یکی از بدیهی ترین و تکراری ترین انتقادهای فعالان معلمی در رسانه ها ، موضوع کلاس های 40 تا 45 نفری در مدارس است به گونه ای که با بزرگ کردن این مساله ، آن را یکی از معضلات اصلی آموزش و پرورش معرفی می کنند. البته کلاس های پر تراکم داریم . اگر کسی بگوید در مدرسه من یا چند مدرسه ای که می شناسم، تراکم دانش آموز در کلاس زیادتر از استاندارد (30 تا 35 نفر ) است، انتقاد او به جا است. می توانیم بگوییم در مدرسه من ، یا در دبیرستان های فلان منطقه فلان شهر، تراکم دانش آموز در مدارس زیاد است. می توانیم بگوییم که به نظر می رسد تراکم دانش آموز در مناطق حاشیه ای و مهاجر پذیر شهرهای بزرگ بیش از استاندارد است. حتی می توانیم خواستار کاهش سقف تراکم رسمی (30-35 دانش آموز ) شویم. اینها ایراد ندارد . اما اگر این مساله را به کل مدارس کشور تعمیم دهیم و بر اساس این تعمیم قضاوت کنیم راه را اشتباه رفته ایم.
میانگین تعداد دانش آموز در کلاس های درس آموزش و پرورش در سال تحصیلی 93-94 ، 22 دانش آموز به ازای یک معلم بوده است. به کلمه میانگین دقت کنید. میانگین یعنی متوسط آمار دانش آموزان نسبت به معلمان در بیش از 600 هزار کلاس درس. اما اگر بخواهیم جزیی تر نگاه کنیم، در ابتدایی به ازای هر 26 دانش آموز یک معلم داریم. در متوسطه اول به ازای هر معلم 16 دانش آموز و در متوسطه دوم به ازای هر معلم 17 دانش آموز داریم. بنابراین نسبت معلم به شاگرد هرچند ایده آل نیست اما نسبت به شاخص های دیگر مانند کیفیت فضای آموزشی، یا کیفیت آموزش یا آموزش ضمن خدمت معلمان و....در وضعیت مطلوب تری است. منظور از معلم در این نوشته، معلم گچ به دست یا ماژیک به دست است که در کلاس درس به تدریس مشغول است. در مقایسه با نسبت معلم به دانش آموز در کشورهای توسعه یافته هم این آمار مناسبی است.
جالب این است که بیشتر معترضان به تراکم دانش آموز و کلاس های درس ، برخی دبیران متوسطه دوم آن هم در مناطق حاشیه ای و مهاجر پذیر استان تهران و البرز هستند که به عنوان فعال صنفی در رسانه ها حضور دارند. آنها دروغ نمی گویند اما اشکال این است که یک مساله خاص را بدون تحقیق ، تبدیل به یک مساله عام می کنند. آمار نسبت معلم به شاگرد، آماری است که مسئولان می توانند به آن افتخار کنند!
برخی از فعالان به نحوه محاسبه این نسبت ایراد می گیرند. اما در همه جای دنیا این نسبت را از تقسیم تعداد دانش آموزان بر تعداد معلمان (تاکید می کنم معلمان ) به دست می آورند. راهی غیر از این هم وجود ندارد. در سطح کشور مدارسی با یک دانش آموز داریم . تعداد زیادی مدارس زیر 10 نفر دایر هستند. در کنار آن مدارسی در حاشیه شهر تهران و شهرستان های استان تهران داریم که تعداد دانش آموزان کلاس از 35 نفر هم بالاتر است.
برخی از یادداشت نویسان نوشته اند که این رقم 22 نفر دانش آموز به ازای یک معلم ساختگی است و در واقع آموزش و پرورش کلک زده و تعداد کل دانش آموزان را تقسیم بر تعداد کل کارکنان را اعم از اداری و خدماتی و آموزشی کرده ،در حالی که یک سوم نیروی انسانی این وزارتخانه را افراد اداری و خدماتی تشکیل می دهند. این ایراد پایه واقعی ندارد. برای تصحیح این خطا باید گفت که در سال 93 -94 تعداد کل دانش آموزان 13 میلیون و 600 هزار تن و تعداد کارکنان آموزشی 615 هزار نفر بوده است. میانگین 22 به یک ، حاصل تقسیم این دو عدد است و نه تقسیم رقم دانش آموزان بر تعداد کل کارکنان ! اگر تعداد دانش آموزان را به کل کارکنان تقسیم می کردیم ، این نسبت به 16 دانش آموز به ازای یک معلم- کارمند می رسید. می بینیم که نسبت دانش آموز به معلم در سطح کشور بسیار مطلوب است. اما مشکل کجا است که عده ای از معلمان از تراکم دانش آموز در کلاس شکایت می کنند؟
طرح درست "صورت مساله" نیمی از حل مساله است.
