دموکراسی این واژه مدنی که ریشه در آتن داشته و در رنسانس و عصر جدید و مدرنیته، مجددا سر برآورد و خودی نشان داد، در دوران استعمار قدیم و نو، سخت مریض و محتضر گشت و هم اینک با توجه به اشتلم ها و شمشیرهای داموکس در غرب و جای جای جهان در دام مرگ گرفتار آمده است.
دل نگرانی های افلاطون در جمهوریت و دست به عصا حرکت نمودن ارسطو همچون دملی سر برون آورده است. دیوارهای مزین و دل فریب "جفرسون" و "ابراهام لینکلن" ترک برداشته و رشته های "منتسکیو" و "جان استوارت" میل پنبه شده و با ترکتاری و زلزله آفرینی مهلک مدرنیته و پست مدرنیسم، قرون وسطی مدعی و خواهان رفع اتهام و غرامت شده است!
بازی با ورق دموکراسی و اسارت این واژه در چنگال بنیادهایی نظیر کارنگی، گلدواتر، نیکسون و بروکینگر، گروه 12 ،میز بیضی و کاخ باکینگهام و افسون گران قرن و اختاپوس های مالی، پولی و سیاسی، روانی و تبلیغاتی و میلیتاریستی شیطان بزرگ و سوپر امپریالیست ها و صاحبان چاه های نفتی و کارخانجات غول پیکر تسلیحاتی و صلیب صحیون، دیگر بخت و آبرویی برای این جنازه متعفن و حامیان و پیروان دانا و نادان آن باقی نگذاشته است.
کوکلوس کلان های نوین و آفرینندگان دولت بی قانون انسان که "هالپرین" و دوستانش نگاشته اند در هیئتی جدید پدیدار گشته اند. رفوگری امثال "کندی" و قتل مشکوک وی و ماجرای "جانسون" و نقش آفرینی های "میلسپو" و رل میانجی و منجیگرانه امپریالیست های آتازونی و اخلاف عمو سام، همچون حنای بی رنگ، بی بو و بی خاصیت گشته است.
صدای "نوآم چامسکی" به گوش کسی نمی رسد. بازها و کبوترها، حزب الاغ ها و فیل ها، درون گرایان و برون گرایان، دست در دست یکدیگر همچنان، فاجعه می آفرینند.
آن جا که منافع کلان و استراتژیک استکبار جهانی و وارثان کشتی "سانتاماریاد" کاپیتان "جان میسون" ایجاب نماید و تنازع بقاء و تقسیم قدرت، چپاول در اوج و گستره و عمق خود در میان باشد، دموکراسی برای هزارمین بار به مسلخ برده می شود.
اگر رژیم هائی هر چند مرتجع، قرون وسطائی، سرکوبگر، خشن، فاقد قانون و پارلمان و دموکراسی و شکنجه گر همچون رژیم منحوس پهلوی، سلطان قابوس، عبدالکریم قاسم، حسن البکر، عفلقی ها و بعثیون عراق ، آل سعود فاسد و خائن، سوموزا، پینوشه و بدتر از آن ها منافع امپریالیسم را تامین و تضمین نمایند و سرسپردگی و نوکری و اطاعت بی چون خود از آمریکا و دوستان صهیونیستیش را به اثبات برسانند و کنفواسیون های ژنو و وین، و اصول دموکراسی و پارلمانتاریسم را به زباله دانی تاریخ بسپارند و به قول "آلفرد نورث وایتهد" فیلسوف انگلیسی، قانون برای آنان به مثابه یک ورق کاغذ در سطل زباله باشد. هم چنان نور چشمان غرب و آمریکا قلمداد شده و مورد حمایت، تشویق و ترغیب قرار می گیرند! هم اینک دموکراسی برای سود پرستان و مغرضان غربی و اروپایی و شاگردان هنری کسینجر و دیک چنی و لندن نشینان و سرمایه سالاران فرانسه و کانادا و آلمان و "کنست" مرادف با دلار، اسلحه قدرت و آشامیدن خون جهان سومی ها و حتی شهروندان خود غرب می باشد.
آپارتاید بسیار وقیح تر و دهشتناک تر از قبل در سراسر آمریکا و برخی نقاط غرب گردن فرازی می کند و اسلحه گرم پلیس که می بایستی حافظ امنیت و جان و مال و ناموس مردم باشد، جان شهروندان سیاهپوست و رنگین پوستان را می گیرد. جاسوسی و شنود مکالمات مردم عادی و حتی همپالگی های امپریالیسم، امان همگان را بریده و صدای شرکاء واشنگتن را در آورده است!
