صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

عبدالله افراسیابی / همکار گروه سخن معلم

ضرورت تحمل آراء و لزوم احترام به نظر انسان ها

انتقاد به نظام گزینش و عملکرد هسته های گزینش وزارت آموزش و پرورش  عقل سلیم و حکمت متعالیه و قاموس و ناموس هستی و اساس و جوهره و شیرازه ی وجود و آرمان و ایده و انگیزه و هدف غایی و متکامله ی بشری به ویژه انبیاء و اولیاء و حکماء فلاسفه و نوابغ از آغاز هستی تاکنون این چنین ایجاب نموده که با عنایت به قاعده ی وحدت وجود و وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت انسان ها با حفظ اصول مکرمت و فلسفه ی هستی، به یکدیگر احترام گذارده و اندیشه و ایده ی همدیگر را تخطئه و بایکوت ننمایند.

گرچه بنا به مثل ساده ی " تمامی رودخانه ها به یک دریا و اقیانوس منتهی می شوند " و انوار از یک نور واحد منور گشته و ملهم می گردند، اما با توجه به اصل تنوع و تکامل و تطور و تحرک و استعدادها و ظرفیت ها و استنتاجات و استنباطات، بنا نبوده که همه ی اشیاء و افراد و ابناء بشر مطلقا یکسان و یک جور و یکنواخت و مکرر در مکرر و منهای مدرج و درجات و سلائق خلق گردند.

در باب انسان، اگر چه جملگی را یک خدای احد واحد در قاموس اصل توحید و هدف مند و در غایت امر معطوف و منظور به یک هدف غائی و "الیه المصیر" و "الی الله" آفریده اما در عین حال هیچ انسانی کاملا شبیه به انسان دیگر خلقت نیافته و در قرآن کریم و یعنی در کلیه ی کتب آسمانی و الهی سخن از لسان ها و الوان و "نطفه ی امشاج" یعنی نطفه ای که مجتمع جمیع خصوصیات و خصائص و مواد و خواص و فلزات گوناگون به میان آمده و در خبر آمده که الطرق الی الله بعدد نفوس خلائق" یعنی راه های نیل به خدا و فضائل و کمالات و معنویات و آرمان پاک تمام بعدی الهی- انسانی مساویست با کل آدمیان روی زمین از ابتدا تا به کنون و تا روز قیامت و محشر کبری!

خداوند تبارک و تعالی در کتاب مقدس خویش، قرآن کریم حتی برای پیامبران خویش که در کل هدفی واحد داشتند درجات و مراتب مختلفی قائل گشته و برخی را بر برخی دیگر رجحان و برتری بخشیده و این حقیقت مبین و گویای اصل عدل و عدالت همراه با اصل و تئوری موهبت و بخشش بی کرانه و البته حساب شده توام با ظرفیت، مراتب ایمان و یقین و آگاهی و اراده و همت پیامبران و کلیه ی بشریت و آینده نگری و حکمت حق می باشد.

وجود آن همه متفکر و اندیشمند و فیلسوف و نوابغ و حکیمان و تطورات هستی اعم از مادی و معنوی و ناسوتی و لاهوتی مشعر به همین معنی و مقصود است. از اصل لایتغیر و لا ینقطع تنوع و تطور هم که بگذریم چگونه و چه سان می توان به این اصل و اساس و قائده ی مهم پشت پا زد که رسول گرامی اسلام (ص) انسان ها را همانند دندانه های شانه برابر دانسته و قرآن مجید مومنان را برادر یکدیگر تلقی نموده و آنان را توصیه و تشویق به اصلاح همدیگر و هم پوشانی انسانی و ایمانی و اخلاقی و سعادت آمیز نموده است.

دعوت به صلح و کمال و فضیلت و کرامت اصل اولیه و آرمانی ادیان توحیدی و اسلام و قرآن بوده و هرگز خدای هستی پسندیده و نخواسته که شکاف و انشقاق و تفرقه و پراکندگی و شکنندگی و مرگ جان و خرد و اندیشه و رکود و فساد و تباهی و خنثی سازی در میان انسان ها و بندگان خدا و موحدان پدیده گشته و نهادینه گردد.