واقعیت این است که در برخی مناطق شهرستان های استان تهران یا استان البرز و یا مشهد و اصفهان و تبریز و.... با تراکم بالای دانش آموزان مواجه هستیم ، اما در روستاها و شهرهای کوچک روندی معکوس جریان دارد. جمعیت دانش آموزی به دلیل کنترل موالید از سال 76 تا سال 90 سیر نزولی داشته است. یعنی هرسال جمعیت دانش آموزی کمتر شده است و از 18 میلیون و 500 هزار به کمتر از 13 میلیون رسیده . اما از سال 90 به بعد تعداد دانش آموزان با شیب بسیار ملایم در حال افزایش است. پس مثل دهه 60 با مساله انفجار جمعیت روبه رو نیستیم. به جای آن با پدیده مهاجرت از روستا به شهر و از شهرهای کوچک به حاشیه شهرهای بزرگ مواجهیم. در نتیجه از تراکم دانش آموز در روستاها و شهرهای کوچک و حتی مناطق مرکزی شهرهای بزرگ و تهران کاسته می شود اما تعداد دانش آموزان در حاشیه کلان شهرها رشد 3 - 4 درصدی دارد. در نتیجه در این مناطق همان گونه که با کمبود آب و برق و خیابان و فضای سبز مواجهیم با کمبود فضای آموزشی هم مواجهیم. در روندی متفاوت جمعیت دانش آموزی روستاها کاهش یافته و در سال تحصیلی جاری 5 هزار مدرسه با کمتر از 5 دانش آموز دایر است.
برخی از فعالان می نویسند که 650 هزار نفر در مدارس کار می کنند و 300 هزار نفر از پرسنل آموزش و پرورش در ستاد و 31 اداره کل و 750 منطقه آموزشی با سمت مدیر و کارمند و کارشناس و خدماتی مشغولند!
پیشنهاد آنها این است که تعداد کارمندان را کم کنید و تعداد معلمان را اضافه کنید. این ادعا هم مبنای کارشناسی ندارد. تعداد کارکنان ستادی و اداری در ستاد و ادارات کل و مناطق آموزش و پرورش حدود 50 هزار نفر است. وقتی می گوییم تعداد کارکنان اداری و خدماتی یک سوم کارکنان آموزش و پرورش است، منظور مدیران و معاونان و مربیان پرورشی و خدمتگزاران و دیگر عوامل غیر آموزشی مدرسه، به اضافه پرسنل ادارات کل و مناطق و ستاد است.
در واقع اگر تعداد نیروهای خدماتی و اداری آموزش و پرورش مثلا 350 هزار تن باشد حدود 300 هزار تن آنها در مدرسه خدمت می کنند. البته اگر هم قرار باشد کاهش نیرو صورت گیرد اول باید از میان نیروهای اداری و پشتیبانی صورت گیرد. اما نباید اطلاعات غلط منتشر کنیم و بر اساس همان اطلاعات غلط تحلیل کنیم. نکته جالب این است که در امریکا 50 درصد کارکنان مدارس دولتی ، کادر غیر آموزشی هستند.
ما با کمبود معلم مواجه نیستیم ؛ با مشکل ساماندهی معلمان مواجه هستیم که باعث عدم توازن نیروی انسانی آموزش و پرورش شده است.
