"یک معلم بازنشسته مسن برای دیدن پسرش به آمریکا رفت ، پسر یک نشان کوچک روی یقه کت او نصب کرد و گفت حالا تنها هم می توانی بیرون بروی . پدر هرجا می رفت احترام می دید. هنگامی که از خیابان پیاده عبور می کرد ماشین ها به احترامش می ایستادند ، در فروشگاه ها و مغازه ها برایش صندلی می گذاشتند. می دانید روی نشان چه نوشته بود ؟ فقط یک جمله ( این یک معلم است) " ... مانند این داستان ها در فضای مجازی و صفحات معلمان زیاد است . همکاری در پاسخ به این کامنت نوشت: "یعنی راننده ها پشت فرمان، آن نشان کوچک را روی یقهی کت عابر را دیده و بعد به احترامش زده اند روی ترمز؟ "
این تنها یکی از ایرادات تکنیکی داستان است. قاعدتا این معلم گرامی توی پیاده ها راه می رفته ، نگاه راننده ها هنگام رانندگی در همه جای دنیا به سمت جلو است و فقط می توانند با زاویه حداکثر 30 درجه تابلوها و بیلبوردهایی را که کنار خیابان نصب شده اند، ببینند. بنابراین فقط درصورتی راننده ها می توانند این نشان را روی یقه کت معلم ببینند که ابعاد نشان، در اندازه یک تابلو راهنمایی و رانندگی بوده و عابر پیاده کنار سواره رو ایستاده باشد. بدیهی است نه نشان می تواند چنین ابعادی داشته باشد و نه این معلم بازنشسته کنار جدول خیابان ایستاده بوده است.
نکته دیگر تکنیکی این است که در آمریکا و کشورهای دیگر از جمله ایران رسم نیست که اتومبیل ها به عنوان ادای احترام به یک رهگذر ، توقف کنند. این کار هم خطرناک است و هم باعث توقف ترافیک می شود. البته در کشورهای غربی، اولویت عبور در خیابان ها با عابر پیاده است و معمولا هم رانندگان و هم پیاده ها مقررات رانندگی را رعایت می کنند . اما اگر عابری در منطقه ای غیر از محل های خط کشی شده و مجاز به هر دلیل وارد خیابان شود و بخواهد از عرض خیابان بگذرد ، خودروها توقف می کنند و اولویت عبور عابر را رعایت می کنند. چنین اتفاقی هم به ندرت می افتد.
حق تقدم در هر حالتی با عابر پیاده است. جنگ بین عابر پیاده و خودروها که در خیابان های تهران و چهار راه های این شهر جریان دارد احتمالا در دنیا بی نظیر است. این را هم اضافه کنم که در غرب هم تخلفات رانندگی صورت می گیرد منتها چون هزینه و ریسک تخلف بالا است افراد ترجیح می دهند که کمتر تخلف کنند و گرنه انسان ها همه جای دنیا، دنبال منفعت شخصی و استفاده از راه های میانبر برای راحتی خود هستند.
بر خلاف تصور برخی ، جوهر و جنم و ژنتیک ایرانی تفاوتی با شهروندان کشورهای توسعه یافته ندارد.
در بخشی از این کامنت آمده که در فروشگاه ها برای این پیرمرد بازنشسته صندلی می گذاشتند. در امریکا اغلب فروشگاه ها بسیار بزرگ هستند. خرید نوعی سرگرمی و تفریح هم محسوب می شود. حتی اگر کسی ناتوان باشد می تواند سوار ویلچیر اتوماتیک خرید کند. در ایران هم چنین فروشگاه هایی وجود دارد. احترام به افراد مسن (سینیور ) نهادینه است و برای افراد معلول و ناتوان در فروشگاه ها تسهیلات زیادی قایل می شوند. اما این تسهیلات و احترام مختص شغل خاصی نیست و رعایت حرمت پیران و کودکان و معلولان نوعی فرهنگ اجتماعی بدل شده است.