یک بعد و جنبه ی "لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی" اشعار و اشراف به همین مطلب دارد. و البته در مرحله ی بعدی و با اتمام حجت عقلانی و منطقی حساب معاندان و مفسدان و قداره بندان و قطاع الطریق ها و اراذل و اوباشی که به هیچ صراطی مستقیم نیستند و با اصل فکر و منطق و بشریت و قانون مخالفند و جز شرارت و تجاوز به نوامیس و آدم کشی و خون ریزی و جنایت و خون آشامی، منطق و حربه ی دیگری را نمی شناسند و برنمی تابند و یا امپریالیست ها و صهیونیست ها و جنگ افروزان و عمال و نوکران آنان ... جداست و عقل و عرف می گوید این خطوط قرمز را بایستی مراعات نمود.

اما سخن این جاست که گاها برخی آدم ها آدرس عوضی می دهند، طریق انحراف را طی می کنند و شیپور را از دهانه ی گشادش می دمند! و فکر می کنند که همه باید چون آنان و عین و مثل همانان بیندیشند و عمل کنند! در حالی که خود را ملزم به پای بندی به قانون و عرف و شرع و اخلاق و دموکراسی و آزادی و حریت و مدنیت و شهروندی ندانسته و حاضر نیستند حتی یک درصد به دیگران نزدیک شوند!

در جایی که کتاب خدا، به تمامی پیامبران و ادیان و مومنان آنها احترام گذاشته و اهل کتاب و حتی مجوس و ستاره پرستان را در ردیف ایمان آورندگان آورده و از آنان می خواهد مجتمع گردند و وحدت یافته و تنش و پراکنش و جنگ و ضدیت و خنثی سازی همدیگر را کنار بگذارند ولو با هر عقیده و سلیقه و مرام مختص به خودی که دارند و در حالی که امامان بزرگوار ما با بزرگان و علماء ادیان و مذاهب به گفت و گو می پرداختند و نشست و برخاست داشتند و ضمن ارائه ی توحید و مبانی مکتبی و مرامی خویش و پاسخ قاطع و کامل و منطقی به نکات باطل و تحریفی و انحرافی مکاتب به ویژه مادیون، برای رهبرانی نظیر ابن ابی العوجا، جاسلیق در راس الجالوت و عمدتا برای علم آنان احترام قائل بودند و هرگز اقدام به آبروریزی و فحاشی و زیرآب زنی نمی کردند تا چه رسد به این که متوسل به کذب و حیله و تهمت و اتهام ناجوان مردانه و بلهوسانه و مغرضانه (العیاذ بالله) گردند.

و باز در حالی که آیت الله خمینی با آن صعه ی صدر خاص خود با بسیاری از افراد از گروه ها، جناح ها، سازمان ها و احزاب که از حیث ایده و آرمان و حداقل سلیقه و روش، فرسنگ ها فاصله داشتند، تعامل و دیالوگ داشته و نشست و برخاست داشتند و حتی المقدور احترام آنان را محفوظ می دانستند و یا این همه جلساتی که مقام معظم رهبری با صاحبان عقیده و مرام و سلائق گوناگون اعم از استاد و دانشجو و پژوهشگر و محقق و نویسنده داشته و دارند و با جان و دل و سعه ی صدر فراوان و مثل زدنی، مجال اندیشه و تفکر و سخن و انتقاد و ارائه ی طریق به آنان داده و می دهند و کوچکترین ناراحتی از خویشتن بروز نمی دهند و این چنین اندیشمندان و محققان و حتی منتقدان تند و تیز و مبنائی را پذیرا گشته و مجذوب اخلاق حسنه خویش می سازند تا جایی که پوتین در دیدار با رهبری، به این ایده و نظر می رسد که گویی با حضرت مسیح مواجه شده و عیسی مسیح را در سیمای ایشان ملاحظه می کند!