« قانون نقل و انتقالات » یکی از عوامل اصلی ایجاد عدم تعادل و توازن نیرو است. در بعضی شهرهای کوچک معلم با بالای 5-6 سال خدمت نمی توان پیدا کرد. نیروهایی که برای تامین نیاز مناطق محروم استخدام می شوند بعد از چند سال با استفاده از قانون و پارتی بازی و تمسک به این مقام و آن مسئول به شهرهای بزرگتر منتقل می شوند و مقصد نهایی اغلب معلمان تهران و 4-5 شهر بزرگ است. بومی گزینی و منع انتقال هم تا کنون نتوانسته جلوی این سیل یک طرفه را بگیرد. این سیل را باید از سرچشمه قطع کرد.به جای استخدام نیرو برای مناطق محروم باید از نیروهای خرید خدمتی استفاده کرد، همان کاری که در مقیاس کوچک و با ترس و لرز از متهم شدن به خصوصی سازی صورت می گیرد. جذب نیروی رسمی در مناطق محروم هیچ فایده ای ندارد ، چون استخدام رسمی یعنی مصونیت آهنین ! نیروی استخدامی منطقه محروم بالاخره راهی برای انتقال پیدا می کند و این دو ضرر دارد:
کمبود نیرو در مناطق محروم و مازاد نیرو در مناطق برخوردار!
عامل دیگر تراکم دانش آموز در مناطق حاشیه ای شهرهای بزرگ و متوسط ، مهاجرت روستائیان به شهرها است. این مهاجرت از یکسو باعث تعطیلی مدارس یا کاهش شدید تعداد دانش آموزان در مناطق روستایی می شود. اما در مقابل تراکم دانش آموز در حاشیه شهرهای بزرگ و متوسط را به مرز بحران می رساند. در واقع این مساله ربطی به آموزش و پرورش ندارد و ناشی از تغییرات جمعیتی است. راه حل این مساله هم حمایت از بخش خصوصی برای تاسیس مدارس در این مناطق پر تراکم و هدایت سرریز جمعیت دانش آموزی از مدارس دولتی به مدارس غیر انتفاعی با هزینه آموزش و پرورش است ؛ به عبارتی خرید صندلی خالی مدارس غیر انتفاعی برای تحصیل دانش آموزان اضافه بر تراکم مناطق بحرانی است. اتفاقا این طرح هم در دستورکار آموزش و پرورش است . اما جالب این است که برخی از همان کسانی که از تراکم دانش آموز در کلاس شکایت دارند ، در مقابل این راه حل ها یعنی توسعه مدارس غیردولتی و تحصیل رایگان دانش آموزان سرریز مناطق محروم در این مدارس و خرید خدمات آموزشی ، به دلایل ایدئولوژیک مخالفت می کنند و از عنوان جعلی خصوصی سازی برای این اصلاحات استفاده می کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اموزش و پرورش به افرادي مانند جنابعالي نياز دارد.
سعی من این است که در بررسی مسایل 1- همه جوابب موضوع را ببینیم و 2- بر اساس واقعیات و سند و مدرک اظهار نظر کنم.
نقطه مقابل این روش ، دیدگاه جانبدارانه و متعصبانه برخی همکاران است.
وقتی ما متعصبانه و یک طرفه می نویسیم، از واقعیت دور می شویم. دیگران را سرتا پا عیب و خودمان را سرتاپا حُسن می بینیم و نوشته هایمان سوزناک و احساسی می شود و کسی آن را جدی نمی گیرد.
اکثر یادداشت نویسان صنفی مرثیه خوان معیشت و بدبختی های معلمان هستند . بدون انکه اولا توصیف دقیقی از وضعیت ارائه دهند و ثانیا راهی برای برون رفت پیشنهاد کنند.
ما باید سعی کنیم در نوشته های خود آبروی علمی و منطقی و استدلالی معلمان را حفظ کنیم و معلم را به عنوان انسانی خردورز ، مودب و منطقی به جامعه معرفی کنیم.
خيانتي بس عظيم كه تاريخ در مورد آن قضاوت خواهد كرد و هر مسئولي از هرجناحي اين بلا را سر فرزندان مردم محروم جاري نموده است رسوا خواهد شد .
تفكرات شيرزاد ، تفكراتي از نوع تفكر نظام سرمايه داري مي باشد از همان نوعي كه آن مردي كه رفت بنيانگذارش بود و امثال شيرزاد رهرو راستين اين تفكر.
تفكري كه سعي مي كند با نگاهي اقتصادي به مسائل فرهنگي و مذهبي و اساسي كشور ، ريشه اهداف بنيانگذار كبير انقلاب را بخشكاند .
1- گفته ای: "خرید خدمات به قیمت تامین معلم 200 تومنی " معلم 200 تومانی خرید خدمتی در آموزش و پرورش نداریم . اصولا بسیار بعید است که یک لیسانس یا فوق لیسانس با ماهی 200 هزار تومان کارکند.
