بار دیگر خودکشی؛ دختر نوجوانی در دبیرستان فرزانگان تیتر رسانه های خبری شد و کاسه های چه کنم چه کنم مسولین دست به دست گشت و دیواری کوتاه تر از مشاوره نیافت .
زمانی که زنگ خشونت در مرگ معلم بروجردی به زنگ های آموزشی اضافه می شد کجا بودند مسئولین محترم که اجازه ندهند نوجوانان ایرانی به مرز بی انتهای غم و اندوه برسند ؟
آنچه از این دختر نوجوان قبل از مرگ به جا مانده دست نوشته ای است که در آن علت مرگ را "مسائل فلسفی و ناامیدی از زندگی " عنوان کرده .ناامیدی از زندگی برای دختری در این سن که از زندگی بهره چندانی نبرده و فلسفه ای که هنوز پایه های آن شکل نگرفته چگونه توانسته این گونه او را به کام مرگ بکشد ؟
من گمان می کنم باید تعریف دقیقی از” ضرورت” و “اولویت” برای آموزش و پرورش داشته باشیم ، باید بدانیم برای آموزش و پرورش ضرورت چیست و اولویت کدام است ؟ آیا مرگ یک دانش آموز برای آموزش و پرورش امری ضروری است یا نه ؟
با توجه به نوع مشکلاتی که در آموزش و پرورش وجود دارد به گمان مشکلات مالی به عنوان مهم ترین “ضرورت”در دستور کار مدیران ارشد آموزش و پرورش قرار دارد و شاید بعد از آن سایر موارد در"اولویت" قرار بگیرند .
منظور من از ضرورت آن دسته از مواردی است که آموزش و پرورش را با چالش جدی مواجه می کند و اولویت مواردی است که اگر حال و اکنون نیز به آن نپردازیم شاید به دردسر جدی نیفتیم .
اگر در ساختمان های وزارت آموزش و پرورش اندکی گشت بزنیم بیشترین سخنی که از مسئولین خواهید شنید بودجه و کسر بودجه است .
یعنی آموزش و پرورش مهم ترین ضرورت خود را تامین منابع مالی می داند و من معتقدم اگر با این نگاه پیش برویم مرگ یک یا چند دانش آموز ای بسا جز دهمین اولویت آموزش و پرورش هم قرار نخواهد گرفت چه برسد به اینکه مرگ این دختر نوجوان به صدر ضرورت آموزش و پرورش ارتقا پیدا کند !
اما وقتی به عمق فاجعه بنگریم متوجه می شویم که مرگ یک دانش آموز مرگ آموزش و پرورش است و آیا جز این نیست که مرگ آموزش و پرورش باید ضروری ترین محور آن باشد ؟
اگر به آمار خودکشی های سال تحصیلی که در آن به سر می بریم نگاهی بیاندازید متوجه می شویم نرخ رشد خودکشی خیلی سریع بالا آمده و اگر به همین منوال ادامه پیدا کند با یک بحران تمام عیار روبه رو خواهیم بود .
موضوع خودکشی امر تازه ای در آموزش و پرورش نبوده و نیست اما در این سطح و به این شکل نشان از آن دارد که یک دانش آموز تا کجا پیش رفته که با دوستان خود عکس یادگاری می اندازد و از قبل برای خود یادداشت می نویسد و طناب دار را آماده می کند و بعد .... تمام .
اینها همه از آن حکایت دارد که این دانش آموز چقدر در تصمیم خود جدی بوده و ای بسا سابقه اقدام به خودکشی را پیش تر هم تجربه کرده اما تا این اندازه موفقیت آمیز نبوده ؛ به واقع مهم ترین سئوال را باید از که پرسید و چه کسی باید پاسخگوی این سئوال باشد ؟
به نظر اولین سئوالی که در ذهن هر مخاطب آگاهی ورود پیدا می کند این است که چرا این دانش آموز خود را کشت؟ اما جواب ها خیلی بیشتر از آن چیزی است که بشود در چند سطر آورد .