خیلی بعید است که همکار بازنشسته ما دچار توهم شده و تصور کرده باشد که راننده ها فقط به احترام او ایستاده اند و در فروشگاه ها و جاهای دیگر فقط به خاطر شغلش به او احترام گذاشته اند. احتمالا این همکار محترم در بازگشت خاطرات خود را در جمعی از همکاران تعریف کرده و عده ای که همیشه مرغ همسایه را غاز می بینند و تصور می کنند معلمان در همه جا به جز ایران در ناز و نعمت به سر می برند ، با استفاده از شگرد یک کلاغ چهل کلاغ ، پیاز داغش را زیاد کرده و خواسته اند بگویند شغل معلمی در همه جا بهترین شغل است و بهترین مزایا و منزلت را دارد اما در ایران دولت ها عمدا به معلم ها را در فقر نگه داشته اند.
ما معلمان شغل خود را دوست داریم و به آن افتخار می کنیم . اما مواظب باشیم که با صاحبان شغل های دیگر از موضع تحقیر یا طلبکاری برخورد نکنیم. هیچ عیبی ندارد که هر گروهی شغل خود را مهم و حیاتی بداند ، اما در یک ارزیابی منطقی همه مشاغل در جای خود با اهمیت و مفید هستند. من تصور می کنم رفتگران شهرداری مهم ترین گروه شغلی جامعه هستند. اگر رفتگران نباشند شهر در گند و کثافت غرق و نابود می شود . می توان این استدلال را در مورد معلمان ، پلیس، آتش نشان ، پزشکان ، نیروهای مسلح ، ماموران وزارت نیرو و... هم ارائه داد. همه مشاغل با اهمیت و مفیدند.
سهراب سپهری می گوید :من نمی دانم/ که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست/ و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست/ گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد .... کرکس که ما او را به تحقیر لاشخور می نامیم، نقش رفتگر طبیعت را بازی می کند. همه اجزاء طبیعت و همه جانداران و گیاهان ضروری هستند. در جامعه همه مشاغل با اهمیتند. نگاه ما به مسایل جامعه باید فرهنگی باشد و نگاه فرهنگی با برتری طلبی و پرخاشگری میانه ای ندارد. مثلی داریم که می گوید : "مشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید" اهمیت شغل معلمی به گفتن ما نیست بلکه به عمل معلمان در 100 هزار مدرسه بستگی دارد.
نکته دیگر تصوری است که ما در مورد غرب و به خصوص معلمان در آمریکا و آلمان و سوئد و.... داریم. برخورد اغلب همکاران با غرب بین دو قطب نفرت و شیفتگی نوسان دارد. در یک نگاه ، غرب مظهر تمام پلیدی ها ، مفاسد ، ستم ها و تاریکی ها است. در نگاه دیگر ؛ غرب کعبه آمال ، بهشت روی زمین ، سرزمین خوشبختی و عیش و نوش و راحت و شادی تصور می شود. هر دو نگاه، توام با پیش داوری ایدئولوژیک است. غرب واقعی نه این است و نه آن. معلمان در کشورهای غربی در دهک های میانی جامعه خود قرار دارند . این تصور که معلمان در این جوامع طبقه ای ممتاز و غرق در ناز و نعمت هستند واقعی نیست.
معلمان قدیمی تر به یاد دارند که 20 سال پیش در دفتر مدرسه نقل معلمان کویت و امارات و عربستان بود و اینکه معلمان فلان کشور سرماه چک سفید امضا شده تحویل می گیرند و هر مبلغی که دلشان بخواهد می توانند بنویسند و بگیرند. همکاری می گفت عرب ها اصلا کار نمی کنند و سرماه پست چی ، سهم پول نفت شان را در پاکتی به آنها تحویل می دهد و آنها به جز خوردن و خوابیدن و مسافرت و تفریح کار دیگری نمی کنند. اگر کسی تشکیک می کرد متهم می شد که از دولت و حکومت طرفداری می کند. البته گویندگان این حرف ها هم هیچ سندی برای ادعای خود ارائه نمی دادند. فرهنگ شفاهی زنگ تفریحی حالا به فضای مجازی راه پیدا کرده است.
مطلب دیگری که بارها در گروه های معلمی فوروارد شده و می شود ملاقات خانم مرکل با پزشکان آلمانی است. ظاهرا پزشکان آلمانی در این ملاقات از خانم مرکل تقاضا می کنند که حقوق آنها را با معلمان برابر کند. خانم مرکل خطاب به پزشکان می گوید: چطور انتظار دارید که حقوق تان با افرادی که شمارا تربیت کرده اند برابر باشد؟ پزشکان هم قانع شده و از خیر برابری حقوق با معلمان گذشته اند. من با یک خبرنگار ایرانی مقیم آلمان تماس گرفتم و از او خواستم این خبر را به زبان آلمانی سرچ کند. نتیجه این بود که چنین ملاقاتی با چنین محتوایی جایی ثبت نشده است و احتمالا ساخته تخیل برخی همکاران است !
