آموزش و پرورش، ابزار دست دولت هاست و بنابراین، محافظه کاری در ذات و خاصیت نظام های آموزشی دنیاست.از این منظر و علی رغم تمام حرف ها و شعارها، چندان نمی توان به پیشرو و غیرمنفعل بودن آموزش و پرورش امید داشت اگرچه روشنفکران به غیرسیاسی شدن و مترقی شدن آن می اندیشند. در زمین و زمانه ی ما و با ظهور انقلاب بهمن پنجاه و هفت و تثبیت نظام سیاسی برآمده از آن در جامعه، آموزش و پرورش خیلی زود رنگ و بوی نظام جمهوری اسلامی را به خود گرفت و کم کم «آموزش و پرورش انقلابی» جاری و ساری شد.
دولت های بعد از انقلاب( چه چپ و چه راست) نیز چون نگران حال و روز نسل کودک ونوجوان به عنوان آینده سازان نظام بوده و هستند ،بسیار در مواظبت و مراقبت از اوضاع نظام آموزشی پیش رو کوشیده و می کوشند .
در این میان، معلمان به عنوان مهمترین مرجع و مجری سیاست های آموزش و پرورش، تحت تاثیر منویات نظام آموزشی قرار می گیرند.عامل عمده در بروز این وضعیت را باید هم در متمرکز بودن سیستم آموزشی کشور و هم در نگاه نگران معلمان جست و جو کرد که به دست و دهان دولت چشم دوخته اند.
نان خور دولت بودن، البته عادت و صفت تنها معلمان نیست که کارمندان دیگر هم از این راه امرار معاش می کنند.مشکل اصلی در نابرابری توزیع دستمزد معلمان با سایر کارمندان است.
دولت ها ( اصولگرا یا اصلاح طلب)، علی رغم آن همه شعارهای نوید بخش در آستانه ی انتخابات برای تغییر و تحول زندگی معلمان،پس از استقرارشان نمی توانند به درستی از توضیح جامع و مانع این مشکل برآیند که چرا نمی توانند برای معلم یک بار برای همیشه کاری بکنند و در عوض به توجیه آن به بهانه حجم زیاد جمعیت معلمان نسبت به سایرکارمندان و مصرفی بودن ساختار وزارتخانه روی می آورند ؛ توجیهاتی که بیشتر مصرف داخلی برای دولت مردان دارد و معلمان نمی توانند باورکنند.
با این همه، جیب خالی و دل پر تنها مشکل موجود نیست. اوضاع وقتی وخیم تر می شود که معلمان به علت تنگدستی ، سرگرم شغل های دوم و سوم می شوند و برای توجیه این کار، زندگی ظاهرا مطلوب معلمان کشورهای دیگر را با زندگی معلمان اینجا مقایسه می کنند ؛ در نتیجه هرقدر این دل مشغولی های به ناچار معلمان بیشتر می شود،به همان اندازه فرصت های یادگیری و بازآموزی حرفه ای را ازدست می دهند. تداوم این حالت، ما را با معلمانی مواجه می سازد که حتی پس از چندسال سابقه کاری، هنوز در حال و هوای آموزش های دوره تربیت معلم خود سیر می کنند و براساس همان آموخته های ابتدایی کار می کنند و قادر به روزآمد کردن دانش و مهارت خویش نمی باشند و چه بسا در برخی موارد از دانش آموزان عقب می مانند.
دردسرهای معلمان به همین اندازه ختم نمی شود....
کلافه کننده تر وقتی است که در پی عوامل فوق و با قحط ارزش و اخلاق در عصر دیجیتال، معلمانی مجازی در هیئت موبایل و رایانه و اینترنت،به عنوان رقیبانی ناخوانده و نابرابر وارد شده و نقش الگویی و منزلت اجتماعی آنها را تضعیف می کنند.
نقطه اوج هر آنچه گفته شد را معلم با تنهایی خویش در انبوه دانش آموزان و با تمام وجود حس می کند.از طرفی، با دانش آموزانی روبه روست که طی یک پروسه شکاف نسلی، ذهن و زبان تازه ای یافته اند که هم شلوغ و بی قرارند و هم بی اعتنا و فاقد انگیزه یادگیری اند و از این رهگذر، بسیار اسباب دردسر و ناراحتی معلم را فراهم می سازند.این در حالیست که نظام آموزشی به موجب بخشنامه هایی تحکم آمیز، فرصت و جرات بازجویی و تنبیه دانش آموزان را از معلمان گرفته و در عمل مدرسه را تحت سیطره و سلطه ی خانواده قرار می دهد اما در مقام حرف ،همچنان شعار پیوند خانه و مدرسه را سر می دهد.
به دنبال ردیف شدن شرایط موجود، معلمان ناخودآگاه خود را مردمی مظلوم و محروم احساس می کنند اما بیش از پیش نجیبی و صبوری پیشه می سازند ، به طوری که هنگام چانه زنی و پیگیری بر سر خواسته های خویش، به راحتی کوتاه می آیند ؛ چرا که هم امکان مذمت خلق است که؛ «نفرمائید،شما معلم هستید!» و هم احتمال عقوبت دستگاه های دستگاه های حراستی و امنینی نظام آموزشی که چرا جانب حرمت را فرو بگذاشتید؟!
اگر چه سیستم آموزشی به لحاظ ساختار وجودی خود ناگزیر از محافظه کاری است اما این دلیل نمی شود که معلمانش الزاما محافظه کار بارآیند. هم چنان که آموزش های معلمان، الزاما خلاق پرور نیست اما دانش آموزان خلاق زیادی از آن بیرون می آیند. با این همه قریب به اتفاق معلمان، عقیده دارند؛ سری را که درد نمی کند، دستمال نمی بندند و لذا به روحیه محافظه کاری عادت می کنند و در نتیجه برای رفع موانع موجود صنفی و شغلی ،خود هیچ کاری نمی کنند اما بی صبرانه در پی قهرمان می گردند و مثلا بیش از سایر کارمندان،اخبار روز را دنبال می کنند.
شاید برای همین است که اگر چه هنوز تعداد معلمان ناراضی و زندانی،از تعداد انگشتان دست فراتر نرفته است و اگرچه حتی در عرصه مجازی و موقع نظرنویسی روی مطالب سایر همکاران، بدون نام و تصویر واقعی وارد می شوند ولی همچنان فریاد برمی آورندکه؛
« چرا کسی به داد ما نمی رسد؟! »
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
باید همه با هم و هماهنگ با هم تغییر کنیم، قهرمان نمیخواهیم.
ما باید همه از محافظه کاری دست برداریم و با فکر وتدبیر دست به اقدام بزنیم.
همکار شما از شهرضا