باسمه تعالی
روز خونین بروجرد
فرشاد علی یاری (دانش آموز سوم راهنمایی مدرسه امام حسن مجتبی(ع) در سال 1365 و شاهد عینی فاجعه دردناک و غم انگیز بمب باران مدرسه فیاض بخش )
کجایید ای شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق پرنده تر ز مرغان هوایی
رزمندگان غیور ایران اسلامی در 19 دی 1365 شمسی در منطقه عمومی شلمچه عملیات بزرگ کربلای 5 را با رمز مقدس یا زهرا(س) آغاز کردند. رزمندگان عزیز با هجومی مرگ بار و غافل گیرانه به قلب دشمن،شلمچه، بوبیان و کوت سواری را آزاد کردند.در این عملیات ارتش عراق با چنان شکستی مواجه شد که گارد ریاست جمهوری عراق با فرماندهی صدام ملعون به منطقه اعزام می شود.به دنبال این عملیات موقعیت سیاسی و نظامی عراق تضعیف شد و در نتیجه حملات گسترده این کشور به مراکز اقتصادی،صنعتی،آموزشی و مسکونی ایران بار دیگر آغاز شد.
در آن روز صدا و سیمای جمهوری اسلامی لحظه به لحظه پیروزی های رزمندگان اسلام را گزارش می داد و مردم نیز در باره این عملیات غرورآفرین مدام بحث و گفت و گو می کردند . در روز بیستم دی ماه 1365 نگارنده که خود دانش آموز سوم راهنمایی مدرسه امام حسن مجتبی بوده، شاهد عینی روز خونین بروجرد بوده است. آن روز ما نوبت عصر بودیم .با دوستانم در محوطه مدرسه در حال خواندن درس تاریخ بودیم چرا که آن روز آفای داوری دبیر تاریخ مان می خواست از ما امتحان بگیرد. ما در ضمن مطالعه در باره عملیات کربلای 5 با یکدیگر نیز گفت و گو می کردیم. تا اینکه آقای محمود روزبهانی معاون مدرسه در پشت تریبون مدرسه قرار گرفت و از دانش آموزان می خواست که صفوف را تشکیل دهند.
ساعت 12:45 دقیقه را نشان می داد که ما کم کم در صف ها ایستادیم .آقای روزبهانی دانش آموزان را دعوت به سکوت کرد و بعد یکی از دانش آموزان شروع به تلاوت آیاتی از قران نمود. بعد از تلاوت قرآن آقای روزبهانی شروع به سخنرانی کردند که موضوع سخنرانی وی در ارتباط با عملیات کربلای 5 بود. ضمن آن که آقای آزما مدیر مدرسه هم در کنار وی ایستاده بود .آقای روزبهانی در اواخر سخنرانی خود بیان کرد که به مناسبت پیروزی رزمندگان دلاور ایران اسلامی گروه سرود مدرسه می خواهند سرود « این پیروزی را » بخوانند. بچه های گروه سرود در جایگاه قرار گرفتند.
در این لحظه بود که ارابه مرگ در آسمان بروجرد ظاهر شد و یک باره انفجار مهیبی شنیده شده دو موشک هوا به زمین در مقابل مدرسه فیاض بخش و یک موشک به بالای خط کمربندی اصابت کرد . انفجار آن قدر مهیب بود که شیشه های منازل منطقه روردکی، ابراهیم آباد و محمود آباد شکسته شدند. فریاد مرگ چنان مهیب بود که قابل وصف نیست ؛ همه چیز به هم خورد من و هم شاگردی هایم با صورت به زمین افتادیم . صورتم زخمی شده بود ، به یک باره بلند شدم به بیرون مدرسه دویدم ، دود و خاکستر همه جا را فراگرفته بود. دود انفجار از کیلومتر ها کاملا مشخص بود. آن لحظه همه فریاد می زدند ، غم بود و گریه وناله ، مردم از مناطق مختلف بروجرد سراسیمه به منطقه محل انفجار می دودیدند.چند نفر از معلمان مدرسه امام حسن مجتبی که در کنار پنجره نشسته بودند به شدت مجروح شدند. در کنار درب مدرسه دانش آموزان انتظامات را مشاهده کردم که با صورت به زمین افتاده بودند و به شهادت رسیده بودند ، کمی جلوتر آقایی را دیدم که از اهالی ابراهیم آباد بود در حالی که در یک دست خود یک نایلون پرتقال ودر دست دیگرش یک نایلون سیب بود که موج انفجار وی را به شهادت رسانده بود. دوان دوان خود را به مدرسه ابتدایی فیاض بخش رساندم . نیروهای امدادگر رسیده بودند و در حال جمع آوری مجروحان و انتقال آنها به بیمارستان بودند. اوج فاجعه را آنجا مشاهده کردم .دانش آموزان معصومی که به طرز وحشتناکی کشته شده بودند. دانش آموزان غرق در خون شده بودند.قلب بعضی از آنها بیرون زده بود. مادری را دیدم که مغز فرزندش را که متلاشی شده بود در دست گرفته و رو به آسمان فریاد می زد ای خدا ...