در آلمان حقوق پزشکان نسبت به کشورهای غربی دیگر پایین تر است اما در آلمان میانگین حقوق یک پزشک سه برابر یک معلم است. مقایسه حقوق معلم و پزشک در ایران و آلمان موضوع این یادداشت نیست. مدعای نوشته این است که آنجلا مرکل با پزشکان ملاقاتی در باره حقوق نداشته که در آن پزشکان تقاضای برابری حقوق با معلمان را کرده باشند و مرکل گفته باشد نباید انتظار بربری حقوق با معلمان را داشته باشید. این داستان ساختگی و فاقد منبع معتبر است. یک همکار معلم نباید اخبار فاقد منبع معتبر را منعکس و ترویج کند. انتقادمان را از زبان خودمان بگوییم ، مرکل و هیتلر و دیگران را واسطه نکنیم.
در یک کامنت دیگر که بارها در گروه های معلم فوروارد شده ، آمده است که در آلمان سه گروه نباید پشت چراغ قرمز بمانند؛ 1- آمبولانس، 2- آتش نشانی ، 3- معلمان. جنبه استهزا آمیز این خبر بر جنبه های دیگر ان می چربد. فلسفه سرعت ماشین پلیس و آتش نشانی کاملا روشن است. اما معلم چرا نباید پشت چراغ توقف کند؟ معلم ساعت کار معینی دارد، در حالی که پلیس و آتش نشانی هر لحظه باید منتظر وقوع یک اتفاق پیش بینی نشده باشند. از این نکته که بگذریم ماشین پلیس و آتش نشانی رنگ مشخص و آژیر دارند. آیا معلمان هم صبح ها در خودروهایی با رنگ مشخص آژیرکشان سرکار خود می روند؟
مطلب دیگری که واقعا مایه وهن معلمان است داستانی است در باره حمایت هیتلر از معلمان !
هیتلر در طول جنگ جهانی دوم مدارس آلمان را تعطیل کرده و معلمان را در سنگرهای بتونی در اعماق زمین مخفی کرده بود... هیتلر در جایی گفته که ما اگر در جنگ پیروز شویم برای ترویج اندیشه هایمان به معلمان نیاز داریم و اگر شکست بخوریم بازهم برای ساختن افکار مردم به معلمان نیاز داریم.
مروجان این داستان به این نکته توجه نکرده اند که با ساختن این داستان ، معلمان را در حد اس. اس های نازی و همدستان هیتلر و جماعتی نژادپرست و طرفدار فاشیسم پایین آورده اند.
به نظرم کسانی که این داستان را ساخته اند قصد بی اعتبار کردن معلمان را داشته اند و عده ای هم از روی بی اطلاعی این مطلب را در فضای مجازی ترویج می کنند.
این گونه مطالب را تحت عنوان خرافات صنفی باید طبقه بندی کرد که هدف ار انتشار آنها در گروه های معلمی، ایجاد تعصب شدید و غیر منطقی نسبت به شغل خود (نه دلبستگی و علاقه که خوب و ضروری است ) و قرار دادن معلمان در مقابل صاحبان مشاغل دیگر و نا امید کردن آنها از دولت و جامعه و دادن تصویری دروغین و بهشت آسا از وضع معلمان در کشورهای دیگر است.
اولا هر مطلب صحیحی باید منبع معتبر داشته باشد و گرنه ارزش نقل ندارد. ثانیا با عقل متعارف جور دربیاید و باورپذیر باشد. فضای بدون سانسور مجازی مانند شمشیر دو لبه است. هم می تواند عامل ارتقای اطلاعات و سطح تحلیل و اندیشه افراد باشد و هم می تواند عامل انتشار اطلاعات غلط و دامن زدن به تعصب و مانعی در راه رشد تفکر انتقادی شود.
