یک همکار قدیمی و محترم در تلگرام این سوال را به عنوان نظر سنجی مطرح کرده : " آیا مطالبات و خواسته های صنفی با حاکمیت موجود ایران بدون هزینه اجتماعی امکان پذیر است ؟" وی در مورد هزینه به " توببخ ،احضار حراست اداره، کسر حقوق، بازداشت ، و زندان،" اشاره کرده و از فعالان خواسته که مصادیق را اعلام مصادیق را اعلام کنند.
مطالبات صنفی را با روش های متفاوت می توان پی گیری کرد .
آنچه که احتمالا هزینه ایجاد می کند "روش" های طرح و پیگیری مطالبات صنفی است. مثلا اگر مطالبات صنفی با روش های "قانون مند" دنبال شود احتمالا هزینه ای نخواهد داشت و یا هزینه اندکی خواهد داشت. اما اگر فعالان صنفی بر پیگیری مطالبات با برگزاری تجمعات بدون مجوز در خیابان ها اصرار ورزند به احتمال زیاد متضمن پرداخت هزینه سنگین خواهد بود.
تقریبا 10 مورد از پاسخ ها را خواندم . همان گونه که انتظار داشتم تقریبا همه فعالان محترم نوشته بودند که بلی ؛ فعالیت صنفی هزینه دارد و باید هزینه آن را پرداخت کرد. در واقع افراد در حوزه نظری پاسخ نظر سنجی را داده بودند.
اما نظر سنجی فضای تحلیل و تفسیر و کلی گویی نیست. این نظر سنجی می توانست با یک سوال دیگر تکمیل شود : "آیا شما حاضر به پرداخت هزینه فعالیت صنفی مانند: " توببخ ، احضار حراست اداره، کسر حقوق، بازداشت ، و زندان،" هستید؟
درست مانند نظر سنجی های انتخاباتی که از فرد می پرسیم شما به فلان کاندیدا رای می دهید؟
برخی همکاران شعار داده بودند. یک فعال صنفی از یزد نوشته بود: " قطعا در این نظام توتالیتر و دیکتاتور که ثابت کرده است کوچکترین انتقادها را بر نمی تابد، برای رسیدن به کوچک ترین مطالبات به حق و صنفی باید هزینه داد...."
یکی از همکاران فرهیخته هم پاسخ داده بود : "بدون هزینه و زحمت هیچ امر مطلوبی حاصل نمی شود این یک قاعده کلی و جهانی است ... اگر به عنوان معلم دنبال بهبودی وضعیت شغلی و معیشتی خود هستید باید برای این هدف تلاش کنید وقت بگذارید کار جمعی و تشکیلاتی را یاد بگیرید مرتب اوضاع را رصد کنید تا بتوانید یک کنش مناسب و تاثیر گذار در جامعه نشان بدهید و تصمیم های معقول اتخاذ کنید تصمیم هایی که فایده آن بیشتر از هزینه های آن باشد."
این همکار گرامی در این بخش از پاسخ خود با طبیعی دانستن پرداخت هزینه فعایت صنفی، به درستی می گوید که در فعالیت صنفی باید "فایده بیش از هزینه باشد."
اما این همکار موضوع را از صنف عمیق تر می بیند و می گوید: "عدالت خواهی یک فضیلت اخلاقی است و همیشه از فرمول هزینه و فایده تبعیت نمی کند."
وی معتقد است که "فرهنگ عمیق ایرانی در حوزه عدالت خواهی از فرمول هزینه و فایده تبعیت نمی کند." در واقع به طور تلویحی می گوید که در حوزه صنفی هم باید هزینه بیش از فایده باشد.
