علی افشار سمیرمی *
کلاس به اتاقی میماند که یک خانواده عیالوار را در خود جای داده است.اینجا همه هستند.برخی با هم خواهر و برادر و بیشتر قوم و خویش همند. هفت ساله تا دوازده ساله، کوچکترها جلو و بزرگترها عقب نشستهاند. آنها که تازه واردند و کمسن و سال، ساکتترند و بزرگترها شیطنت بیشتری دارند. کتابهای مختلف از هر پایه روی میزها دیده میشود. زمزمه بچههایی که مشقهای خود را مینویسند، صدای معلم که برای پایه دوم دیکته میگوید و دانشآموزانی که باید درس علوم را برای زنگ بعد آماده کنند، همهمهای در کلاس به وجود آورده که قاعدتا باید تمرکز را به هم بزند.
با این حال، آموزش در جریان است و البته این همه مرهون حضور سبز یک معلم است. کلاسهای چندپایه با تاکید بر مناطق روستایی، عشایری و کمتر توسعهیافته و با حضور حداکثر 15 نفر دانش آموز و با حداکثر سه پایه در دوره تحصیلی ابتدایی تشکیل میشود. وجود این کلاسها، پدیده جدیدی نیست.اتفاقا ، قدیمیترین شکل آموزش جمعی است. یادگاری از روزهای اول حضور آموزش رسمی در هر آبادی است.اکنون این کلاسها قبل از آنکه توسط نظام آموزشی ایجاد شود، بر آن تحمیل میشوند. وجود شان، نشانه گویایی از توسعهنایافتگی و محرومیت مناطق هستند.به همین دلیل پیش از آنکه یک فرصت تلقی بشوند، بیشتر به یک اتفاق و عارضه آموزشی میمانند که باید باورشان کرد و با آنها کنار آمد.
وقتی جمعیت منطقهای به طرز چشم گیری کاهش مییابد و شرایط جغرافیایی و بعد مسافت دردسرساز میشود و آموزگاران با سابقه محلی به مراکز شهرها مهاجرت میکنند، نظام آموزشی باید همچنان متولی تعلیم و تربیت چند دانشآموز خانوادههای باقیمانده در منطقه بماند و با تن دادن به شرایط موجود، اجازه ندهد در امر آموزش شان وقفه رخ دهد.از اینجاست که به ناگزیر از آنها به عنوان فرصت یا یک توفیق اجباری در نظام آموزشی تعبیر میشود که البته باید نهایت بهره را از این فرصت ببرد.
مشکل کلاسهای چند پایه تنها به کمبودها و محرومیتهای محیطی محدود نمی شود.هنوز در امر تربیت نیروی انسانی این کلاسها مشکل وجود دارد و برای معلمان آنها، آموزش جداگانه و ویژه وجود ندارد.معلمان بیشتر از روی فرآیند آزمایش و خطا و مشاهده و تجربه، عهدهدار اداره این کلاسها شدهاند ؛ بهطوری که حتی معلمان آموزش دیده و باسابقه در تدریس کلاسهای تکپایه، قادر به حضور در مناطق محروم و اداره کلاسهای چندپایه نمیباشند. برای همین است که آموزش و پرورش ناچاراست در این زمینه از معلمان غیررسمی و کمتجربه استفاده کند.
گفته میشود اکنون از بین هفت میلیون و 200 هزار دانشآموزی که در مدارس ابتدایی کشور تحصیل میکنند. بیش از 720 هزارنفر آنها در قالب پنجاه و دو هزار کلاس چندپایه مشغول به تحصیلند. به همین ترتیب، پنجاه و دوهزار معلم، عهدهدار آموزش آنها هستند که اغلب در مناطق روستایی یا حاشیه شهرها مشغولند.آنها معمولا سوابق کاری زیادی ندارند. بیشترشان یا آموزشیار نهضت سوادآموزیاند یا سرباز معلم که در هرصورت از تجربه لازم در تدریس بیبهرهاند اما فشار روانی و جسمی زیادی بر آنها وارد میشود. یک معلم چندپایه در یک روز باید به درس و مشق دانشآموزان پایههای مختلف برسد. درهمان حال که ریاضی اول را تدریس میکند، به پرسشهای علوم دوم پاسخ دهد و ضمن آن تکالیف فارسی سوم را بررسی کند.همچنین باید مهر و محبتش را بین همه بهطور مساوی تقسیم کند.
فراتر از این باید به رتق و فتق امور دفتری، خدماتی، بهداشتی و ورزشی کلاس هم بپردازد. وجود این کلاسها نه از سر ضرورت که از روی زحمتی است که توسط عوامل مختلف بر آموزش و پرورش وارد میشوند. به بیان دیگر، ایجاد این کلاسها، دلیل ندارد اما علت دارد! نظام آموزشی نه بهدلیل دستیابی بهتر به اهداف آموزشی و نه بهدلیل دیگری، دست اندرکار ایجاد کلاسهای چند پایه نمی شود بلکه به علت به حد نصاب نرسیدن تعداد دانشآموزان در پایههای مختلف و یا دور بودن محل سکونت آنها از مراکز پرجمعیت و یا به هر علت دیگر،این کلاسها را راهاندازی میکند.برای همین است که تصور نمیشود در منطقهای که دبستانی شش کلاسه با تعداد دانشآموز کافی وجود دارد، بخواهند یک کلاس چندپایه ولو از میان دانشآموزان داوطلب تشکیل دهند.
* آموزگار
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.