ما برای طرح مشکلات خود نیاز به داستان سرایی در باره معلمان آمریکا و آلمان و... نداریم. خودشیفتگی به غرب روی دیگر سکه نفرت از غرب است. ما باید به تعادل برسیم.
اگر می خواهیم اهمیت شغل معلمی را به مسئولان گوشزد کنیم باید به استدلال دانشمندان علوم تربیتی و جامعه شناسی در باب اهمیت تعلیم و تربیت عمل و استناد کنیم. این داستان های بی ارزش نه تنها چیزی به منزلت ما اضافه نمی کند، بلکه منزلت ما را در چشم بخش های فرهیخته تر جامعه تنزل می دهد.
سکوت ما در برابر ترویج خرافات صنفی ممکن است حمل بر همراهی و رضایت شود.
علاوه بر این این گونه مطالب ممکن است لایه های کمتر فرهیخته معلمان را تحت تاثیر قرار دهد و به گسترش افکار متعصبانه و ضدیت با اقشار دیگر و دانش آموزان و گسترش نوعی نگاه فاشیستی در بین اقلیتی از معلمان منجر شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
شاید تو این سایت نقش پلیس بد رو بازی میکنید.
خرافات زنگ تفریح؟!!!!!!!
اولین بار این همه نفرت از معلم و حرفها و عقاید معلمان حاضر در کلاس درس رو میبینم و میشنوم. چرا معلم کلاس رو میگم, چون مدیران و معاونان مدارس و ستادیها هیچ موقع زنگ تفریح ندارند(حیوونکیها).
مگه تضارب عقاید آن هم بعد از یک کار خسته کننده بین معلمان بد است؟! چرا باید از این تضارب ترسید؟!!!
البته ابزار امروزه زنگ تفریح معلمان رو وسعت داده, به کوری چشم دشمنان معلم, این ابزار باعث نزدیکی و همدلی بیشتر معلمان شده است.
اگر تلگرام و اینترنت نبود ار کجامیفهمیدبم که این خدمتگذران دلسوز گاها تا ۲۰-۳۰ برابر یک معلم دریافتی دارند. خیلی جالبه از اینها در همین آموزس و پرورس هم زیادند. غندالی چند هزار میلیارد از پول معلمان رو بر باد داده, ولی با پشتوانه وزیر با حقوق چند ده میلیونی هنوز مثل کنه به آن چسبیده!!!!
به میمنت همین تکنولوژی روز فهمیدیم که واقعا مرغ همسایه غازه.
اکثر ارگانها تا چند برابر ما دریافتی دارند, و اصلا هم دروغ و اغراق نیست.
ادامه
معلم دو مشکل اساسی و خرد کننده دارد. اول معیشت و تبعیض تحقیر امیز نسبت به کارمندان دیگر.
دوم شخصیت اجتماعی که به واسطه سیستم غلط آموزش و پرورش حتی یک دانش اموز ارج و قرب بیشتری دارد. دلایل زیادی هم برای این حرف دا م.
حالا معلم به جای حرف زدن از این دو درد اساسی و مقایسه خود با دیگران, حتی با کشورهای دیگه, از چی حرف بزنه؟!!
اگر هم گاها هم به قول شما اغراق میشه, خرده ای نیست.
معلمان از بی توجهی و بی عاری مسولان و افزایش فاصله خود با دیگران به تنگ آمده و کارد به استخوانشان رسیده.
مطالعه کنید در خارج کشور با منبع معتبر
بالا بودن حقوق پزشکان ایرانی نسبت به دیگر کشورها
کدخبر:۲۵۹۱۴ سه شنبه، ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۴:۴۰ ۱۸۳۹ بازدید
بحث فیشهای حقوقی برخی مدیران دولتی و پزشکان این روزها بسیار داغ شده است. صرفنظر از اینکه این بحث برای جامعه بسیار مفید و ...
جناب شیرزاد معلمان تازه از لاک دگمیت و تعصبات کور خارج شده اند.
"باش تا صبح دولتت بدمد
کاین هنوز از نتایج سحر ست"
درضمن همدلی و اتحادی که با پایه توهمات باشه،هیچ وقت مشکلات معلمان رو حل نمیکنه.
آیا فاصله معلمان از اکثریت کارمندان توهم است؟!!!
آیا مشکل اصلی ما تبعیض در دریافتیها نیست؟!!!