این همکار در ادامه مساله را به انقلاب می کشاند و می گوید : "اگر این فرمول در تاریخ ایران یک مبنا تلقی می شد نهضت مشروطه اساسا شکل نمی گرفت زمانی که ایران سقوط کرد و آذربایجان و حتی تبریز سقوط کرد ستارخان در اتاق فرماندهی در محله امیر خیز تک و تنها دوباره قیام را شروع کرد و دوباره مشروطیت به پا خواست عدالت خواهی با کرامت و شرافت آدمی گره خورده است و نمی توان اصل عدالت خواهی را به خاطر ضرر جانی یا مالی تعطیل کرد."
در واقع این همکار عزیز بین فعالیت صنفی و نهضت مشروطه در دوره استبداد صغیر و قیام تبریز رابطه این همانی ایجاد کرده است.
می توان پذیرفت که آرمان عدالت خواهی و بیز انقلاب علیه رژیم مستبد (انقلاب مشروطه ) نیاز به فداکاری و پرداخت هزینه تا پای جان دارد. در قیام تبریز حتی معلمی امریکایی به نام باسکرویل ، درس و مشق را رها می کند و تفنگ به دست می گیرد و جان فدا می کند.
بله ! برای آرمان عدالت خواهی و آزادی و دموکراسی باید تا پای جان جنگید. اما فعالیت صنفی نه جنبش عدالت خواهانه است و نه مبارزه برای آزادی و دموکراسی . فعالیت صنفی اصولا فاقد آرمان است و صددرصد تابع فرمول هزینه – فایده است.
انسان می تواند جانش را برای یک آرمان سیاسی و یا عدالت جویانه بدهد و به آن افتخار کند . اما چیزی به نام آرمان صنفی وجود ندارد.
« تشکل صنفی »جمع افرادی است که با حسابگری دور هم جمع می شوند و هزینه ای در حد حق عضویت می پردازند تا اگر مشکلی برای آنها در جریان کار پیش بیاید ،تشکل از آنها حمایت کند.
عضویت در تشکل صنفی هیچ ارتباطی با آرمان های متعالی مانند آزادی خواهی و دموکراسی طلبی و عدال تخواهی ندارد.
حاصل فعالیت صنفی این است که مثلا 100 هزار تومان به حقوقت اضافه شود. اگر قرارشود هزینه افزایش این مبلغ به حقوق یک معلم ، احتمال 5 سال زندان یا اخراج یا کسر حقوق باشد باید عطای آن را به لقایش بخشید و فعالیت صنفی را تعطیل کرد !
این فقط یک موضوع تئوریک نیست.
معلم معمولی مدرسه در عمل هرگز حاضر نیست برای مثلا صد یا دویست هزار تومان افزایش حقوق یا دیگر مسایل صنفی ، به زندان بیفتد و اخراج شود.
یک انقلابی می تواند جانش را برای آرمان بدهد. یک فرد سیاسی می تواند برای آرمانش 6 سال زندان بکشد . اما یک معلم مدرسه برای فعالیت صنفی حاضر نیست زندان برود و یا اخراج شود.
وصل کردن فعالیت صنفی به جنبش دموکراسی خواهی و یا جنبش عدالت خواهی و یا مبارزه طبقاتی و جنگ فرودستان و مزدبگیران علیه فرادستان و... نوعی استفاده ابزاری از نارضایتی و مشکلات صنف است.
این اتصال ها هزینه هایی مانند زندان و اخراج و تبعید را به فعالان صنف تحمیل می کند و معلمان عادی را از فعالیت صنفی می ترساند و دور می کند.
در واقع رادیکالیزه کردن فعالیت صنفی و تحمیل بار سیاسی و انقلابی و ایدئولوژیک بر آن فقط باعث درد و رنج بیشتر معلمان می شود. این اتفاقی است که از سال 86 به این سو افتاده است.
جامعه معلمان به دلایل بسیار نمی تواند تبدیل به ارتش اپوزیسیون علیه نظام شود . زیرا آموزش و پرورش در اصل یک نهاد حکومتی است.
