوالات ، چگونه مي شود كه ساحت علم و دانش را خدشه دار نمائيم ؟ آيا به همه آنچه آموخته ايم و مي دانيم عمل نموده ايم؟
زماني كه همگان اذعان دارند پاك ترين افراد ، بي رياترين آنها ، با ارزش ترين انسانها آنهايي هستند كه در جامعه در لباس و كسوت معلمي هستند و آحاد جامعه فرزندان خود را بدون هيچ ابايي به آنان مي سپارند، از خود پرسیده ایم چرا و چگونه به حاشيه رانده مي شوند و در كاروان فراموش شدگان جاي مي گيرند و غبار تبعيض و ناعدالتي بر چهره شان نقش مي بندد؟
اگر زماني فرا رسيد كه انسان بتواند خود را گول بزند و به خود دروغ بگويد آن وقت هم مي توان از شغل معلمي دم زد ولي از وضع معيشتي و رفاهي و مالي معلم سخني نگفت در حالي كه به اقتضاي آگاهي ها و رشد فكري و بلوغ فكري شاگردان امروزي و تغيير ملاك هاي ارزشي، آنان معلمان خود را در محك عيار و سنجش مالي و رفاهي با اقوام و پدرانشان قرار مي دهند هر چند كه كلام معلم مقبول تر از سخنان پدر بر دلشان مي نشيند، ولي آيا آينده را براي معلم بودن دوست مي دارند ؟!
امروز صلاح و فلاح جامعه و حركت در تكامل اقتصادي و اجتماعي و سياسي از مدرسه آغاز مي شود ، درستي و راستي از مدرسه شكل مي گيرد و در بستر و متن اين حركت ها معلم قرار دارد كه در تسريع آن نقش مهمي دارد و امروز پل عبور از وابستگي ها و رسيدن به ايده آل هاي جهاني از آموزش و پرورش نسل نوجوان مي گذرد و معلمان راهنمايان عابران قله هاي علمند، ولي آنان در كجاي برنامه ها و توجهات دولت كريمه قرار گرفته اند ؟
آيا با تمام تغييراتي كه در ديدگاه هاي كشورهاي جهان در خصوص آموزش و پرورش به وجود آمده است – حتي كشورهاي جهان سوم - و آن را به سمت و سوق توجه بيشتر به اين نهاد نموده است ، باز هم معتقديم كه آموزش و پرورش نهادي مصرفي است ؟ و آيا همه هزينه هايي كه انجام مي گيرد در قبال تربيت نسلي كارآ و پويا و توانمند ارزش ندارد ؟ آيا مگر جز اين است كه مي خواهيم براي فردا مديراني لايق و مدبر و متعهد تربيت كنيم ؟
چرا آقايان خارج گود تمامي اتفاقات ميمون و موفقيت هاي علمي در جهان را به نام خود مي زنند و از آناني كه گلو از گچ هاي كلاس چركين نموده اند و عمري بر تخته هاي كلاس مشق عشق و مهرباني به همنوع را آموزش داده اند يادي نمي كنند ؟
آيا غير از اين است كه امروزه تمامي موفقيت ها و پيشرفت ها و بر قله هاي علم و افتخار جهان نشستن ها نتيجه ي دسترنج همه ي معلماني است كه در دورترين نقاط اين كشور و با نازل ترين امكانات به آموزش نسل آينده ساز همت گمارده اند ؟
و اي شماهايي كه بر مسند خادمان آنان هستيد چگونه قدردان اين زحمات و رنج ها شده ايد ؟
آيا داشتن خانواده اي بزرگ ، عدم درآمدزايي و ... مي تواند دليل بي توجهي باشد جايي كه پيامبر اكرم (ص) در بيان ارزش علم و عالم فرمود :
فضيلت و برتري مقام عالم بر عابد ، همسان با فضيلت و رجحان من (پيغمبر) بر پايين ترين افراد مردم است . زيرا خداوند و فرشتگان و ساكنان آسمان و زمين - حتي مورچگان در لانه خود و ماهيان دريا – بر عالم و دانشمندي كه مردم را به خير و سعادت رهنمون است درود مي فرستند .(منيه المريدص 8)
پس چرا ما كه قافله دار پرچم اسلاميم نه در رفع مشكلات معيشتي معلم گام بر مي داريم و نه بر ارزش اجتماعي او مي افزائيم ؟ چرا زماني كه پاي مقايسه معلم با ساير اقشار دولت به ميان مي آيد همگان انتظار داريم كه معلم با طرح مسائل مالي چهره خود را مخدوش نكند ؟!
