نوای دلتنگی ام را به تاریکی پستوی خانه ام می برم ... و یادت عمیق ترین زخمی است که به دست زمان می سپارمش.
من تو را دوست می دارم با وطنم.
دخترم تو دوست داشتنی ترین بودی ،خودت این را نمی دانستی.
موهای پریشان و شور تو را در خیالم می بافم.
و تار به تار موهایت را می بوسم و می بویم.
و من تا ابد در گره موهایت زندانی خواهم بود و تو عجب زندانبان عزیزی هستی، تمام دخترکان سرزمین من در تو فریاد می زنند.
با یادت در زیر باران همیشگی خواهم بود.
من نمی دانم دلتنگی ام برای تو تا به کجای این دنیا رسیده است.
دخترم
ما به هیچ سرزمینی تجاوز نکردیم، سرزمین بکر خودمان را حفظ خواهیم کرد. پشم گوسفندانمان را خواهیم چید و قالی ها خواهیم بافت با گل ها و رنگهای شاد و تمام خستگی هایمان را در گره های قالی ها خالی خواهیم کرد.
و من، دخترم، با هر تپش دل، وطنم را صدا میزنم؛
ایرانِ من، زخمی اما استوار،
در میان دود و آتش، هنوز بوی نان تازه و صدای خندهی کودکانت را میشنوم.
ما با دستهای کوچک و قلبهای بزرگ،
در تار و پود قالیهایمان امید میبافیم،
و هر گره، عهدیست که با صلح و آزادی بستهایم.
دخترم، تو و همه دختران سرزمینم،
شعلههای خاموشنشدنی هستید،
زیر باران گلوله و غبار جنگ،
باز هم آواز زندگی سر میدهید.
ایران ما، هرچقدر زخمی،
باز هم خانهی عشق و آرزوست.
دخترم، به یاد داشته باش:
ما وارثان آفتابیم،
و هیچ شب سیاهی نمیتواند
صبح وطنمان را خاموش کند
دخترم، این روزها وطنم زخمیتر از همیشه است؛
صدای انفجارها لالایی شبهایمان شده و بوی دود، جای عطر نان تازه را گرفته.
کودکان این سرزمین دیگر به جای دویدن دنبال بادبادک،
در پناهگاهها پنهان میشوند و خوابهایشان پر از صدای آژیر است.
ما قالیهایمان را با نخهای اندوه میبافیم و هر گرهاش باری از دلتنگی و ترس دارد.
دخترم، دیگر عروسکهایت هم خندان نیستند،
گرد و غبار جنگ روی صورتشان نشسته و چشمهایشان خستهتر از همیشه است.
و من، مادر، فقط میتوانم دعا کنم این شبهای سرد و بیپناه زودتر تمام شود.
اما میدانم، زخم وطنم عمیق شده است ولی
دخترم، حتی در دل این شبهای تار و صدای انفجار، هنوز جایی برای امید هست؛
از لابهلای ویرانهها، گاهی صدای خندهی کودکی میآید که یادمان میاندازد زندگی هنوز جریان دارد.
ما هنوز قالیهایمان را میبافیم،
و هر گره، آرزویی برای روزهای بیدغدغه است.
خورشید دوباره طلوع خواهد کرد،
و دستهای کوچک تو،
روزی دوباره عروسکهایت را به آغوش میکشد،
بیآنکه غبار جنگ روی صورتشان بنشیند.
امید، مثل ریشههای یک درخت،
در دل خاک وطنمان زنده است؛
حتی اگر شاخهها زخمی باشند،
باز هم شکوفه خواهد داد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.