پس هر معلمی خارج از این مشکلات حرف بزنه, متوهم و جاهل به وضعیت خودش و جامعه است.
چرا هر وزیر و وکیلی حرف میزنه ما معلمان رو در کنار دون پایه ترین کارگران مینشونه؟!!!
چرا کار به اینجا کشیده؟!! دلیل اصلیش خودمان هستیم که توقعات خودمون رو پایین و پایین تر آوردیم تا شدیم دون پایین ترین قشر.
مثبت و منفی های این کامنت جناب بیدار خفته میتونه شما را متقاعد کنه که معلمان واقعا اگر گرسنه نیستند ولی به زور خود و خانواده را سرپا نگه داشته اند یا نه؟
بخدا اگر کسی وضعیت مالی خوبی داشته باشد هیچ وقت خود را ندار و گرسنه نشان نمیدهد آن هم معلم !!!!
آیت اله صدیقی امامجمعه موقت تهران، تحريم را از الطاف خفيه خداوند دانست كه ملت ايران را هر روز استوارتر و آسيب ناپذيرتر میکند"!؟"
دکتر صادق زیباکلام:
میگن بعضی آخوندها ﻣﻨﺒﺮﻱ ۲ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﺗﻮﻣﻦ ﻣﻴﮕﻴﺮن؛
ﺍﮔﻪ ﻳﻪ ﻣﻨﺒﺮ ۱ ﺳﺎﻋﺖ ﻃﻮﻝ ﺑﮑﺸﻪ، ﻫﺮ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﻫﻢ ۷۰ - ۸۰ ﮐﻠﻤﻪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ، ﻋﺼﺒﺎﻧﻲ ﻧﺒﺎﺷﻪ، ﺭﻳﻠﮑﺲ، ﺑﺨﻮﺍﺩ حرفش ﻧﻔﻮﺫ ﮐﻨﻪ ﻭ ﻋﻤﻴﻖ ﺑﺸﻴﻨﻪ، ﻣﻴﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﻗﺮﺍﺭ کلمهای ﺣﺪﻭﺩ ۴64 ﺗﻮﻣﻦ ﺗﺎ 465 ﺗﻮﻣﻦ، ﻳﻌﻨﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﻣﻴﮕﻪ ":ﺗﺤﺮﻳﻢ ﻫﺎ از ﺍﻟﻄﺎﻑ خفیه ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖض ض." ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺸﻪ 170۰۰ ﺗﻮﻣﻦ !!!!......
ﺣﺎﻻ ﻳﻪ ﺩﺑﻴﺮ ﺭﻳﺎﺿﻲ ﺩﺑﻴﺮﺳﺘﺎﻥ با اون کار مشقت بارش "ﺳﺎﻋﺘﻲ" ۴۰۰۰ ﺗﻮﻣﻦ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ؛ ﺍﮔﺮ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺩﺭ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺭﻭ ﻣﺴﺎﻭﻱ ﻓﺮﺽ ﮐﻨﻴﻢ ﻣﻴﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﻗﺮﺍﺭ کلمهای ۸ قرون ﺗﺎ ۹.۵ قروﻦ ...
ﻳﻌﻨﻲ ...
بله هر شغلی در جای خود ارزشمند ومهم است،این هم که گفته می شود معلمان در سایر بلاد با سایر کارکنان تفاوت فاحش دارند درست نیست تازه اگر اختلاف اندکی هم باشد بخاطر این است که بهترین ومستعد ترین افراد را برای این شغل انتخاب می کنند ومثل ما کسی با تحصیلات زمین شناسی را بعنوان کارشناس ابتدایی انتخاب نمی کنند تا بعنوان بازرس سر کلاس بفرستند.
اما این سؤال هم همیشه پیش همکاران بی جواب مانده است که اصلا شغل ما باتوجه به اینکه با تربیت انسان سرکار داردو به زعم شما ومن که هیچ فرقی ندارد!اما چرا با توجه به هم اهميت بودن شغل ما با سایر کارکنان اینقدر اختلاف در دستمزد ها باشد. معدل حقوق پزشکان در آلمان سه برابر معلمان است، درست اما حقوق معلمان نسبت به سایر مشاغل چگونه است یعنی معلمان اونجا هم مثل ما همیشه تو زنگ های تفریح بحث حقوق می کنند یا با حقوق کم می سازند یا اینکه نسبتی در حقوقشان با سایر حقوق بگیران دارند که منطقی ورضایت بخش است؟ تمام اعتراض معلمان بخاطر عدم رعایت این نسبت است نه جایگاه شغل معلمی.