پس چرا پاداش هاي آن چناني ، حقوق هاي چندبرابر و نجومی ، چگونه به چشم نمي آيد ؟ و هر سال بدتر از سال قبل معلم را مضحكه عام و خاص نموده ايم ؟
چرا ماه ها قبل از افزايش حقوقي يا پاداشي و ... در آموزش و پرورش از راديو و تلويزيون و رسانه ها داد مي زنيم ،آبروي معلم را پيش هر بقال و نقالي مي بريم و ماه ها و يا سال ها بعد اجرا مي كنيم و آن هم اجراهاي چناني كه به دنبالش حرف و حديث هايي تا مدت ها مطرح مي شود !
چرا از افزايش حقوق ها و دريافتي هاي مازاد ادارات و نهادهاي ديگر در صدا و سيما و رسانه ها خبري نيست ؟ چرا در پايان هر سال مالي كلي مطالبات معلمان پرداخت نمي شود و ويژه برنامه و مصاحبه ترتيب مي دهيم تاهمه عالم و آدم بدانند و بفهمند كه دريافتي معلمان بالاتر از حد تصوري است كه فكرمي كنند! (درحالي كه حقش تا آن زمان پرداخت نگرديده است ).
چرا به معلمان آموخته ايم و انتظار داريم كه اصلا" راجع به حق و حقوق خويش حرف نزند ؟ و...
آيا هنوز مسئولين باور ننموده اند كه سفيران فرهنگ و هنر جامعه ، پرچمداران علم ، عاملان بي غل و غش دانسته ها ، و راهبران امين فرزندانشان ، معلمان هستند ؟
آيا تاكنون سري به دخمه هاي خلوت و تنهايي زندگي معلمان زده ايد ؟ آيا فرزندان انبياء زمان را در پايين ترين سطح امكانات زندگي و آموزشي مشاهده نموده ايد؟ آيا سخنان زجرآور اين فرزندان را در پي ديدن امكانات و جشن هاي تقدير و تشكر از فرزندان كاركنان فلان اداره و كارخانه را شنيده ايد كه به پدرش مي گويد چرا كارگر ... نشدي تا من هم به خاطر شاگرد اول بودنم هديه بگيرم ، با امكانات آنها به مسافرت بروم و هزار رنج نامه ديگر.
چگونه باز هم مي توان درس انشاء را با موضوع علم بهتر است يا ثروت شروع نمود جايي كه خوب مي دانيم اكثر نوشته هاي شاگردان مان تعريف و تمجيد از علم است و شايد اگر واقعيت و آمال دروني خود را بنگارند معلم شان آزرده خاطر می شود.
چگونه مي توان در درس رياضيات آموزش داد كه يك با يك مساوي است جايي كه به صراحت مي بيند فاصله طبقاتي را و تبعيض ها و ناعدالتي ها را (باور كنيم كه دانش آموز امروزي ده ها سال از لحاظ رشد فكري از همسالان خود در دهه هاي قبل جلو بوده و بينش قوي و ديد وسيعي دارد) كه تمام معادلات رياضي و فيزيك وادبيات و ... را بر هم زده است .
چه موقع از قالب شعارها ي رنگارنگ خارج خواهيم شد و معلم را به خاطر اينكه معلم است خواهيم ديد و از طرفي ديگر نيم نگاهي هم به تبعيض ها خواهيم داشت و در مقام مقايسه با نهادهاي ديگر ، معلم را به جايگاه اصلي خويش خواهيم رساند. .
آناني كه جهت جذب راي مردم و يا دلخوشي مردم نظام پرداخت هماهنگ حقوق را مطرح نمودند كجا رفتند و اين ستادهاي نيمه كاره ي مد شده در جامعه ما كجا هستند ، رنج نامه هاي معلمان را بخوانيد و بشنويد كه مبادا خداي ناكرده فردا به خاطر قصور شما و ظلم رفته بر آنان عرق شرم بر پيشاني تان در درگاه خداوندي بنشيند.
چگونه می شود کارمند بانک با وام های متعدد ( اقساط کم و...) که دریافت می کند و همزمان با بازنشستگی اش صفر می شود ، کارمند دولت است اما معلم در طول دوران خدمتش یک ریال هم از امکانات دولتی بهر ه نمی برد؟
باز هم مثل همه سال هاي گذشته اميدواريم در آغاز سال با تمامي دست مايه هاي برگرفته از جامعه معلمان در رفع نيازها و آمال آنها بكوشيم و بدانيم كه جامعه هيچ گاه از نياز به علم و دانش بي بهره نخواهد بود و جامعه بدون عالم و عالم بي عمل و علم بدون عمل ملتي را به انحطاط و عقب ماندگي مي كشاند و ابتكار و خلاقيت و نوآوري را از مردم سلب مي كند و از طرفي معلم آگاه ، معلم دلسوز كه دغدغه زندگي و معيشت ندارد در امر تربيت فرزندانمان به صورت ايده آل دريغ نخواهد كرد و حتي جامعه نيز در آن صورت در قبال كم كاري يا بي توجهي معلم حق بازخواست و احقاق حق دارد.
