آیا ساختار نظام آموزش و پرورش ناخواسته به گونه ای طراحی و مدیریت می شود تا کودکانی بزهکار تربیت شوند و استعدادهای آنها به هدر رود؟ آیا قوانین مرتبط با آموزش و پرورش به گونه ای غیرکاربردی و غیر واقع بینانه طراحی و تدوین شده تا کودکان و نوجوانان را به سمت و سوی بزهکاری و آسیب های اجتماعی سوق دهد؟
هرچند جواب خیر است اما در عمل به نظر می رسد که نظام آموزش و پرورش کشور به عنوان نظام تولید و پرورش بزهکاری و آسیب های اجتماعی عمل می کند. چند دلیل عمده و اصلی برای نشان دادن صحت ادعای خویش در زیر مطرح شده است و صد البته دلایل زیادی برای این ادعا وجود دارد که نیاز به اشاره آنها در این جا وجود ندارد.
* آمار نگران کننده ترک تحصیل و عدم وجود راهبردهایی استراتژیک برای مقابله با این معضل؛ و در عین حال توجه و صرف هزینه های گزاف برای جذب بزگسالان تحت چتر نهضت سواد آموزی و بی توجهی به ترک تحصیل کودکان و نوجوانان.
* تغییر الگوی مصرف مواد مخدر از آرام بخش ها به سوی هیجان بخش ها.
* روند خودکشی دانش آموزان و نبود راهبردی اساسی و جدی برای مقابله با این چالش.
* تجمع دهه ی 70 و 80 ی ها در جلوی درب پاساژ کوروش در تهران بعد از امتحانات خرداد 95 که منجر به مداخله پلیس شد و اعلام تجمع های مشابه در شهر های مختلف، مانند مشهد.
* بر اساس گزارش وزارت آموزش و پرورش به مجلس (سال 1393) 74.3% دانش آموزان رابطه غیر مجاز با جنس مخالف داشته اند.
* قتل ستایش و ستایش هایی که هرگز اسمی از آنها به میان نمی آید.
* آمارهای نگران کننده از آزار دانش آموزان از سوی اولیای مدارس.
ساختار آموزشی هرچه باشد، آنچه امروز داریم؛ چه کارآمد و چه ناکارآمد نتیجه ساختار آموزشی است.
کودکان نیازهایی دارند که اگر برآورد نشوند چه اتفاق می افتد؟
نخست باید به نیازهای کودکان متمرکز شد و دید کودکان و نوجوانان با توجه به سن و جنسیت شان چه نیازها و خواست هایی دارند، از چه طریق، چگونه و توسط چه سازمان هایی می توان این نیازها را برطرف کرد.
کودکان نیاز به تحرک، ایجاد روابط اجتماعی مناسب، پرورش توانایی های خاص، داشتن فضای سالم برای رقابت، دوری از برچسب خوردن، کسب مهارت های زندگی، عدم تعارض و دوگانگی رفتارها در خانه و رسانه های داخلی و .... دارند.
واضح است که عدم توجه به این نیازها موجب بی اعتنایی به ساختار نظام آموزشی از سوی خانواده ها شده و خود به خود این ساختار کارایی و اثر بخشی خود را از دست داده و به مرور زمان عدم کارآیی نظام آموزشی افزایش یافته است.
از نظر نگارنده ؛ بی توجهی به ساختار آموزشی نخست و به مدت طولانی از سوی ساختار حاکمیتی روی داده و ریشه در مسائل مالی داشته؛ و این روند همچنان ادامه دارد و به نظر می رسد که با وجود شکل گیری این همه آسیب های اجتماعی و بزهکاری و ... ساختار حاکمیتی تمایل به ادامه این روند رو به بیراهه دارد و هیچ برنامه ی کارآمدی در راستای بهبود سیستم آموزشی در عمل از خود نشان نداده است.