این روش کار برایم چقدر اشناست .
زمانی که محصل بودم با اعتصاب معلمان مواجه شدم ان هم اگر اشتباه نکنم به خاطر در گذشت یک معلم به خاطر فروش کلیه اش بود شاید این هم جز خرافات صنفی باشد .
درست است که وضع معیشتی معلمان نامطلوب است اما باید بپذیریم ما یکی از قشرهای جامعه هستیم و فروتر و برتر از دیگران نیستیم. شاید فرق ما با دیگران در این باشد که اگر کارمان را درست یا غلط انجام دهیم 10 یا 20 سال بعد نتیجه اش در جامعه نمایان خواهد شد.
درست است که هنوز اکثریت مردم، لااقل بر اساس نظر سنجی چند سال قبل، معلمان را مورد اعتمادترین قشر جامعه می دانند اما این دلیل نمی شود که معلم همه جا تکرار کند من معلم هستم. عمل و شخصیت معلم باید نشان دهد که معلم است.
صرف نظر از تمام حرفها شما قبول نداريد كه حقوق معلمان ايران از حقوق اغلب كشور ها خيلى كمتر است؟
واقعا از شخصى با تجربه مثل شما بعيد است كه چنين سخنانى را بر زبان اوريد
دانشمندان علوم تربیتی و جامعه شناسی هم از این سیاست مستثنی نیستند...
استاد فرهيخته و توانمند و عاشق معلمي وآگاه به مسايل روز دستمريزاد .
بحث مهم و اساسي " خرافه صنفي را با قلم متعهدانه و سازنده بيان نموديد !
مطالب ارزشمند شما راه گشاي نويسندگان و اهالي نهضت قلم مي باشد !
تلاش مسئولانه حضرتعالي براي پيشگيري از
نگاه فاشیستی در بین اقلیتی از معلمان ستودني مي باشد !
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
از کی فاشیسم تعریفش شده این؟!!!!
اگه فاشیسم اینه که با پوپولیسم فانی و دروغ و ریاکاری فانی و حاکمیت نسبت به قشر معلم مبارزه کنی, من معلم فاشیسم ترین هستم.
دراین که ما باید اصلاح را از خودمان شروع کنیم شکی نیست و همان گونه که اشاره نموده اید ما اغلب اوقات از حقوق معلمان خیلی بد دفاع می کنیم که البته علل مختلفی دارد و سعی شما در اصلاح این شیوه های غلط ستودنی است.
اما کاش در کنار انتقادات بجا و درستی که به برخی از همکاران دارید به بی توجهی ها و جفاهای آشکاری که در حق معلمان و در واقع در حق تعلیم و تربیت شده است نیز با صراحت بیشتری اشاره می فرمودید و راهکارهای صحیح برای اصلاح این رونداز نظر خودتان را نیز مطرح می نمودید
منظور بنده نیز مقاله ای جداگانه بود
البته در مقام توصیه یا حتی پیشنهاد نیستم اما علاقه مندم نظرات شما را در باب بی اعتنایی هایی که در همه ی دولت ها نسبت به اموزش و پرورش شده است را بخوانم.
خود حقیقت شرح حال ماست ان"
اینکه شما همیشه دوست دارید تعادلی در طرز فکر و رفتار همکارانی که زخم خورده از بی عدالتی هستند و تشنه اینکه دوست ندارند حرفی جز انی بشنوند که حقوق معلمان کم است و معلمان در جایگاه واقعی خود در اجتماع نیستند .
اعتراض به این مقاله شما به نوعی تایید محتوای آن است . ولی یک نکته را هم عرض می کنم که لاجرم تمامی این به اصطلاح داستان ها ساخته ذهن معلمان نیستند ومن بارها در خیلی از گروه های غیرمعلمی نیز این موارد را دیده ام
دوم اینکه خیلی از واقعیات دیگر در مقایسه وضعیت معلمان کشور ما با دیگر کشورها هست که چرا به آنها نمی پردازید و حتی در برنامه شما نیز نیست
نمیدانم چرا شما همیشه در این جهت حرکت می کنید که از حرف ها و رفتارهای موجود همکاران غلط گیری کنید نه همراهی و اصلاح ؟؟!!