"فرگوسن" و سایر نقاط آمریکا تحت مهیمز و چتر خونبارش هفت تیر کشان آریزونا و چکمه پوشان تگزاس قرار گرفته و به خون سرخ و داغ مظلومان و محرومان و زحمتکشان رنگین گشته است. آمریکا با حمایت صهیونیسم منطقه و بین الملل در حالی دم از حقوق بشر و آزادی و دموکراسی می زند و کشورهای آزاد در آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و خاورمیانه تا ینگه دنیا را متهم به نقض حقوق بشر می کند و در متون حقوق اساسی و قوانین و دین و مذهب و مصوبات و عملکرد به اصطلاح جهان سومی ها دخالت می کند و فرهنگ و تمدن سایر کشورها و ملل را به یاد سخریه می گیرد که همچنان خویشتن را کدخدای دهکده جهانی دانسته و پدرخواندگی مردم جهان را به یدک می کشد!؟
دموکراسی خواهان دروغین و مکار و غدار و سفاک در آن سوی جهان، در حالی خواهان اجرای دموکراسی در نقاط مختلف دنیا هستند و از نقض آن می نالند که خود پشیزی برای آن قائل نبوده و وحشیانه ترین و کریه ترین دکترین ها و اعمال را در خاک خود و سایر دولت ها محقق می سازند. دولت برخواسته از آراء مردم در سوریه و عراق را تضعیف و به زیر علامت سوال می برند، داعش و القاعده و سایر سلفی ها و تکفیری ها را مسلح و مجهز می سازند و چون قاتلان و جنگ افروزان در مقابل اسلام اصیل و ناب و مردم و دولت های آزاد و جمهوری اسلامی، قد علم کرده اند ولو پلیدترین و قرون وسطائی ترین اعمال را مرتکب می شوند به گردن می زنند، خون می آشامند، به نوامیس تجاوز کرده، زنان را در خانه ها زندانی می کنند، نماز را در مسجد اجباری می کنند و آزادی و تفکر و تعقل و دموکراسی را به بند می کشند و مزاحم اسرائیل و آمریکا و نوکرانش نیستند، مدال افتخار دریافت می کنند.
مدعیان و حامیان دموکراسی کاذب در و حوضی غرب و به خصوص آمریکا که قانون خدا و شرع و متافیزیک را برنتافته و زمین را بر آسمان ترجیح داده و بر عقل ناقص و علم ناچیز و حسی و تجربی خود تکیه می زنند، به همان روبناها نیز معتقد و مقید نیستند و "خدا مرده است!؟" "نیچه" را به نفع خود مصادره می کنند و حال ، بیچاره و مفلوک، احزاب و لیدرها و سازمان ها و مکدرالفکرهائی که در نقاط مختلف جهان، از فرهنگ و مذهب و دین و مدنیت و تمدن خود قهر کرده و به مخمل دست آهنین و چدنی امپریالیسم و دموکراسی از نوع امپریالیستی و لیبرالیستی دل خوش می کنند!
آنان که زمانی به هنگام شکستن استخوان های مارکسیسم و فروپاشی اردوگاه کمونیسم و تشییع جنازه استالین، تروتسکی، خروشچف، برژنف، چرنینکو، آندرپوف و انزوای یلتسین و میخائیل گورباچف، شادی می کردند و می گفتند آخرین میخ بر تابوت کمونیسم زده شده هم اکنون می بایستی شماره معکوس لیبرال دموکراسی و حتی آمریکای جهان خوار اما پیر فرتوت را نظاره گر باشند، همان گونه که کسینجر گفت و قبل از او فروپاشی اردوگاه امپریالیستی غرب و آمریکا را "آلبرترونکی" در کتاب "غول های بیمار" پیش بینی کرده بود.
و اما، ما و کل جهان اسلام، بیائیم راهبرد و راهکاری را پیشه سازیم تا از این فرصت طلائی استفاده مفید و بهینه ببریم، از غفلت ، غرور و فرصت سوزی پرهیز کنیم، با معرفت عمیق و صحیح به قرآن و اسلام و تشیع و سیره نبوی و علوی و عمل به قانون اساسی و آرمان و منشور امام (ره) و حول محور ولایت فقیه و ادراک راستین از آن و احترام به قانون، آزادی، دموکراسی و آراء مردم، سیمایی مهربان و منطقی و مدلل از انقلاب به جهانیان عرضه بداریم. ان شاءالله تعالی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
آیانیاز به باز نگری وجود ندارد، افکار عمومی دراین راستا چه قضاوت وانتظاراتی دارد، چه تضمینی وجود دارد چنان سرنوشتی درجامعه ی ما رخ ندهد وچرا های فراوان دیگر. بسیارضرورت دارد در این راستا و فضا غور کنیم .
این مطالب را هر روز می توان از تریبون های افراطیون وطنی شنید...از جمله صدا وسیما ....پیوند سخن معلم با این جریان مبارک
تا زنده هستیم برای این جریان زحمت خواهیم کشید و ایراداتش را رفع خواهیم نمود.
اما نمی گذاریم تاریخ بنویسد که ایرانیان در این برهه از زمان رهبر خود را تنها گذاشتد.
جناب آقای هاشمی
سخن معلم تریبونی برای همه فرهنگیان است .
انتشار یک مطلب به معنای تایید محتوای آن نیست .
شما هم می توانید نقدی در مورد این یادداشت نوشته و برای ما ارسال فرمایید .
پایدار باشید .
ما به اندازه کافی غم و اندوه داریم . اندوه لبنان مارا کافیست . بیایید به فکر خودمان باشیم . خودمان هر ماه تشییع جنازه داریم . حالا اگر در کشور خودمان هم دموکراسی متولد شد و بزرگ هم شد و مرد آن را هم تشییع می کنیم
1. نظر شما در مورد دموکراسی در ایران چیست؟
2. جرا منبع مطالب خود را ذکر نمی فرمایید ؟