در طی روزها و هفته های اخیر صحبت از فیش های نجومی برخی از مدیران داغ ترین بحث جامعه و رسانه ها و شبکه های مجازی کشور بوده است و در خصوص آن موضع گیری های زیادی انجام گرفته است . رقم های دریافتی آن چنان بزرگ و حیرت انگیز بوده است که تقریبا جز دریافت کنندگان این رقم ها هیچ کس در این خصوص موضع موافق نگرفته و فقط بحث ها حول و حوش این بوده است که آیا این دریافتی ها محصول یک خلا قانونی یا یک قانون ناقص و اشتباه بوده است یا اینکه کم کاری و بی توجهی سیستم های نظارتی باعث این تخلف شده است ؟
در فضای رسانه ها و فضای مجازی نسبت به این موضوع و ابعاد مختلف آن بحث های فراوانی شده است و اینجانب بدون اینکه در خصوص درستی یا نادرستی آنها موضعی داشته باشم ، یادآوری می کنم که تفاوت در دریافتی افراد نه تنها بد نیست که بسیار خوب است و به طور یقین اگر هرکسی برحسب میزان کارایی و لیاقت و البته سختی و حساسیت پست خود حقوق بگیرد موجب ایجاد انگیزه بیشتر در افراد برای تحرک و پویایی بیشتر می شود.
آنچه که همه نسبت به آن اعتراض دارند " بی عدالتی " است نه " تفاوت دریافتی ها " .
یادآوری یکی از اولین واکنش ها نسبت به انتشار این فیش ها موضوع را بیشتر روشن می کند : ریاست بیمه مرکزی ضمن استعفا ، دریافت این رقم ها را حق طبیعی خود انگاشته و عنوان کرده بود که اگر در خارج از سیستم مدیریت دولتی و در بخش خصوصی فعالیت نماید به مراتب خیلی بیشتر از ارقامی که در این فیش ها آمده است می توانست درآمد کسب کند .
در خصوص میزان توانایی و کارایی این افراد باید متخصصان امر نظر بدهند ولی آنچه که عجیب است میزان مبلغی است که به این افراد پرداخت شده است . و بنده نیز معتقد هستم که در کشور ما مدیران کاربلد و لایق کم نداریم ولی درخصوص فضای اقتصادی کشور ذکر چندین سوال را لازم می دانم :
1) آیا مدیریت در کشور ما به معنای واقعی کلمه مدیریت است ؟ یعنی تمامی مدیران ما همگی بر اساس شایستگی های مدیریتی خود بر سرکار هستندیا اینکه براساس رابطه با فلان گروه و طیف برسر کار آمده اند ؟
2) آیا بخش خصوصی کشور ما به معنای واقعی کلمه خصوصی است ؟ به عبارت دیگر وقتی می گوییم یک شرکتی یا موسسه و سازمانی وابسته به بخش خصوصی است ، واقعا این بخش به طور تمام و کمال خصوصی شده است ؟ ( برخی از شرکت ها و سازمان ها به این بهانه از زیر بار قانون های پرداخت دولتی شانه خالی می کنند که خود را متعلق به بخش خصوصی می دانند )
3) معمولا بخش خصوصی با فضای رقابتی شناخته می شود و یکی از شاخص های فعالیت یک شرکت در بخش خصوصی معمولا وارد شدن به یک فضای رقابتی است . آیا رقابت در فضای اقتصادی ما وجود دارد که معنای واقعی مدیریت مشخص شود ؟ وقتی یک کارگر برای انتخاب شرکت بیمه خود برای دوران بازنشستگی فقط یک انتخاب پیش رو دارد ، وقتی در بازار خودرو به مدد تعرفه های سنگین گمرکی و محدودیت های گوناگون قانونی با فضای غیر رقابتی روبرو هستیم . وقتی بدون سپرده در بانک ها امکان دریافت تسهیلات نداریم .
