از بيماري هايي كه جوامع در حال گذار به ويژه در كشورهاي در حال توسعه نيافته به شدت از آن رنج مي برند، بيگانگي شهروندان اين جوامع و كشورها نسبت به سرزمين مادري و اصالت هاي سرزمين مادري است . استمرار اين وضعيت، موجب بروز بحران های اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و حتي سياسي و امنيتي مي شود . اين جوامع براي برون رفت از اين بحران ها، تمايل زيادي به همانند شدن با جوامع مدل دارند.
مدل هايي كه به درستي و دقيق آنها را نمی شناسند و معمولاٌ بخش هاي فريبنده، جذاب و مثبت آن را مي بينند و شيفته ي آن مي شوند. غافل آن كه در هر جامعه اي، بايد با توجه به زير ساخت هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي سرنوشت خود را انتخاب كند و در هيچ شرايطي نمي توان مدل ديگران را هدف و سرمشق صرف قرار داد.
اگرچه بهره گيري از تجربيات مدل هاي هدف، براي گذار راحت تر و كم هزينه تر امري پسنديده و در بعضي موارد ضروري است، اما بايد توجه داشت كه اين عمل ، اولاً:
مستلزم شناخت دقيق از جامعه ي هدف است. ثانياً دانش و آگاهي همه جانبه از سرزمين مادري، براي استفاده ي درست از اين تجريبات، امري ضروري و اجتناب ناپذير است.
متاسفانه بسياري از كارشناسان و دست اندركاران در سرزمين های توسعه نيافته، به اشتباه بر اين باورند كه براي گذار از مرحله ي عقب ماندگي به مرحله ي توسعه يافتگي، بايد هر آن چه را كه مربوط به گذشته است كنار گذاشت، زيرا ميراث باقي مانده از گذشته ي دور و نزديك را مانع اين گذار مي پندارند ؛ در حالي كه بررسي روند تحولات در جوامع مدل، بيانگر اين واقعيت است كه آنان با استفاده از جنبه هاي مثبت و كار آمد ميراث گذشتگان خود توانستند مرحله ي گذار را به درستي و سريع سپري كنند. جوامع توسعه يافته برای حل مسائل به گذشته خود مي نگرند و از سنت ها مدد مي گيرند.
در بخش اخبار سراسري شبكه اول تابستان امسال دو خبر خوانده شد با اين موضوع كه مردم ژاپن از شدت گرما به چاره جويي از طريق استفاده از رسوم گذشتگان خود افتاده اند و در حرکت همگاني خيابان هاي شهرشان را آب پاشی كرده اند كه لختي خنك شوند. همچنين در فرانسه، نيز عده اي خوش فكر براي خنك شدن هوا و خيابان ها از تكنيك گذشتگان خود بهره جسته اند و آنها هم به نوعي به آب پاشی اقدام كرده اند که در هر دوي اين اتفاق، بهره گيري از رسوم گذشتگان ديده مي شود.
آنها به گذشته نگاه مي كنند و هرگز از راه امروز خود عقب نمي مانند و ما حتي عالمانه و عامدانه تلاش مي كنيم كه گذشته ي خود را فراموش كنيم و يك قرن و نيم است كه تصور مي كنيم مدل ايده آل و رسيدن به توسعه و ساختن مدينه فاضله، دست يابي به الگوهاي غربي است. قبل از انقلاب مشروطيت، شيفته ي مدل فرنگي و اروپايي شديم. مدت ها بعد متوجه اين واقعيت تلخ شديم كه مدل فرنگي چندان به كارمان نمي آيد: زيرا با ساخت هاي اجتماعي و فرهنگي جامعه ي ما سازگاري ندارد. اما همچنان به بيراهه رفتيم، اگر چه غرب را نفي كرديم ولي دوباره غير خودي را برگزيديم. اين بار به سراغ مدل ژاپني رفتيم. بعدها به سراغ مدل كويت رفتيم. مدل مالزي را آزمايش كرديم. چند سالي است با مدل چيني به سراغ جامعه گذار رفتيم و سرانجام مدل تركيه را پسنديديم و در برخورد با آنان، همانا اشتباهات تاريخي گذشته را تكرار كرديم كه در مورد غرب، ژاپن، ... تجربه كرده و هيچ نياموخته بوديم. ايراني بوديم، اما ايراني بودن را فراموش كرديم و از اصالت هاي ايراني فاصله گرفته ايم.
ما در 150 سال گذشته، به ندرت فرزندان مان را یاد دادیم که اهل خانه پدري را و سرزمين مادري را به درستي و دقيق بشناسند، تربيت كرديم و همواره به فرزندان خود گفتيم كه چشم به ديگران داشته باشند و مقلدي بي چون و چراي خوبي باشند و در دريوزگي بيگانگان تلاش كنند.
ما آنان را اهل ناكجا آباد تربيت كرديم و به همين دليل، هيچ دلبستگي و علاقه اي به سر زمين مادري ندارند و به بهانه ي جهاني شدن، وابستگي به سرزمين مادري را نوعي عقب ماندگي و سنت گرايي مي دانند!
ميراث ستيزي عوام و خواص نمي شناسد.
خواص با رندي و هوشياري و با دسايس و حيل و استفاده از قدرت به حذف و طرد جلوه های ميراث اقدام كرده و ميراث را سياست زده و حاشيه زده مي كنند! ديروز و امروز هم نمي شناسد، مگر نه اين است كه علي حاتمي در فيلم طوقي (1349) به مراسم قالي شويان اشاره مي كند كه البته در آن زمان زير تيغ سانسور قرار مي گيرد و حتي كلمه ي مشهد اردهال از ديالوگ بازيگران حذف مي شود و عوام نيز در چنبره فقر فرهنگي و معنوي خود گرفتار هستند و از داشته هايشان سان به عنوان چراغي براي امروز و فرداي شان در بيراهه ها مدد نمي گيرند و به فرزندان خود بگوييم كه حرمت بناهای تاريخي و فرهنگي را حفظ كنيم و نگذاريم كه جاهلان و نادانان حرمت آنها را بشكنند و با تيشه ي آغشته به جهل و ناداني، آنها را دست خوش خرابي و ويراني بسازند.
زماني كه جاهلان و نادان حرمت دو بناي تاريخي آذربايجان را نگاه نداشتند و آن را ويران ساختند،چنان دل استادي فرهيخته و ميهن دوست دكتر جلال الدين همايي دردمندانه طي قصيده ايي درد دروني و لعن و نفرين خود را با اين ابيات آشكار ساخت:
اين دو بلند جای كه بينی كنون خراب در روزگار پيش همانندشان نبود
آن يك به هشت گوشه فردوس طعنه زد وين يك به هفت گنبد افلاك سر بسود
دست ستمگران كه زده ست بريده باد با داس جهل كشته پیشینیان درود
زين توده جهل، پيشينه نا اهل العياذ نوين ديو مردمان ستمكار قل اعوذ
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.