معلمان از فیلتر گزینش های عقیدتی عبور کرده اند و فقط حدود 300 هزار معلم عضو بسیج فرهنگیان هستند . جامعه معلمان عمدتا یک جامعه محافظه کار و مذهبی است و اغلب معلمان منافع خود را با کنش های غیر صنفی در داخل سیستم دنبال می کنند و نتیجه می گیرند.
در چنین فضایی فعالیت حدود 500 فعال سیاسی دگر اندیش تحت عنوان صنف معلم حداکثر برای یک درصد فرهنگیان جاذبه دارند.
اشتباه تشکل های صنفی این است که از الگوهای سیاسی و انقلابی برای بسیج جامعه محافظه کار فرهنگیان استفاده می کنند. این تبلیغ که فلان فعال صنفی، فقط و فقط به خاصر دفاع از حقوق معلم 6 سال زندان گرفته و اخراج شده است نوعی ضد تبلیغ است و معلمان را فراری می دهد.
« قهرمان سازی » از زندانیان ممکن است دستاورد سیاسی موقت داشته باشد اما هم نشینی فعالیت صنفی با اخراج و زندان طویل المدت و رنج و محرومیت، باعث ایزوله شدن فعالان و دور شدن و ترس معلمان عادی از فعالیت صنفی می شود.
قهرمان بازی و زندان کشیدن در کنش های صنفی نتیجه معکوس می دهد و هنگامی که قهرمان ها نهایتا مشمول عفو شوند طرفداران متعصب آنها دچار سرخوردگی می شوند.
احتمال دارد رسول بداغی در روزهای آینده مشمول عفو شود . من امیدوارم سایر معلمان زندانی هم با استفاده از ترتیبات قانونی آزاد شوند.
آزادی چند معلم زندانی، حربه ای احساسی را از دست رادیکال ها می گیرد و دست معتدل ها را در کانون ها تقویت می کند.
« رسول بداقی » بعد از شش سال زندان دو راه پیش رو دارد: راه هاشم خواستار و یا بازگشت به کار و زندگی و رسیدگی به امور خانواده .
من امیدوارم رسول راه دوم را در پیش بگیرد و اسیر جوسازی رفقا نشود.
فعالیت صنفی به این دلیل که تابع فرمول هزینه – فایده است و نیز فاقد آرمان است ، سنخیتی با فداکاری و از جان گذشتگی ندارد.
« قهرمان صنفی » انسان یک دنده و غیر قابل انعطاف و حبسی کِش نیست. قهرمان صنفی نتیجه گرا و پراگماتیست است.
فعال صنفی زندانی اگر واقعا فعال صنفی باشد دنبال روش های غیر متعارف و درگیری با نهادهای قانونی برای آزادی از زندان نمی رود. آزادی و کاهش محکومیت زندانیان تابع ترتیبات قضایی مانند مرخصی ، عفو مشروط و... است.
فعال صنفی چون آرمان سیاسی و عقیدتی ندارد با حکومت درگیر نیست و می تواند از این ترتیبات استفاده کند.
عفو بداقی اگر اتفاق بیفتد ، موضع رادیکال ها و چپ ها را در کانون های صنفی به نفع معتدل ها تضعیف می کند.
فعالان صنفی که تجربه تجمعات غیر قانونی سال 94 و پرداخت هزینه سنگین را از سر گذرانده اند ، اغلب به این نتیجه رسیده اند که تنها راه ، بازگشت به اساسنامه و پای بند بودن به قانون و پرهیز از اقدامات ماجراجویانه است.
امید است که بازگشت عقلانیت در اغلب تشکل ها ، فضایی ایجاد کند که چند فعال معلمی را به این نتیجه برساند که اقداماتی مانند اعتصاب غذا در زندان واکنشی در میان معلمان و حتی فعالان بر نمی انگیزد و بهتر است برای آزادی از پتانسیل قانونی استفاده کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
واقعا فانی داغونه موافقم باهاتون
درجمله بالا