دانش آموزی دستش قطع شده بود و فریاد وناله می کرد ، دانش آموزی دیگر بدنش کاملا سوخته شده بود . دانش آموزی که در حال جان دادن بود و نفس های آخر خود را می کشید .دانش آموزی که بدنش تکه تکه شده بود و دانش آموزی که کاملا سوخته شده بود. آن روز تکرار حادثه کربلا بود و ای کاش آقای داودوندی با دوربینش حضور داشتند تا عمق فاجعه را به تصویر می کشیدند.
آنجا بوی خون می آمد و ناله و فریاد و اوج مظلومیت ملت ایران که قربانی خوی ددمنشانه رژیم بعثی عراق گرفته بودند.دانش آموزان مدرسه فیاض بخش و امام حسن مجتبی آن روز از سیاست چیزی نمی دانستند .نمی دانم آن روز با چه امید و آروزیی رورانه مدرسه شده بودند.دانش آموزانی که از منطقه محروم محمودآباد و ابراهیم آباد بودند.مادران این دانش آموزان که در آن روز خونین فرزندان شان را برای رفتن به مدرسه آماده می کردند نمی دانستند که چند لحظه بعد جگرگوشه شان به خاک وخون کشیده خواهد شد.محمد، علی، محسن و...نمی دانم آن روز به هنگام رفتن به مدرسه به چه فکر می کردید؟
قطعا می دانم که آن روز شما به جنگ فکر نمی کردید. نمی دانم که چه آروزهایی داشتید؟ در آن لحظه که با نشاط و شوق تحصیل قدم به قدم به سوی مدرسه می رفتید ، هیچ وقت فکر نمی کردید که مردانی ستمگر در عراق در حال نصب کردن موشک ها بر ارابه مرگ هستند ؟ هیچ وقت فکر نمی کردید که تا چند لحظه دیگر بدن تان تکه تکه خواهد شد ؟ هیچ وقت فکر نمی کردید که تا چند لحظه دیگر لباس های تنتان می سوزد و به بدن زخمی تان می چسبد ؟ هیچ وقت فکر نمی کردید که جنازه های سوخته تان در سالن طالقانی بروجرد به نمایش گذاشته شود ؟
نمی دانم آن روز خلبان ارابه مرگ به چه فکر می کرده؟ آیا به خیال خود غرورآفرین از یک عملیات هوایی به پایگاه خود برگشته است؟ آیا شب هنگام آسوده به تخت خواب خود رفته؟ در حالی که دانش آموزان بی گناه را به خاک و خون کشیده؟
به یاد رمان برادران کارامازوف ،اثر کلاسیک فئودور داستایفسکی می افتم که در قسمتی جنایات جنگی را بیان می کند که:« آنها کارهایی می کنند که حتی نمی توانی تصورش را هم بکنی.مردم گه گاه از قساوت حیوانی دم می زنند اما این یک توهین و ظلم بزرگ در حق حیوانات است. حیوانات هرگز نمی توانند به اندازه انسان قساوت به خرج دهند آن هم قساوتی هنرمندانه. یک ببر فقط می تواند بدرد وبه دندان بکشد،این همه کاری است که می تواند انجام دهد».
دانش آموزان مدرسه فیاض بخش به شوق تحصیل وارد مدرسه شدند ولکن نمی دانستند که آن روز هرگز کیف هایشان باز نخواهد شد. هرگز کتاب هایشان را باز نخواهند کرد . مشق هایی که هرگز معلم آنها را بررسی نخواهد کرد. آن روز قضیه برای دانش آموزان بسیار دردناک و غم انگیز بود ، حق حیات و تحصیل از آنها گرفته شد. راستی چرا انسان این همه قساوت به خرج می دهد؟ آن هم قساوتی هنرمندانه که در یک لحظه با فشردن دکمه ای ده ها انسان بی گناه را به خاک و خون می کشد.دانش آموزان مدرسه فیاض بخش مظلومانه در حمله موشکی دردناک و غم انگیز به شهادت رسیدند و تعدادی دیگر مجروح شدند که هنوز از مجروحیت خود زجز می کشند.
آیا وقت آن نرسیده است که انسان راهی را برگزیند که این حوادث دردناک دیگر تکرار نشود؟
نگارنده ملتمسانه از خداوند بزرگ می خواهد که این حوادث دردناک هیچ وقت تکرار نشود.از خداوند تبارک وتعالی علو درجات شهدای دانش آموز را خواستارم و برای خانواده آنها صبر جزیل و سلامتی را خواهانم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
روحشان شاد
زخم بازماندگان این حادثه است خواهشمندم حالا که همه
ما رو فراموش کردن شما هم بی خیال این جریان بشید
من یکی از دانش آموزان مدرسه فیاض بخش هستم
یکی از بچه های مجروح و بدبخت مدرسه ای که به خاطر
حماقت دولتمردان جز اسمی ازش چیزی باقی نمانده
لطفا وقتی بیاد این مدرسه افتادید فقط برای کودکان
بیگناهی که به خاطر حماقت بزرگان به درجه شهادت
رسیدند فاتحه بخوانید و سکوت کنید