چرا اتفاق اثربخش و شگرفی که نقطه عطف و سنگ بنا و زیرساخت آموزش و پرورش کشورمان بوده و سبب بروز تحول و شکل گیری توسعه ی ماندگار و رو به تکامل در آن می باشد به وقوع نپیوسته و روی نمی دهد؟
چرا با همه ی تجارب گران قدر و تحقیقات ارزشمند معلمان و محققان توانای این مرز پر گوهر درخصوص آموزش و پرورش دغدغه ها و نگرانی ها برطرف و پایان نیافته بلکه روز به روز بر دلواپسی ها و غصه ها افزوده می شود؟
به تحقیق از مناظر و دیدگاه های متعدد می توان به پرسش های فوق پاسخ گفت و برای آنها دلائل مستدلی را مطرح نمود.
به نظر حقیر یکی ازنکاتی که در این راستا باید به آن پرداخت و مورد امعان نظر داشت، نقش بسیار راهبردی و اثربخش مدیران مدارس می باشد. متاسفانه باید اذعان نمود از آنجایی که انتخاب مدیران واحدهای آموزشی ازسویی و نیز ادامه ی کار و خدمت ایشان از جهتی دیگر دارای ساز و کارهای شایسته و مطلوب و در تراز جامعه ای به معنی واقعی مردم نهاد و مبتنی بر فرهنگ مشارکت جویانه درکشورمان عموما و در آموزش و پرورش خصوصا استوار نگردیده است ،شاهد و ناظر مشکلات عدیده ای در این خصوص هستیم ،چنانچه ساز وکارها و قانون مندی ها اصولی و مردم سالارانه بوده و مطابق آنها عمل شده و بشود هر آینه هیچ تزاحم و درگیری برای عزل ویا نصب مدیری به وجود نمی آید که این خود موضوعی مستقل بوده و باید در جای خود به واکاوی آن پرداحت .اما باید با توجه به واقعیات تلخ موجود در تعداد بسیار زیاد و اکثر واحدهای آموزشی به این معنا اذعان و اعتراف نمود که مدیران محترم آنها از نشاط چابکی ، تحول خواهی و گریز از روزمرگی برخوردارنبوده و بعضا با گرایش و روحیه ای بسیار محافظه کارانه و بی تحرک مناسب و لازم به اصطلاح مدرسه را مدیریت نموده و ایام را سپری می نمایند.
درنگاه و عمق فکر این گروه ازمدیران روی آوردن به خرد و عقل جمعی و مدیریت مشارکتی و سهیم نمودن معلمان معزز و خوش ایده و نظر و اولیا و افراد و دانش آموزان خوش فکر و خلاق در پرداختن به ماموریت ها و امورمربوط به واحد های آموزشی جایگاهی ندارد.
مدرسه به سان پادگانی است که یک طرف آن مدیری که امرونهی می کند – که بعضا تهی از آینده پردازی و نقشه ی راه صحیح می باشد - و در طرف دیگر معلمان ، دانش آموزان و اولیا آنان که صرفا باید بگویند چشم و اطاعت پذیر باشند.
درچنین فضا و مکانی هیچ تحولی مثبتی صورت نگرفته بلکه بد آموزی ها ی فراوان و بدرفتاری های متعدد شکل گرفته و بازخورد و نتیجه ی نا مطلوب آن به جامعه و مردم و مناسبات اجتماعی در داخل حدود و ثغورکشور و حتی به پهنه و عرصه ی بین الملل نیز ورود کرده و خود را ظاهر می سازد.
به واقع در مدارسی با این گونه مدیران جایگاه معلمان و اشخاص صا حب رای و اندیشه، اولیا و دانش آموزان در ارتباط با اداره ی بهینه و منطقی و اثربخش مدرسه و درون و برون داد آن چیست و کجاست ؟ و چه تحول و آفرینندگی اثر بخش و موثری را می توان ازآن انتظار داشت؟
آیا تبیین و توجیه کارکردها و ماموریت های آموزشگاه در اداره امور مدرسه چون: تنظیم برنامه ها ی آموزشی، پرورشی،اردوها، ورزش ،دیدار و بازدیدها، اجرای صبح گاه و محتوای آن و مناسبت های ملی و مذهبی و شکل گیری حس قلبی و ذهنی دانش آموزان و تغییرنگرش آنان به اینکه مدرسه خانه و پناهگاه واقعی و پهنه ی صعود آنان به قلل سعادتمندی در دنیا و آخرت و نهادینه نمودن تعهد و خدمت صادقانه در فکر و عمل آنان جز به دست مدیرانی شجاع، به روز و تحول خواه به منصه ی ظهوردرمی آید ؟
به تحقیق خیر ، به امید آن روز.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
با آینده مثبت آن عزیزان نداشته و ندارد خود را درگیر و به زحمت و درد سرنمی انداختم وهمیشه نزد افرادی چون شما آقا خوبه بودم!
ضمنا تو خونه چندین صندلی خالی داریم ، عزیزم
آرزوی موفقیت دارم
"مدرسه به سان پادگانی است که یک طرف آن مدیری که امرونهی می کند – که بعضا تهی از آینده پردازی و نقشه ی راه صحیح می باشد - و در طرف دیگر معلمان ، دانش آموزان و اولیا آنان که صرفا باید بگویند چشم و اطاعت پذیر باشند."
البته بسیاری از فرهنگیان نمی شناسند من دائم در مجامع فرهنگی وغیر فرهنگی به دنبال معرفی این سایت هستم.
درود
از لطف و عنایت شما نسبت به سایت خودتان سپاسگزاریم .
هر معلم ، یک رسانه
پایدار باشید .
مقالات و نکاتی که شما در سایت قرار می دهید، برای بنده از دو منظر مورد بررسی و جالب است:
1- مجموعه مباحث مطرح شده، توسط جنابعالی یک ریشه تجربی دارد که نشان دهنده قابل لمس بودن موضوعات توسط شماست.
2- نوع نگاه و بینش شما، نوعی از آینده نگری و امیدواری را مطرح می کند. تلفیق این دو دیدگاه کاملا منطقی است، اما نان به نرخ روز خوردن، عبارتی استوار و با اصالت است برای مدیران و معلمان و هر کسی که هنوز جایگاه خانه دوم نوجوان و جوان را درک نکرده است.
به امید داشتن گوش شنوا و کمی سکوت