همیشه مقالات شما برای بنده جالب بوده و از چندین سال قبل همیشه آنها را دنبال کرده ام و بدون اغراق به عنوان یک کارشناس شما را قبول دارم ولی این نکته را عرض کردم که
در اغلب آنها به نوعی نقد رفتار معلم را دیده ام تا همسویی با دردهای آنان و بعد تلاش برای اصلاح و این باعث می شود که جبهه گیری همکاران در نظرات این باشد که شما از سر سیری این حرف ها را می زنید و درد معیشت را به مفهوم واقعی نشناخته اید جسارتا
اینکه عرض کردم در برنامه شما هم نیست به دلیل همین تصور ذهنی است که از شما دارم
باور کنید معلم گرفتار در گرفتاری های معیشتی و اقتصادی برای رسیدن به طبقات بالای علمی و شغلی و اطلاعات بروز و درست علاقه دارد ولی توان نه !!
دوست عزیز
جناب شهاب
اگر آقای عبداللهی این کار را نمی کند ، دست و بال شما را که نبسته اند !
همین الان به صورت مستدل و مستند و با تکیه بر همان موضوعاتی که مد نظر شما و برخی دوستان است مطلبی نوشته و برای صدای معلم ارسال فرمایید .
پایدار باشید .
منبع: کتاب آموزش و پرورش در کشورهای پیشرفته صنعتی ، آقازاده
لطفا قبل از نوشتن کمی هم مطالعه کنید.
«جنگ روانی یکی از پیش پا افتادهترین اصول زندگی بشر بر روی کره ی زمین است و اصولاً راز بقای او علاوه بر جنگ کلاسیک و فیزیکی، جنگ روانی نیز بودهاست ولی در چند دههٔ اخیر که رسانهها و اطلاعات رشد بسیار زیادی کردهاند و به قولی، انفجار اطلاعات رخ دادهاست، دیگر جنگ روانی یک امر عادی و پیش پا افتاده برای بقاء محسوب نمیشود، بلکه نبردی است برای تسلط بر افکار و اذهان .حال این نبرد میتواند برای برتری بر یک کلیت(ايجاد زمينه براي انتخاب مجدد رئيس دولت يازدهم در ارديبهشت 96) باشد و یا میتواند تنها برای قبولاندن چیزی جزئی(عدم مطالبه گري صنفي معلمان) در ذهن مردم باشد».
برو این دام بر مرغی دگر نه
که عنقا را بلند است آشیانه...! برو برادر من برو !
عرض مي كنم كه :
هدف شریف (مطالبه معلمان ) باید با ابزار شریف (راستگویی و ايضا اعتماد به نفس ) دنبال شود.
مي دانيم كه در تمامي ارتش هاي دنيا براي فرمانبردار كردن و اطاعت بي چون و چراي افراد از ما فوق سعي در لگد مال كردن و سركوب عزت نفس آنان مي كنند.
امروزه معلمان ما نيازمند به اعتماد به نفس و جداسازي تصميم سازان بخش آموزش از سيستم اداري و وزارت نشينان هستند.
نمونه بارز اين تصميم سازي ممنوعيت ادامه تحصيل فرهنگيان تا يك مفطع بود كه تنها هدف آن همين عزت نفس بود!
به شما كه قطعا دلسوز معلمان هستيد توصيه مي كنم كه خواسته يا ناخواسته آب به آسياب آنان نريزيد!
با تشكر
ضمن سپاس ازمطلب زیبای جناب عبدلهی ،بایدعرض کنم رفتارومنش معلمی درتمام زوایای زندگی یک معلم بایدمشهودباشدکه همین امربه خودی خودموجب احترام اجتماعی خواهدشد،
یکی ازهمین رفتارهارهای معلمی درجامعه نرفتن. بدنبال توهم ونپذیرفتن مسائل دروغین است.
اگرتوانستیم به چنین رفتارهایی برسیم یقینأبازیچه سیاسیونی نخواهبم شدکه مایندابزارسرکوب معلم را به دست خودمعلم فراهم کنند.
