شیرزاد عبداللهی
دانشآموز با بغلدستي حرف زد (منطقه 9 تهران) ... دانشآموز گرم كن ورزشي را دير عوض كرد (سنندج) ... دانشآموز درس بلد نبود (گناوه) ... دوستش را صدا زد (فرديس كرج) ... دانشآموزان تكليف شان را انجام نداده بودند (پاكدشت) ... در چهار مورد اول دانشآموز با ضربات معلم روانه بيمارستان شد. حتي با سختگيرانهترين معيارها، اين اعمال تخلف انضباطي هم محسوب نميشود تا چه رسد به اينكه مستحق ضرب و جرح در حد اعزام به بيمارستان باشند.
يكي از دلايلي كه نميگذارد در مسائل اجتماعي به نتيجه برسيم، خارج كردن مساله از كادر واقعي آن است. عدهاي براي موجه نشان دادن تنبيه بدني دانشآموزان، آسمان را به ريسمان ميبافند. عدهاي تقصير را گردن دولت و سيستم مياندازند. برخي از معلمان، حجم بالاي اخبار تنبيه بدني و ضرب و جرح دانشآموزان در رسانهها را توطئهاي پيچيده، براي بدنام كردن معلمان ميدانند و ميگويند: « با انتشار اين اخبار ميخواهند به معلمان ضربه بزنند.»، اصلا فرض كنيم توطئهاي در كار است چرا بايد معلمان شريف و با اخلاق سرنوشت خود را به معلمان بزهكار گره بزنند؟
آنها بايد به عنوان مدعي، رفتار همكاراني كه دست به تنبيه بدني كودكان ميزنند را با صريحترين زبان محكوم كنند. عدهاي با اشاره به تراكم دانشآموز در كلاس، بيانگيزگي دانشآموزان، جاذبه كم برنامههاي درسي، مشكلات و گرفتاري معلمان و تغييرات نسلي كه باعث «پررو» شدن بچهها شده و... تنبيه بدني را عملي بد ولي « اجتناب ناپذير»، مثل داروي تلخ معرفي ميكنند و ميگويند:«شرايط سخت كار باعث ميشود معلم بياختيار از كوره در برود و عصباني شود و... »اين رايجترين و بدترين نوع توجيه است.
اولا معلم به عنوان انسان مختار، اسير دست و پا بسته «شرايط» و جبر محيط نيست. چطور بسياري از معلمان شريف در همين «شرايط دشوار» دست تعرض به روي دانشآموز بلند نميكنند؟ ثانيا معلمي كه در شرايط نامطلوب از كوره در ميرود، صلاحيت حرفهاي ندارد و بايد موقتا از رفتن به كلاس منع شود، زيرا ممكن است هنگام عصبانيت، بياختيار، مرتكب قتل شود.
دوسال پيش در نيك شهر بلوچستان، معلم عصباني چنان با كتاب بر سر سعيد دانشآموز 15 ساله كوبيد كه دچار خونريزي مغزي شد و چند روز بعد در بيمارستان درگذشت. ما بهعنوان معلم چه توجيه عقلي، تربيتي، قانوني و روان شناختي، انساني، حقوق بشري و... براي تنبيه بدني داريم؟
آيا ميتوانيم در كتب آموزشي مراكز تربيت معلم ايران و جهان يك پاراگراف مطلب درباره اثرات سازنده تنبيه بدني پيدا كنيم؟ قباحت تنبيه بدني كودكان در حدي است كه هركس با هر استدلالي از جمله «جبر شرايط»، يا همبستگي صنفي معلمان، اين عمل را توجيه كند در كنار عاملان شكنجه دانشآموزان قرار ميگيرد. ايرادي كه به آموزش و پرورش وارد است، كم توجهي به سنجش صلاحيتهاي حرفهاي و شخصيتي افراد در مبادي ورودي و گزينش هاست.
در آموزشهاي ضمن خدمت معلمان هم، جاي مباحث واقعي تربيتي، خالي است. نبود يك سيستم موثر بازرسي نيز در بروز اين حوادث نقش مهمي دارد. بعد از قتل فاجعه بار مرحوم خشخاشي معلم بروجردي در كلاس درس توسط يك دانشآموز 15 ساله، عدهاي با استناد به اين قتل، خشونت دانشآموزان را هم سنگ خشونت معلمان درمدرسه قلمداد كردند و خواستار اعمال تنبيهات شديد عليه دانشآموزان شدند. اين دسته از معلمان از درك اين نكته غافل بودند كه اصولا معلم نبايد خودش را تا سطح دانشآموز پايين بياورد.
معلم و ناظم و مدير در مدرسه نقش تربيتكننده و آموزگار و دانشآموز نقش تربيت شونده و آموزش پذير دارد. رابطه معلم و شاگرد مثل رابطه بچه محلهايها نيست كه براي هم شاخ و شانه بكشند. رفتار معلم در هر حالتي حتي در صورت مواجهه با بيادبي و تعرض دانشآموز بايد مطابق پروتكلهاي تربيتي باشد، زيرا مدرسه نهادي تخصصي براي تربيت كودكان است.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.