در یک گفت و گو مدیرکل دفتر وزارتی بیان داشته که ضعف مشاور دبیرستان می تواند یکی از عوامل مهم بوده باشد اما آیا این موضوع تا چه اندازه می تواند صحت داشته باشد ؟
من فکر می کنم ساده انگارانه ترین توجیه و توضیح به این سئوال همین موردی باشد که مدیر کل دفتر وزارتی عنوان کردند یعنی "ضعف از مشاوره بوده" باشد.
در بهترین حالت اگر مشاوری بتواند بالاترین راندمان خود را داشته باشد با توجه به زمانی که در یک دبیرستان حضور دارد باز نمی تواند از پس فراوانی مشکلات یک دبیرستان بر بیاید .
بگذارید کمی روشن تر صحبت کنم : بر اساس تعریف مشاوره در دبیرستان ، به ازای هر 15 نفر دانش آموز یک ساعت مشاوره به دبیرستان تعلق می گیرد . یعنی اگر یک مشاور 24 ساعت در یک دبیرستان حضور داشته باشد آن دبیرستان باید جمعیت دانش آموزیی معادل 360 نفر داشته باشد. اما از 24 ساعت حضور مشاور در دبیرستان باید 10 ساعت بابت تدریس در کلاس درس کسر گردد یعنی یک مشاور باید 10 ساعت در طی یک هفته مشغول به تدریس باشد به تعبیری برای آن 360 نفر دانش آموز فقط 14 ساعت مشاوره تعلق خواهد گرفت .
این کف داستان است ؛ حال به این میزان کارهای جانبی که به مشاوره سپرده می شود نیز اضافه شود ؛ بخش زیادی از نیروی مشاوره صرف تکمیل پرونده های مشاوره ای و تحصیلی می شود که عمدتا یا موازی کاری هستند و یا به راحتی می تواند با تولید نرم افزار های مناسب این کارها را از دوش مشاوران برداشت که بتوانند به امر مشاوره تخصصی خود مشغول شوند .
با احتساب به موارد بالا باید بگویم اگر ساعت کار بر روی پرونده ها مشاوره ای را میانگین 7 ساعت در هفته در نظر بگیریم عملا برای مشاور فقط 7 ساعت باقی خواهد ماند که بتواند با 360 نفر دانش آموز مشاوره داشته باشد .طبیعی است با این میزان ساعت ؛ کاری نمی توان از پیش برد مگر اینکه از مشاوران انتظار معجزه داشته باشیم !
نکته مهم تر این است که با توجه به اینکه در سیستم آموزشی جدید مشاوران از متوسطه دوم به متوسطه اول انتقال داده شده اند با این حساب در متوسطه دوم هیچ مشاوری مشغول به کار نیست و از قرار معلوم این دختر نوجوان سال سوم دبیرستان بوده که احتمالا در دبیرستان مشاور نداشته است .
استدلال آموزش و پرورش برای انتقال مشاوران به متوسطه اول با علم به اینکه در متوسطه دوم فراوانی مشکلات زیادی وجود دارد و دانش آموزان اوج دوران بلوغ را پشت سر می گذارند این بوده که بتوانند موضوع هدایت تحصیلی را به خوبی اجرا کنند . اما اگر فرض بگیریم سخن مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران درست باشد در حال حاضر 1300 نیروی مشاور در متوسطه اول کمبود وجود دارد یعنی همان هدایت تحصیلی نیز در حال حاضر به گونه در هوا باقی مانده است و هم اکنون پایان سال تحصیلی فرا رسیده .
با احتساب به این موارد اگر بخواهیم مشاوران را مقصر بدانیم این تقصیر در حد بسیار ضعیفی خواهد بود از این روی می گویم حرف مدیرکل دفتر وزارتی صرف یک توجیه ساده انگارانه است .