یکی ازآموزشهای سیاسیون ایجادجنگ روانی است ووقت جامعه معلم را درجایگاه شخصی ساده لوح ببیندیامعلم رادروغگووخیال پردازتصورکند،ریادبه حق معلم هم دیگر محلی إعراب نخواهدداشت.
معلمن بایدمراقب گفته های خودباشندتا در دام دشمنان اعتلای رهنگ جامعه نیفتند(همانهیی که به طمع مال اندوزی کیان فرهنگی را نشانه گرفته اند) وبایدبدانندخرافه هم یکی ازموانع رشدفرهنگی ورشدفرهنگیان است.
یاحق
۲) «حداقل می توانم در مورد معلمانی که در فضای مجازی فعالند این را بگویم که دنبال کارکمتر ، حقوق و مزایای بیشتر ، نظارت کمتر و خلاصه منافع بیشتر در مقابل حداقل کار هستن. مطالبات به شدت مادی است. چرا معلمان از موضع فرهیختگی وارد نمی شوند؟ بازهم در آن بخش از معلمان که می شناسم عنصر فرهیختگی و حتی سواد معمولی نایاب است. به نظر من جامعه معلمان و یا حداقل بخش معترض آن تا جایی که من می شناسم اغلب بیسواد و بی انگیزه و بسیار پرمدعا و ضد حکومت و سیاسی است. هر چه بیشتر درباره معنویت تبلیغ شده معلمان مادی تر و پولکی تر شده اند. اگر یک حزب سیاسی دنبال جذب معلمان است چاره ای ندارد جز اینکه شعارهای پوپولیستی بدهد یعنی رک و راست دروغ بگوید و سوار موج شود. کاری که امثال حاجی بابایی راحت انجام می دهند.»
من هم با نظر این نگارنده عزیز موافقم که جناب شیرزاد برای بررسی بازخورد کلام و پیام خود کافیست کامنت های ذیل مقالات خود را از نظر آماری بررسی کند.
ولی آنچه عجیب است، با اینکه ایشان همیشه داد از فرهیختگی خود و بیداد از فرهیختگی معلمان زده، چرا به این ابزار فرهیختگی، یعنی تحلیل آماری پیام های خود نمی پردازد تا وزن و جایگاه مطالب و تحلیل های خود و میزان مقبولیت و روایی آن، یا میزان معلم ستیزی و خودشیفتگی خود را درک نماید.
جناب شیرزاد شما تصور می کنید که شق القمر کرده اید و خرافه گی اینگونه کامنت ها را کشف کرده اید؟؟
خرافه بودن چنین پیام ها و بسیاری پیام های دیگر، بسیار ساده و واضح است.
خداوند به شما سلامتی و عافیت عطا فرماید.
اما اینکه چرا معلمان اینقدر از وضعیت معیشت خود ناراحت هستند چیز غریبی نیس این مشکل اکثریت جامعه است که با حقوق زیر خط فقر زمدگی میکنند .در سایت اقای زیبا کلام مطلب جالبی خواندم که در شبکه های اجتماعی هم زیاد فوروارد شده بود وان در مورد رای منفی مردم سویس یا سوید درهمه پرسی برای پرداخت یارانه ان هم به میزان قابل توجهی بود ادامه دارد
خدا عاقبت ما و مملکت را به خیر کند
من هم معتقدم که جناب شیرزاد برای بررسی بازخورد کلام و پیام خود کافیست کامنت های ذیل مقالات خود را از نظر آماری بررسی کند.
ولی آنچه عجیب است، با اینکه ایشان همیشه داد از فرهیختگی خود و بیداد از فرهیختگی معلمان زده، چرا به این ابزار فرهیختگی، یعنی تحلیل آماری پیام های خود نمی پردازد تا وزن و جایگاه مطالب و تحلیل های خود و میزان مقبولیت و روایی آن، یا میزان معلم ستیزی و خودشیفتگی خود را درک نماید.
جناب شیرزاد شما تصور می کنید که شق القمر کرده اید و خرافه گی اینگونه کامنت ها را کشف کرده اید؟؟
خرافه بودن چنین پیام ها و بسیاری پیام های دیگر، بسیار ساده و واضح است.
خداوند به شما سلامتی و عافیت عطا فرماید.
همه چی آرومه
من چقدرخوشحالم
اولین دشمن معلمان همین پخمه گان سیاسی اند