روند شکل گرفته به نظر نتیجه ساختار آموزشی طبقاتی، کاستی و کالایی شده در کشور است که در بحبوحه جنگ به صورت کم رنگ شروع و کم کم روند خود را ادامه داد. در سال های بعد مدیران ارشد ساختار کلان آموزشی پی بردند که می توان بدون پول و سرمایه گذاری ساختار آموزشی را مدیریت کرد و کار تا آنجایی پیشرفت که در تریبون های رسمی و از سوی مسئولین درجه یک سیاسی این گفته "آموزش و پرورش مصرف کننده است" به کرات تکرار شد. این نگرش موجب خصوصی، کالایی و طبقاتی شدن نظان آموزشی در سال های آتی شد. در نهایت کار به جایی رسید که در اواخر دولت آقای احمدی نژاد مدارس دیگر توان پرداخت قبض های خود را هم نداشتند.
در سال های مختلف همیشه از تریبون های رسمی و رسانه ها اعلام و تاکید شده که آموزش رایگان است و دریافت پول در مدارس غیر قانونی؛ در حالی که آنچه عملا در مدارس روی داده برخلاف این بوده و اولیا همیشه برای ثبت نام فرزندان خود پول پرداخت کرده اند و می کنند و می دانند که مسولانی که در رسانه ها این سخنان را اعلام می کنند دروغی واضح و روشن می گویند؛ که منجر به بی اعتنائی به رسانه های دولتی و ساختار آموزشی شده است. در واقع هنوز ساختار رسمی آموزشی از فاز انکار خارج نشده تا به دنبال شناسایی و ارائه راهکار های مختلف باشد و از مسئولیت خود فرار می کند.
خانواده های مرفه و ... از امکان آموزش بالا و دلخواه برخوردارند ولی قشر عظیمی از کودکان به نوعی با وجود مشغول به تحصیل بودن از شمول و توجه ساختار آموزشی محروم مانده اند. در این بین خانواده های فقیر و کم توان از نظر مالی و کودکان با استعدادهای مختلف آسیب های جدی تری را تجربه کرده و خواهند کرد.
اما جالب این جاست که در طول زمان هر چند آموزش کاستی، طبقاتی و کالایی شده است، ولی همه مردم در زیر یک پرچم زندگی می کنند و آسیب های مورد بحث به مرور زمان برای خانواده های مرفه نیز وارد خواهد شده و امکان فرار از این آسیب ها برای آنان هرگز وجود نخواهد داشت.
لذا از نظر نگارنده ؛ بهترین اقدام عملی و فوری حذف سیستم آموزشی کاستی، طبقاتی و کالایی و توجه به کودکان کشور با یک نگاه عاطفی و مالی برابر است. همچنین باید نظام آموزشی از فاز انکار خارج شده و نقص ها و آسیب های اساسی را باید قبول کند.
ساختار حاکمیتی در اختصاص پول به نظام آموزشی نباید درنگی داشته باشد. اگر آموزش و پرورش هزینه ای ندارد اصولا باید برای همه کودکان کشور نداشته باشد و برای تمام سازمان ها و ادارات؛ و اگر دارد باید به شکل برابر تقسیم گردد. طراحی و اجرای عادلانه ساختار آموزشی خود می تواند مواردی از سطوح پیشگیری های اولیه، ثانویه و ثالثیه باشد.
از نظر ما ، عدم توجه به ساختار آموزشی کشور از سوی ساختار حاکمیتی یکی از عوامل اصلی شکل گیری و گسترش بزهکاری و آسیب های اجتماعی رو به گسترش در بین نوجوانان و جوانان کشور است.
در واقع به نظر می رسد که ساختار آموزش و پرورش با نیازها و خواست های جامعه مدرن و در حال رشد کشور در تضاد و تعارض است و این تضاد و تعارض و عدم توجه به نیازهای اساسی کودکان در آینده ای نزدیک جامعه را به بی راهه سوق خواهد داد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اکثر اسیب های وارده به اموزش وپرورش از جامعه و خانوادهایی که دارای انواع مشکلات می باشند