و رهبرانی دیگر از دولت های جهان اذعان می دارند که از سخنان و رهنمودهای ایشان، درس و ایده و راهکار می گیرند. آن وقت در کمال تاسف و تالم می نگریم که چگونه برخی افراد از روی جهل و یا عناد، اندیشه و تفکر و کتاب برخی متفکران و دانشمندان را برنتافته و مورد بی مهری و عتاب و بایکوت و انزوا و تخطئه قرار می دهند و اینان به جای تضارب آرا و تعامل منطقی و ارائه ی طریق و نشان دادن راه تفکر و تعقل (اگر خود از تفکر و تعقل و منطق سر در بیاورند!؟) متاسفانه نه اصل تفکر و تعقل و دگراندیشی منطقی و خداپسندانه را رد کرده و صورت مسئله را یک جا پاک می نمایند!

چه بسیار مغزهای فراری که از همین رهگذر محقق گشته و سرویس های بیگانه و جاسوسان غرب و  اینتلیجنت سرویس و سیا،آنان را به خدمت گرفته و به ریش ما خندیده اند و ضمن بهره برداری های کلان استراتژیک از آنان در راستای منافع کلان و استعماری خود لطمات و صدمات فراوانی بر حیثیت و کیان و منافع ملی ما وارد گشته است.

بیاییم به گونه ای اندیشه و عمل کنیم که آنه ماری شمیل ها، روژه گارودی ها و چنین اندیشمندانی که جملگی بر اثر تعامل های صحیح و اساسی و کرامت قائل شدن برای آنان و البته همراه با تفکر و تحقیق و انتخاب به جا و شایسته خودشان شیفته و عاشق  اسلام و انقلاب و تشیع و ایران عزیز شدند و چه بسا مفاخر مهم و بزرگی از خودمان را به خودمان و به جهانیان معرفی نمودند، دوباره فرا چنگ آوریم و بر عظمت و شکوه و تعالی دین و کشور و انقلاب و ملت و نظام خود بیفزائیم.

این گونه نباشد که بگویند و بگوییم مرا به تو خیری نیست، شر مرسان! بر اثر جهالت و یا بعضا عناد به گونه ای عمل نکنیم که دیگران، امثال سید جمال الدین اسدآبادی، ابوعلی سینا و مولانا و دیگران را از ما بگیرند و از آن خودشان بدانند و به رغم مسلمان و شیعه بودن امثال حکیم ابوالقاسم فردوسی، سلطنت طلبان و مخالفان اسلام و حتی ایران، گونه ای دیگر به تبلیغات و شانتاژ بپردازند.

نگارنده ضمن پاسداشت و تکریم و دست مریزاد به برخی و یا عمده ی زحمت کشان و تلاشگران در عرصه ی فرهنگ و مسائل تربیتی و حراست و هسته های گزینش در کلیه ی سطوح مملکتی و در بعد کلان آن در دوائر و وزارت خانه ها، که در موارد فراوانی از کیان و حیثیت و تمامیت و امنیت کشور حراست و محافظت نموده و از رخنه و نفوذ برخی جواسیس و معاندان و منافقان و مفسدان جلوگیری به عمل آورده اند، متاسفانه در مواردی هم مغرضانه و بر اثر معضل نفوذی ها، مشاهده شده که جوانان مخلص و متخصص و نیز در مواردی مومن و علاقه مند به نظام طرد و منزوی و ایزوله گشته، بعضا در داخل سرگردان و بلاتکلیف و منزوی شده، عده ای هم از مملکت خارج گشته و بدین طریق در صنعت، پزشکی، اقتصاد، فرهنگ، ادبیات، هنر و سینما لطمات و صدمات چندی که بعظا هم غیر قابل جبران بوده، بر مملکت و انقلاب و مردم وارد شده است.

هوشیاری و دقت و درایت فرق می کند با ناشیگری و سوالات بی جا و چوب لای چرخ گذاشتن و پرسش ها و کسب معلومات و اطلاعاتی که از اصل نامربوط و بلکه مضر و سخیف بوده است.

