چهل و هشت سال از مرگ غلامرضا تختی می گذرد .مرگی که هنوز سایه ابهام و تردید و پرسش را نتوانسته است از خود بزداید .اینکه او کشته شد یا به مرگی طبیعی درگذشت یا خودکشی کرد موضوع نوشتار ما نیست ؛ مرگ ،پرده آخر از زندگی پرهیجان تختی می باشد و ما به زندگی بیش از مرگ محتاجیم .
پرسش محوری یادداشت ما این است :
چرا تختی همچنان است و چرا همچون تختی ها دیگر نیست ؟
غلامرضا تختی درمیان این مردم و این سرزمین زاده شد و در میان این مردم زیست و در همین دیار از دنیا رفت ولی هرگز فراموش نشد .
او به گفته فرزندش بابک تختی نه یک اسطوره بود (گرچه یادآور اسطوره های ایرانی بود) و نه یک انسانی ماوراء زمینیان... تختی یک ایرانی بود با آداب و رسوم سنتی و اعتقاداتی مذهبی بدون آنکه گرفتار فرمالیسم مذهبی یا دگماتیزم سنتی شود.
او کارش را از گودی زورخانه ها که تداوم عبادت گاه های آیین مهر و میتراییسم است شروع کرد و در ادامه وقتی به روی تشک کشتی رفت رسم یلان و پهلوانان ایرانی را تدوام بخشید ،گویی رسم و آداب پهلوانی و جوانمردی را او به یادگار از غاردخمه های مهری و رستم و سیاوش اسطوره ای شاهنامه به ارث برده است .
او چنان زیست که آن گونه بود، نه نقش هنرپیشه ها را بازی کرد و نه ردای تزویر به دوش کشید .تختی زندگی را زندگی کرد آن طورکه می بود و نمودش آیینه ای از یک انسان ایرانی بود.
در ورزش جوانمردی را فراموش نکرد و در زندگی دستگیری از مستمندان و مظلومان را فرونگذاشت و در تعیین سرنوشت مردم و آینده میهنش مصدق راتنها نگذاشت.
تلفیق توامان اخلاق و ادب و نجابت با ورزش و زندگی و سیاست از او چهره ای ماندگار ساخت .چهره ای که گرچه درکشتی به تنهایی به مصاف حریفان می رفت ولی در کارزار زندگی و مسئولیت اجتماعی با عضویت درتشکل ها و سازمان های مردمی یا مستقل بود که هدفش را پی می گرفت .
حضور داوطلبانه او در زلزله بویین زهرا ی قزوین برای کمک رسانی و جمع آوری کمک های مردمی برای زلزله زدگان چنان مهر ماندگاری از یک فرزند برقلب ملت ایران حک کرد که هیچ گاه زدوده نشد.
او با مردم و میهنش شرافت مندانه رفتار کرد. از جایگاه و موقعیتی که مردم بدو داده بودند جهت منافع فردی و جاه طلبانه خود سو ء استفاده نکرد و به مردم و وطنش پشت نکرد.
بارها از او خواسته شد تا با دریافت مبلغ هنگفتی در نقش هنرپیشه ای ظاهر شود یا کالایی راتبلیغ کند و او نپذیرفت .
چهره ای نجیب ،معصوم و مظلومانه ولی دوست داشتنی داشت ،همگان با او احساس برادری داشتند برادری فراتر از یک هموطن یا همکیش .نه خود را از آدمیان کوچه و خیابان جداکرد و نه خود را به بزرگان تهی از شعور و انسانیت فروخت .
این صفات نیکو او را به جایگاه عاشقانه ای میان مردم رساند .جایگاهی فراتر از دیگرمردمان .مردمی که رستم و سیاوش و پوریای ولی را درسیمای او می دیدند و تمامی نداشته های خود را در دست و بازو و لبخندها ی او جست و جو می کردند.
این گونه بودکه غلامرضا تختی الهام بخش کودکان و نوجوانان و جوانان ایرانی شد و تصاویر او و ذکر پهلوانی های او مایه فخر ومباهات ایرانی و یاد و نام او هویت بخش بودن او شد.
از مرگ تراژیک او 48 سال می گذرد .48 سال از 17 دی ماه 1347 تاکنون گذشته است.روزی که مهماندار هتل آتلانتیک به اتاق او می رود و با درب بسته ای روبه رو می شود بدون صدایی و پاسخی ...
اینک پس از 48 سال نظاره گر مرگ بسیار ارزش ها و وجدان ها هستیم .جوان ایرانی گویی در خلاء می زید ،حس بی هویتی و بی معنایی او را از درون تهی و اصالت لذت فردی (که البته حق انتخاب او هست ) توانایی زیست مدنی جمعی را از او ستانده هست و از مغرب زمین تنها رویه ی خودبنیادی فردی بشر غربی را می بیند و عقل و رفتار جمعی -مدنی او را تشخیص نمی دهد .
ورزشکار جوان ایرانی اینک با استاد در آستانه مرگ عکس سلفی می گیرد و نامش را برای تبلیغات اجناس به حراج می گذارد و در پس تظاهرات مذهبی خود دهان را به بدترین دشنام ها آلوده می کند و برای کسب مقام یا امتیازی از هرشیوه ی غیرحرفه ای و ناجوانمردانه ای سود می جوید...
دانش آموز ایرانی حق دارد که به چنین قهرمانانی دل نبندد و در زندگی اش ردپایی از آنان نباشد .قهرمان امروز او نه پهلوانی دیروزش را دارد و نه بینش حرفه ای امروز را .
مرور غلامرضا تختی مرور عشق ها و پهلوانی های جوانمرگ شده است تا خود را نیز ورق بزنیم . هیچ ایرانی نیست که سیمای غلامرضا تختی را ببیند و لبخندی برلبانش نقش نبندد .تختی برای او هم اصالت است هم هویت ،هم جوانمردی است هم ادب و نجابت .نسل جوان ایرانی را به جای سرزنش الگو بخشیم تا بتواند خودرا و هویتش را کشف کند بدان اتکا کند و راه را بازجوید.
جادارد که از سعدی شیرین سخن مددجوییم که شعر جاویدش برسردر مدرسه ای نقش بسته است واین چنین ما را مخاطب خودقرارمی دهد:
"علم ، آدمیت است وجوانمردی وادب
ورنه هر ددی به صورت انسان مصوری "
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
براستی نسل امروز ما بدون بزرگان ومفاخر گذشته شده متاسفانه
از ابن سینا و فردوسی سعدی و...تا امیرکبیر و دکترمصدق و...تا مطهری بهشتی و رجایی و باهنر چمران و دکترشریعتی و...
یادداشت جنابعالی پاسخ خوبی به امثال جناب شیرزاد عبداللهی و... بود که طی یادداشتی در وب گاه وزین صدای معلم، مرقوم فرمودند که:
" بدبخت ملتی که به قهرمان نیاز دارد !" ( پنج شنبه 26 فروردین 1395 )
هر چند که کمی دیر بود! ، ولی با این حال سپاس...
سپاس که در سالگرد مرگ تختی از او یادی کردید .
همان طور که فرمودید ، مردمی بودن ، تختی را جاودانه کرد .
پهلوانی که رستم و سیاوش را تداعی می کند .
( همانطور که اخوان ثالث در « خوان هشتم » مرگ رستم را یادآور مرگ تختی می داند )
چه زیبا مرام تختی را با رفتارهای رایج این روزگار مقایسه کردید .
نقش قلم تان جاودان