2- اگر واقعا افرادی با مدرک لیسانس و فوق لیسانس حاضر شوند با ماهی 200 تومان معلمی کنند ، نشانه آن است که معلمی از کارگری ساده هم به مراتب پایین تر است. ما معلمان چه کرده ایم که شغل معلمی این قدر سقوط کرده است؟
2- گفته ای معلمان خرید خدمت فاقد صلاحیت هستند. با چه معیاری صلاحیت آنها را اندازه گرفته ای ؟ ضمنا مگر معلمان رسمی همه صلاحیت دارند ؟ نحوه استخدام و قرارداد کار دلیل صلاحیت و بی صلاحیتی افراد نیست.
3- گفته ای تاریخ در این باره مورد قضاوت خواهد کرد اما خودت منتظر قضاوت تاریخ نمانده ای و قضاوت کرده ای ! ضمنا مساله خرید خدمت ربطی به جناح های سیاسی ندارد و بحثی کارشناسی و مصوب مجلس و شورای نگهبان است.
5- خرید خدمات ربطی به آن بزرگمردی که رفت نداشت. آن بزرگمرد از معماران انقلاب اسلامی و یار و معتمد امام بود. آنهایی که به تمسک به دروغ و بداخلاقی کوشیدند شخصیت او را تخریب کنند باعث افزایش محبوبیت او در میان مردم شدند و بعد از درگذشت او خجل و سرافکنده شدند.
حساب کنید ببینید حق التدریس دولتی ساعتی چنده؟ معلم خرید خدمت باید ساعتی کار کنه بدون روزهای تعطیل و سه ماه تابستان !
معلمان خق التدریس که از سال 92 استخدام شده اند بعضا هر 6 ماه یکبار ماهیانه 300 هزارتومن حقوق گرفته اند (24 ساعت در هفته برای 6ماه ساعتی 5 هزارتومان میشه !!؟؟ ) . کسی با این شرایط معلم خرید خدمات میشه که از بی کاری و سرناچاری باشه وگرنه شما اینجور قبول میکنید درس بدید ؟ با این شرایط افراد نخبه و با صلاحیت مطمئنا نخواهند آمد !
مطلب دوم در مورد خرید خدمات که برای مشاغل حاکمیتی نباید باشه . آموزش وپرورش را باید حاکمیت و دولت تامین رایگان کنند که هم اکنون در حال دور زدن ان هستند . هر روز از یک بخش از ان کم میکنند ( حذف شیر مدرسه ، واریز نکردن سرانه مدرسه و الان هم تامین نکردن معلم )
چندساله در نقل وانتقال درون استان واز ناحیه ب ناحیه در مشهد شرکت میکنم اما مورد موافقت قرار نمیگیره
کاش شانس و پارتی!!داشتم
شنیدم کادر اداری براحتی از ناحیه ب ناحیه یا درون استانی یا خارج استان منتقل میشن چی بگم؟؟
کاش قانون نقل وانتقالات معلمان عادلانه اصلاح بشه!!
دیدگاه "شبه نئولیبرال" در کالایی کردن آموزش، خدمات اجتماعی رایگان و ... !
دیدگاه "فاشیستی" در انتخاب محل کار و زندگی و احتمالا بیسواد خواندن منتقدین قدرت!