یادم نمی رود قریب سی سال پیش که قصد استخدام در یک وزارت خانه ی مهم و استراتژیک را داشتم قبل از این که در آموزش و پرورش مشغول خدمت شوم گزینشگر و سوال کننده که خود فردی مرموز به نظر می آمد و بعدها معلوم شد که صداقت در کلام نداشت و خود را این جا و آن جا بست و متاسفانه خویشتن را بسیار انقلابی و ابوذر می دانست از حقیر سوال کرد آیا در زمان طاغوت، به سینما می رفتی، فلان فیلم را دیده ای و از این قبیل سوالات که نه تنها فایده ای در بر نداشت، بلکه شاید ورود به حریم خصوصی هم قلمداد می شد. یا از برخی افراد که هم تعهد و تخصص لازم را جهت فلان کار مهم صنعتی داشتند در جاهایی سوال می شد که مثلا فلان دعا را حفظ هستی و می خوانی و آیا نماز شب هم می خوانی و یا چرا فلان فامیل تو گروهکی و منافق و غیره از آب درآمد و یا چون دایی تو شناسنامه اش روسی است پس مشکل داری و باید رد شوی و اخیرا از فردی که به عنوان سرایه دار در جایی مشغول است در گزینش سوال کرده بودند که آیا تا به حال نماز صبح تو قضا شده است؟ و چون پاسخ مثبت بود مورد عتاب قرار گرفته بود که چرا و به چه دلیل نمازت قضا شده است!؟ حال برخی سوالات سخیف دیگر بماند! این جاست که بایستی فلسفه و چرایی پیام هشت ماده ای حضرت امام  ( ره ) پیرامون گزینش ها را مورد مداقه قرار بدهیم.

قریب چهارده سال پیش، دختر خانمی بسیار مومنه، محجبه و با دیانت، متانت، عالمه و موفق در درس و تقوی و خانواده ای معتقد به اسلام و نظام و انقلاب و امام و رهبری با معدل بسیار بالا در آزمون ورودی یک دانشگاه به اصطلاح مذهبی و صعب الورود(!!؟) و با نام مقدس قبول می شود. نامبرده در هنگام مصاحبه با گزینشگر و سوال کننده ای روبه رو می شود که ضمن سوالات فراوان مذهبی، تاریخی، دینی، سیاسی و خانوادگی و ... از ایشان پیرامون مرحوم دکتر علی شریعتی و این که آیا کتب ایشان را هم مطالعه می کنی یا نه سوالاتی را مطرح می کند، و این دختر خانم نظر خود را به طوری عادی و متعارف پیرامون شریعتی و کتب وی عنوان می کند و جالب است که جانبداری مطلق و افراطی از شریعتی و کتاب هایش نمی کند بلکه مطرح می سازد که به هر حال شریعتی یک نویسنده ی معروف بوده و مثلا برخی کتب ایشان را خوانده ام و در پاسخ به این سوال که چرا نسبت به شریعتی و کتاب هایش اظهار تنفر و بیزاری نمی کنی، این دختر خانم اظهار می دارد که اسم بردن از یک نویسنده آن هم فردی که مسلمان و مبارز و مخلص بوده و مورد خشم و بغض ساواک و رژیم منسوخ پهلوی قرار گرفته بود و از اسلام و تشیع دفاع می کرد و یا خواندن آثار وی جرم نمی باشد و چه اشکال دارد یک نفر عقیده و نظرش را پیرامون این نویستده ابراز نماید و حتی از او جانبداری کند که مورد خشم سوال کننده قرار می گیرد و این گونه این نوجوان آن هم دختری که همچون سایر دخترها دارای کرامت، احساسات پاک و خالص می باشد مورد بازجویی و استنتاخ قرار می گیرد و روحیه اش سخت شکسته شده و ناراحت می گردد!