و نيز بر اين اعتقاديم كه در هر لباسي كه باشيم آنچه انجام مي دهيم وظيفه است و منتي بر هيچ كس نيست و اگر انتقادي است مچ گيري و تلاش براي تضعيف فردي نيست بلكه بيان ضعف هايي است كه از وظيفه ي ادا شده باقي مانده است كه مي توان با اصلاح و تغيير در نگرش ها و مديريت ها و ... گامي مثبت در جهت رسيدن به ايده آلها و اهداف برداشت و اميد واريم مسئولين در هر سمتي كه باشند توان و تحمل و پذيرش انتقاد ها به همراه سعه صدر را داشته و بدانند كه ميزها اگر ماندگار و وفادار بودند هرگز نصيب آنها نمي شد و تنها امروز را كه برمسند امركردن نشسته اند نبينند بلكه فردا را بنگرند كه نوبت فردي ديگر خواهد بود كه بجاي وي بنشيند و بهترين آرامش آن خواهد بود كه در مدت مسئوليت توانسته باشند رضاي الهي و شادي خلق خدا را از عمل خويش بدست آورند.
دركل مي توان انتظارات خانواده بزرگ فرهنگيان را ازمسئولين به شرح زير اعلام نمود:
1- رفع مشكلات اقتصادي و معيشتي فرهنگيان
2- دادن به موقع مطالبات قبل از پايان سال
3- رسيدگي به مشكلات و شكايات معلمان (در مناطق ) و رسيدگي عادلانه به آنها در چارچوبي كه همواره معلم محكوم نگردد.
4- اجراي نظام هماهنگ پرداخت و برقراري مساوات در پرداخت هاي آموزش و پرورش با ساير ادارات
5- استفاده بهينه از امكانات صندوق ذخيره فرهنگيان جهت ارائه خدمات به اعضا، با استفاده از خود فرهنگيان و نظرات آنها و پرهيز از سود جويي با فشارآوردن بر فرهنگيان و بازگرداندن مبالغ اختلاسی یا وام های پرداختی کلان
6- توجه به معلمان مقاطع ابتدايي با توجه به اينكه در دورترين نقاط ايران تدريس مي نمايند و دريافتي آنان تفاوتی با معلمان شهری ندارد.
7- برقراري عادلانه حق مسكن ، عائله مندي و ... با توجه به تورم جامعه و واقعيات آن همانند سایر ادارات
8- تعيين تكليف دريافت كمك هاي مردمي و پرهيز از ايجاد دوگانگي بين مدارس و اولياء از سوي مسئولين امروپرهیز از خدشه دارشدن وجهه مدارس در بین مردم با دریافت اجباری کمک های مردمی
9- ايجاد اتحاديه ها و تشكلات صنفي در چارچوب قانوني به نحوي كه بتواند از حقوق شرعي و شغلي و قانوني معلمان دفاع نمايد و نيز حضور در عرصه هاي سياسي معلمان را تسريع نمايد.
10- پرداخت حق اياب و ذهاب براي معلمان غير بومي يا امكانات سرويس رفت و آمد
11- چنانچه معلم حق ورود به مسائل سیاسی در مدارس را ندارد سیاست و سیاست بازان نیز حق اظهار نظر در مدارس و ادارات را نداشته باشند و برای پست ها و ریاست های آن لشکرکشی ننمایند.
12- برای فرزندان فرهنگیان هم مدارس خاص تعریف شود و یا امکاناتی ایجاد شود که فرهنگیان بتوانند در هر مدرسه ای در شهرشان خواستند فرزندانشان را ثبت نام نمایند.( حتی در مدارس نیز معلم را تحویل نمی گیرند و ادارات هم همواره به دنبال تضعیف معلم است)
13- برای مدارس تیزهوشان و نمونه سهمیه ای برای فرزندان فرهنگیان درنظر گرفته شود.
و در خاتمه اميدواريم كه مسئولان باديدي وسيع ، سعه صدري اسلامي و احساس مسئوليتي الهي مشكلات و مسائل اين نهاد را درك و در پي رفع آنها باشند و با حضور در جمع معلمان مناطق مختلف كشور از زحمات آنان اطلاع يافته و حداقل در دفاع از معلم كوشا باشند و درسال جديد شاهد تغيير در وضع اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي و ... معلمان باشيم و با در نظر گرفتن رضاي الهي و به دور از ملاحظه كاري معلمان را به جايگاه اصلي خويش باز گردانيم .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
از نویسنده محترم هم تشکرمیکنم دست مریزاد