اما شیرزاد جان هم مدیر و معاون باید کم بشن و هم کادر اداری
و سازمانهای الکی خوش در اموزش و پرورش مثلا نوسازی با معاونت پشتیبانی بشن پشتیبانی-عمرانی
مدرسه ای که با4نفر میشه جمع کرد چرا باید 7نفر اداره بشه
شیرزاد جان در ضمن وقتی مثلا دبیر یاضی برا تدریس نیاز داریم چرا در سازماندهی باید در رسته اداری یا کادر مدرسه مشغول باشن
یا از لحاظ جنسیتی چرا خانم زیاد دارن اما همه پستها اداری دست مردهاست در صورتیکه اگه رئیس منطقه زن باشه خانمها هم از کار اداری استقبال میکنن
چند سوال از همه منجمله شما
بعد از جدا شدن کرج چرا تهران هنوز دو اداره کل عریض و طویل داره و تبدیل به یکی نشده؟
دو ایا این همه اداره در تهران با نیرو کم ضرورت داره؟
سوم ایا با کمی نیرو چرا وزارتخانه از تهران نیرو میگیره و از تعداد نیروهای خودش و کادر مدرسه ها کم نمیکنن؟
چرا دینی و قران به حوزه و تامین بودجش به حوزه واگذار نمیشه
چرا مشاوره و پرورشی یکی نمیشن
چرا تربیت بدن و بهداشت به وزارت ورزش و بهداشت واگذار نمیشه
چه کسی می تواند مدیران ارشد و ناکارآمد و نجومی بگیر
را اخراج کند؟ یا اصلا آنها را ارزیابی عملکرد کند؟
البته و متاسفانه جدیدا افراد فوق الذکر را "ذخائر نظام"
هم می نامند!؟
به عنوان مثال؛ الان هم اکنون جناب فانی کجاست؟
چرا جنابشان کم پیداست؟
چرا در مورد اختلاس 8000 میلیاردی در صندوق به اصطلاح
ذخیره فرهنگیان که در زمان وزارت عظمای ایشان رخ داد
بازخواست نشد؟
بله شیرزاد جان!
قانون در کشورهای جهان سوم مانند تا عنکبوت است که فقط
طعمه های نحیف مثل اینجانب "معلم ناکارآمد" را گیر
می اندازد!
تا حالا باید درک کرده باشی که شیرزاد اصولا تفکرات ضد
معلمی غیر قابل انکاری داشته که در تک تک نوشتجات ایشان
موج می زند؛ دقیقا مانند برخی از صاحب منصبان دولتی که
ایشان بخاطر برخی از آنان سینه چاک می کند!
اونهایی که اعتقاد دارند معلم رسمی کم کاری میکنه بهتره اول حقوق به اندازه یک زندگی آبرومندانه در حد خط فقر اعلامی از مرکز آمار و بانک مرکزی برای معلم تعیین بشه سپس به میزان کاری که انجام میده از سایر مزایا نظیر فوق العاده و رتبه بندی بهره مند بشه یا اگر وظایفش را انجام نداد از با کاهش حقوق و رتبه مواجه بشه : یعنی یک نظام تشویق و جریمه ، ولی در حال حاضر از نظام تشویق خبری نیست فقط معلم را با یک حقوق ناچیز به کم کاری و سهل انگاری متهم می کنند که این چندان منطقی نیست
1- دولت سرمایه داری روحانی تفکر هزینه در آموزش و پرورش سرمایه است را مطلقا قبول ندارد
2- دولت سرمایه داری معلمی به آموزش و پرورش با دیده سود و منفعت می نگرد
3- دولت سرمایه داری روحانی درصدد است تمام مدارس را به بخش خصوصی واگذار و با پرداخت مبلغ اندک به سرمایه دار متبوع خود و با دادن اختیار به سرمایه دار در جذب معلم زمینه را برای سود جویی سرمایه دار در سایه استثمار معلمان بدبخت و نظام آموزشی فراهم و خود را از زیر بار تامین بودجه آموزش و پرورش رها سازد
4- دولت سرمایه داری روحانی با رسمی شدن معلم به دلیل داشتن دید منفی به این قشر مخالف است این خلاصه تفکرات روحانی در باره مدارس و آموزش و پرورش است
شرکتهای ثبت شده برکاغذبعنوان پیمانکار که نه سرمایه لازم ونه نیروی کار مناسب را در اختیار دارندو بعد از چند سال صاحب ثروت می شوندو حاضر نیستند آنرا سرمایه شرکت خود قراردهند وصرفاًبه ایفای نقش خواسته شده می پردازند .
البته باشماموافقم این روش خصوصی سازی نیست چراکه هردوعامل تولید را این پیمانکاران دراختیار ندارندوفقط یک شرکت کاغذی را به ثبت رسانده اند من این شیوه را پیمانکار بازی یابهتر بگویم خاله بازی می نامم چراکه صاحبان اصلی این شرکتهای پیمانکاری عمدتاً خاله زاده های همان دستگاههای دولتی می باشند
این شرکتها ناکارامدی مدیران دستگاههای دولتی را پوشیده داشته اندوعملاً برای این مدیران صرفاً نقش کارپرداز باقیمانده است که باخوش بینی می توان مفاسد مترتب برکار کارپردازی برای این مدیران را نادیده گرفت