شما حساب کنید آیا فرد عاقل، سلیم النفس، معتقد به خدا و نظام و حتی گبر و بت پرست چنین معامله ای آن هم با یک دختر نوجوان با آن همه شور و عشق و امید به زندگی و خدمت به کشور و دین و مذهب می کند!؟ آیا چنین حرکت غلط و افراطی و احمقانه و چه بسا عامرانه و نفوذ گرانه ضد انقلابی و ضد انسانی، خدمت به دشمن نیست!؟ آیا چنین فرد خائنی مصداق مفسد فی الارض و مصداق و تعامل فراری دادن مغزها نمی باشد!؟ آیا اگر طرف مقابل او به جای آن دخترک، یک فرد جا افتاده، اهل مطالعه و هم سن خودش بود جرأت می کرد آن چنان سوال کند و تخطئه نماید!؟

می گویند "وقتی شهر شلوغ شود، قورباغه هم هفت تیر می کشد!!" حال ببینید چنین فرد ناسالم و خیانت کاری دانسته و ندانسته به نفع بیگانه و ضد انقلاب کار کرده و چقدر به اسلام و مملکت و مردم و تاریخ خیانت نموده است! به فرض که فردی حتی از دکتر علی شریعتی دفاع صد در صد هم کرده باشد "تو رو سن نه" اگر همین علی شریعتی نمی بود و آن همه در حسینیه ارشاد سخنرانی نمی کرد و کتاب نمی نوشت، چه بسا هزاران دانشجو از دستمان می رفت و جوانان ما به دامن کمونیسم و ساواک و سیا و دشمنان می افتادند و جان و دین و آخرت و دنیای خود را از کف می دادند.

شریعتی یک مسلمان و شیفته ی مخلص و مدافع و پیرو و مقلد امام بود و کسی هم ادعا نکرده که او معصوم بود اما خدمات شایان توجه و ارزنده و به یاد ماندنی و موثر او را هرگز نبایستی فراموش کرد!

بسیار کسان که به نان و مقام رسیدند یا حتی جایگاه و شان علمی و مذهبی یافتند مدیون و مرهون آقای شریعتی عزیز می باشند. حضرت امام (ره) در آستانه ی پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن ارائه رهنمودهای لازمه و اساسی و مفید به مخالفان و هواداران آن مرحوم، از علما و مراجع عظام خواستند که با دکتر شریعتی و دانشجویان و دانشگاهیان پدرانه و مهربانانه مواجه گردند و از تفرقه و تنش پرهیز نمایند. الحق که شریعتی اسلام و تشیع و امام و نهضت و سیره ی ائمه را از بسیاری از مذهبیون و یا مدعیان روشنفکری و مذهبی بودن و متدین ها، بهتر و عمیق تر می شناختند.

دفاع عالمانه، محققانه و شجاعانه ایشان از اسلام و تشیع و امامت کمر استکبار و ساواک و وهابیون را شکست و لذا مخالفان و دشمنان نتوانستند او و کتبش را تحمل کنند و کمر به قتل و شهادت مظلومانه ی او بستند! دشمنان احمق و نادان و یا ظاهرا دانا و مغرض علی شریعتی، بهتر است بروند کتاب ارزشمند "شریعتی و روشنفکران" مقام معظم رهبری را بخوانند که حاصل یک سخنرانی عالمانه ایشان پیرامون آن مرحوم می باشد. مرحوم شهید بهشتی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی حوالی سال 59 در مسجد سرابی ها در قلعه مرغی تهران، از شریعتی به عنوان یک نیروی مخلص یاد کردند که اگر زنده می بود قطعا یکی از بازوها و یاران امام و انقلاب قلمداد می شد.

موضوع دیگری که ذکر آن را لازم می دانم اشاره به این نکته است که در همان دانشگاه که ظاهرا فکر می کردند چیزی از سوراخ سوزن رد نمی شود، به مصداق شتر با بارش وارد می شود، ضد انقلاب و چریک فدایی و کارکاتوریست خائن و موهن به شخصیت امام خمینی و اسلام و جمهوری اسلامی نفوذ کرده بود مسئولان این دانشگاه به ویژه گزینش آن باید به خدا و تاریخ و مردم ایران و به حضرت امام و امام زمان (عج) پاسخ دهند آیا این نفوذها به خاطر عدم کفایت بوده یا خیانتی و نفوذی در کار بوده است!؟ حقیر از نزدیک شاهد بودم که رد کردن ناجوان مردانه و خائنانه و یا احمقانه آن دانشجو در مصاحبه چه صدمات و لطمات روحی و فکری و جسمی به مشارالیها وارد ساخت و البته چه نفرین هایی هم پیامد داشت.