من بهتر این می دیدم که مسئولین آموزش و پرورش شهامت این را داشتند که بگویند وقتی ما سرانه مدارس را نمی توانیم بدهیم ؛وقتی ما 200 هزار نیروی مازاد داریم ، وقتی ما 1300 مشاور فقط برای شهر تهران کم داریم ، وقتی ما معوقات زیادی داریم و موارد بی شمار دیگر ... مرگ یک دانش آموز برایمان اولویت صدم است ؛ لذا معتقدم چنین پاسخ سطحی از یک مدیر ارشد وزارت خانه نشان از آن دارد که مرگ آموزش و پرورش فرا رسیده است !
نظرات بینندگان
ولی در ایران با این همه مشکل و ضعف مدیریت باز ول کن صندلی وزارت و صدرات نیستن و با چنگ و دندان و تطمیع و امتیاز دادن به این و آن بخصوص مجلس نشینان باقی می مانند.
نمونش وزیر فانی که با دو بار استیضاح و این همه اعتراضات معلمان باز بر مسند وزارت باقیست ... ولی نمی داند تا یک سال دیگر این موقع فانیست..!!!
به خدا من و امثال من هر روز میمیریم.
اوووووووووووووووووه مگه خبر نداشتيد ؟ خيلي وقته به رحمت خدا رفته . ته ديگشم ارگاناي ديگه خوردن .
براي شادي روحش بايد فاتحه فرستاد .
ما معلمان بیشترین آسیب رو دیدیم, نا امیدی و سرشکستگی از شرایط کاری سهم ما از این دستگاه باطل بوده است.
گاهی مرگ از خفت و خاری بهتره.
واقعیت این است که این دولت به آموزش و پرورش بیش از دولت ها دیگر ظلم می کند.
فقط زمان دولت اقای احمدی نژاد وضعیت کمی بهتر شده بود زمان اقای خاتمی بیش از 6 سال حق التدریس با حقوقی بسیار ناچیر کار کردیم ولی در ابتدای دولت اقای احمدی نزاد رسمی شدیم و اضافه کار ساعتی 300 تومان بود در زمان احمدی نزاد 3 برابر شده و برمبنای حقوق هر سال افزایش می یافت.قرار دادی ها همه رسمی شدند و استخدام حق التدریس ممنوع شد و دانشگاه فرهنگیان و رشته های دبیری احیا شد اینها نمونه هایی از توجه به آموزش و پرورش در دولت احمدی نژاد بود.
این دولت دروغ میگه, دلیل بر خوبی احمدی نژاد نیست.
تورم ۵۰ درصدی و افزایش حقوق ۱۰_۱۲ درصدی احمدی نژاد رو فراموس کردی؟!
شما درجه تعصبتان نسبت به این دولت بالا رفته...در صورتی که اینان نسبت به این تعصبتان تره هم خورد نمیکنند
این همه همکاراتون رو خورد نکن ...همکار محترم
مراکز تربیت معلم شخصیت ها رو له میکرد و به زور نماز جماعت و جمعه رو تحمیل میکرد, آخرش هم ترس و تزویر رو در معلم نهادینه میکرد.
کمی هم به داد شرکت نفتی ها برسید
ظلمی که در این مملکت به ما کارمندان وزارت نفت میشود را هیچ رسانه ای بیان نمی کند
حقوق ما فقط در ماه 15000000 تا 20000000میلیون تومان است که از همه
کارمندان دولت کمتر است
اصلا نمی شود با ان زندگی را چرخاند
لطفا مسئولین رسیدگی کنند و به داد کارمندان وزارت نفت برسند
چرا همیشه حقوق معلمین و نظامیان و سایر کارمندان دولت را زیاد می کنید
ولی حقوق شرکت نفتی ها این همه کم است
به نظرم آموزش و پرورش مرده ولی باز همه کسی نیست که جنازهاش را تشییع کنه