با یکی از بچه های فامیل صحبت می کردم:یک مهندس جوان، صاحب ایده و اختراع که هم دغدغه شغل بهتر دارد و هم امنیت شغلی و هم پول. صحبت می کرد.
گلایه داشت از شرکت ها و کارفرماهایی که جوانان متخصص را نسیه می خرند و نقد می فروشند. گلایه داشت در شرکت ها، به شکل حرفه ای راهش نمی دهند و میدان را برایش باز نمی کنند که راحت تر کسب تجربه و دانش تخصصی نماید.
آیا این جوان حق ندارد پا بر دل خود، خانواده و همخ تعلقاتش به کشور بگذارد و به اروپا و امریکا مهاجرت نماید؟
عالم بودن و دانشمند بودن در کشور ما بهای سنگینی دارد که شاید مهم ترین آن، دیده نشدن است:
دلیل بزرگ فرار مغزها !
وقتی متخصص در کشور تنها می شود، انتظار نداشته باشیم همه عاشقانه در کشور بمانند و چشم بر همه امتیاز و لذت های دنیا ببندند.
متخصص و استاد دانشگاه هم یک انسان است؛ حق دارد بدون دغدغه، از این دنیا بهره ببرد.
پژوهشگر و استاد دانشگاه تنهاست. دانشمند تنهاست. متخصص معمولا توسط جامعه دیده نمی شود.
بیشتر اوقات اگر استاد دانشگاهی در گوشه کتابخانه و یا آزمایشگاه مشغول اکتشاف و یا تکمیل یک تحقیق است، کسی نیست وی را همراهی نماید. برای اجرا هم کسی کمکش نمی کند.
در تمام سالیان اخیر، چه بسیار دانشمندان و محققینی بودند و هستند که در گوشه های کتابخانه، آزمایشگاه و یا پشت کامپیوتر خود، مو سفید کردند و کسی خودشان را ندید.
چه بسیار پژوهشگرانی که از استراحت، تفریح و خانواده خود می زنند تا خدمتی به جامعه بکنند و بعضا برخی از دور تنها عنوان "دکتر" و یا محقق یا مهندس را می بینند و از بخش دیگر زندگی وی اطلاعی ندارند.
وقتی اکتشاف یا تحقیق انجام شد، بازهم عامه مردم ارزش کارش را درک نمی کنند!
مردم عادت دارند فقط خواسته و انتظارات جدید داشته باشند و این وظیفه متخصص و دانشمند است حتی به بهای دیده نشدن و ضعیف نگه داشتن، برای آرامش و بهتر شدن حال مردمش تلاش کند.
مردم حتی برای بهتر شدن حال خودشان هم تلاشی نمی کنند.
در کشور ما مسأله مهم این است که متخصصین و تخصص گرایی کمترین جای ممکن در برنامه ریزی، اجرا و هماهنگی امور جاری کشور را دارند.
این موضوع در بخش های مدیریت و اقتصاد کشور ملموس تر است که همه امروزه عوارض این عدم توجه را می بینیم.
ما باید دقت داشته باشیم یکی از اصول حرفه ای مدیریت هر سازمان و مجموعه، شایسته سالاری و استفاده از نیروهای کارآمد، دلسوز، متعهد و با اخلاق است.
مدیر متعهد برای ریال به ریال پولی که از بیت المال دریافت می کند، در قبال مردم احساس وظیفه می کند و در نهایت اگر ببیند نمی تواند و یا بلد نیست کار کند، عرصه را به دیگری می سپارد:
آیا بهبود اقتصادی کشور و یا فرهنگ و سیاست در سایه ای جز این امر محقق می شود؟!
آری !
دانشمند و متخصص اگر تنها بماند و با حاشیه سازی، برچسب خوردن و دیده نشدن کوچک نگه داشته شود، در آن جامعه نمی توان امیدی به بهتر شدن اوضاع داشت. این یادداشتک به معنی ناامید بودن نیست، بلکه یادآوری یک مسأله حیاتی برای همه جامعه است؛ قبل از آن که دیرتر از دیر شود.
لطفا بی تفاوت نباشید، ولو این که این یادداشت را برای دوستان خود بفرستید.
بی تفاوتی (و به زبان دین ما:امربه معروف نکردن) یک جامعه را به نابودی می کشاند.
متخصصین را دریابیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
و افرین به نگارنده این مطلب که چقدر تحلیل قشنگی داشتند.لذت بردم