زمانی که بانک ها به راحتی سپرده های قرض الحسنه مردم را به خود مردم با درصد های بالا می پرداختند و همین سپرده های قرض الحسنه را به مدیران و کارکنان خود با سودهای بسیار پایین با مدت بازپرداخت زیاد واگذار می کنند. آیا سودآور بودن این شرکت ها تضمین شده نیست؟
آیا این معنی مدیریت است ؟ آیا مخابرات واقعا خصوصی است ؟ وقتی ما فقط یک شرکت واگذار کننده خطوط تلفن ثابت داریم ، وقتی پول های ما به نام ودیعه در نزد شرکت مخابرات است ولی با کمترین تاخیر در پرداخت قبض ، خط ما قطع می شود و ما کمترین نفعی از این ودیعه ها نمی بریم. مخابرات همیشه از ضرر و زیان خود می نالد ولی دریافتی و مزایایی جنبی و رفاهی کارکنان آن چندین برابر یک معلم است . پاداش پایان خدمت ایشان چندین برابر یک معلم ( به عناوین گوناگون ) و به موقع پرداخت می شود . اینها فقط مشتی از خروار است و شرکت های زیادی هستند که به دلایل گوناگون یکه تاز میدان و بی رقیب هستند. آیا در این فضا مدیریت معنا دارد ؟
4) آیا همه مدیران دولتی ما تنها منبع درآمدشان کار مدیریتی در سیستم دولتی است ؟ و تمام وقت در خدمت سیستم اقتصادی دولتی هستند و بیرون از مجموعه کار اقتصادی ندارند ؟
5) آیا واقعا این افراد چنان مدیریتی دارند که نقش ایشان از رئیس جمهور و وزرا و معاونین ایشان و نمایندگان مجلس و ... بیشتر است و فقدان ایشان پایه های اقتصادی کشور را به هم می ریزد؟ که چندین برابر مسئولین بلندپایه کشور ما دریافتی ماهانه دارند ؟
6) آیا این دریافتی های خارج از ضابطه و قانون فقط در سطح چندین مدیر بلند پایه است ؟
و سخن آخر اینکه :
بارها مشاهده کرده ایم که رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و وزیر آموزش و پرورش و ... در رسانه ها متوسط درآمد معلمین کشور و حتی حداقل و حداکثر دریافتی آنها را اعلام فرموده اند و این یعنی اشراف بر زیر مجموعه !
این بسیار عالی است ولی یک سوال :
آیا تاکنون آماری از دریافتی واقعی همه کارمندان ادارات و حتی حداقل و حداکثر دریافتی آنان به دست ایشان نرسیده است ؟
به عقیده اینجانب قضیه نه تنها فقط به این فیش های منتشر شده و مدیران کلان مجموعه ها خلاصه نمی شود بلکه این دریافتی های خارج از ضابطه و قانون به ترتیب در رده های پایین تر نیز وجود دارد . زمانی که یک مدیر درآمد چند صدمیلیونی به اضافه وام های آنچنانی و مزایای گوناگون دارد به طبع آن در رده های پایین تر مدیریتی و حتی کارکنان مجموعه نیز تسری این فضا را می توانیم شاهد باشیم .
یک حساب سرانگشتی کافی است که میزان رقم پرداختی به پرسنل یک مجموعه را بر تعداد آن پرسنل تقسیم کنیم و این بار نیز در رسانه ها با همان صراحتی که در خصوص پرسنل آموزش و پرورش داشتیم اعلام کنیم که میزان متوسطه دریافتی و حداقل و حداکثر دریافتی آنها چقدر است . ( البته سایر مزایای غیرنقدی و امکانات رفاهی جای خود دارد ).
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چرا تو یک ناحیه بعد سازماندهی اضافه کاری از 24000ساعت به 6000ساعت میرسه؟اما بازم برا بخور بخور تا 8000ساعت افزایش میدن؟واقعا تو خودت آموزش و پرورش و اداراتش چه خبره که هر روز میانگین دریافتی رو اعلام میکنند که واقعیت نداره؟
الان اختلاف نیست، شکاف عمیق که من معلم در برابر ارگاتهای دیگر تبدیل به یک موجود اضافی و درجه چندم شدم.
تف و نفرین به کساتیکه باعث این شکاف شدند.
تفاوت دریافتی یک چیز پذیرفته شده است کسی که براساس سطح مدرک خود ، حساسیت و امنیت شغل خود ، میزان کار و لیاقت و پشتکاری که از خود نشان می دهد ، دوری از خانواده و ده ها فاکتور دیگر نسبت به دیگر هم پایه های خود دریافتی بیشتر داشته دارد ایراد نیست ولی زمانی که هم پایه این فرد ده ها و صد ها برابر کمتر می گیرد و شاید لایق تر از ایشان برای نشستن بر مسندی است که این فرد با رابطه و باند بازی و ... به دست آورده این می شود بی عدالتی .
انتظار این نیست که دریافتی یک مدیر بلند پایه بانک برابر با کارمندان عادی باشد ولی این اختلاف هم حد و اندازه ای دارد که بی عدالتی را پدید می آورد
پاراگراف آخر متن بنده را اگر ملاحظه بفرمایید تاکید کرده ام که این بی قانونی و بی عدالتی به نسبت مدیران حتی در سطح کارمندان سطح پایین نیز در مقایسه با ادارات وجود دارد
که اگر منتشر شود معلوم می شود که یک کارمند هم پایه و حتی با سطح علم و میزان کار و ... از ادارات دیگر چقدر بیشتر از یک معلم فوق لیسانس و دکترا دریافتی دارد
این یعنی بی عدالتی