مسئله ی دیگر، سوال گزینش آن دانشگاه از دبیرستان خاص محل تحصیل آن دختر خانم پیرامون به اصطلاح وضعیت فکری، اخلاقی و انقلابی وی و خانواده اش بود که این بار فرد معلوم الحال، مغرض و عقده ای نه فرهنگی که باید گفت ضد فرهنگی و متحجری اتهاماتی را به پدرش وارد می سازد که مثلا ضد انقلاب و مخالف است و چپ!؟چرا که مثلا پدر آن دختر از نظر سیاسی متعلق به جناح خاصی می باشد!/ و حال آن که پدر دختر خانم، یک دبیر و مربی پرورشی زحمتکش، پیرو خط امام و دوستدار میهن اسلامی و جمهوری اسلامی بوده و در دفاع از انقلاب و امام و اسلام در جلسات پرسش و پاسخ شرکت جسته و کتب و مقالات  فراوانی را به ویژه در مباحث سیاسی، فلسفی و فرهنگی نوشته و به چاپ رسانیده است و همواره ضمن اعتقاد به اسلام و تشیع و جمهوری اسلامی و قانون اساسی و رهبر، موضع و مشی اعتدالی و متعارف و معقول (و نه افراط و تفریطی) و آزاد منشانه و غیر وابسته به جناح ها و دسته بندی های سیاسی و حزبی داشته و دارد و از وام دار جناح ها بودن و چشم و گوش بسته عمل کردن متنفر است!

یک نفر نبود به آن خانم به اصطلاح فرهنگی !؟ بگوید تو هم با آن قضاوت عجولانه و بلهوسانه و مغرضانه ات، در خیانت به آن دختر خانم و خانواده و کشورش و دین و مذهبش، شریک جرم هستی و در ناراحتی روحی و فکری و جسمی و گریه های فراوان و لطمه ی درسی و شکستن روحیه و لطمات زندگانی او، نقش عاملیت و مباشرت داری و بایستی منتظر عذاب و عقاب الهی و انتقام و خشم خدا و طبیعت باشی!!

از همه ی این ها گذشته، سوال حقیر این است، آقای گزینشگر و خانم کارشکن بی انصاف، گیریم که پدر آن دختر به زعم زبونانه و حقیر شما، ضد انقلاب و فردی ناسالم بود چه ربطی به دختر ایشان داشت چه بسیار افرادی که در زمان پیامبر و ائمه و حتی در انقلاب اسلامی مورد مهر و محبت و علاقه و اعتماد بودند و هستند و حتی مناصبی را هم در اختیار گرفتند و بعضا به شهادت رسیدند، گر چه پدرانشان یا وابسته به دستگاه شاهنشاهی و ساواک و ارتش طاغوت بودند!! انسان چقدر باید جاهل و یا دارای جهل مرکب و عناد باشد که این مسائل بدیهی و ابتدایی را هم نداند!؟

شما که خوب پی برده بودید به صداقت و سلامت نفس و دین و مرام دخترک مظلوم ، شاید هم می خواهید بگویید نه! اگر نه که بدا به حالتان پس چرا ندانسته و بدون مطالعه و یقین، اقدام نمودید و اگر می دانستید پس حداقل قضیه این است که اگر وجدان و دین دارید بروید او را پیدا کنید و حلالیت بطلبید و جبران مافات نمایید!!

امید که خداوند قادر و حکیم همه ی ما را به راه راست هدایت فرماید.

ان شاء الله


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شنبه, 24 بهمن 1394 20:49 خوانده شده: 1504 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +3 0 --
ناشناس 1394/11/25 - 07:18
بسیار عالی. خسته نباشید

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور