مردم از یک روزنامه نگار در تابستان 94 می خواهند از گرانی ها بنویسد و شرح آن دهد که تورم و افزایش قیمت ها با او چه می کند و اینکه وعده های دولت تدبیر و امید در راستای مشکلات فرهنگیان و پرستاران و کارگران تحقق نیافته است.. دولت و دولت مردان از او انتظار دارند که به توافق هسته ای و دفاع از آن بپردازند و نقدی علیه توافق ننویسد که اکنون در مقطع حساسی به سر می بریم ؛ روزنامه نگار خود علاقه مند است از آزادی سخن بگوید و آزادی بدون هیچ حصر و بندی را طلب کند.
تکلیف چیست؟
- اساس این صورت مساله 150 سال است که برای روزنامه نگران این سرزمین وجود داشته است که روزنامه نگاران در خدمت خلق باشند و برای مردم بنویسند و یا در خدمت اهالی سیاست باشند و صدای سیاست مداران؟
روزنامه نگاران مستقل باشند و نماینده ملت و در راستای نقد حکومت! یا اینکه کارمند دولت باشند و در خدمت قدرت! اگر در خدمت قدرت و سیاست و دولت باشند نتیجه این است: تکذیب ، تکذیب و تکذیب. بدعتی که توسط سیاسیون و مدیران اعمال می شود. سیاسیونی که اخبار و اطلاعات را به اهالی رسانه می دهند تا در مطبوعات و رسانه ها منتشر شود ، ولی وقتی افکار عمومی یارای مقاومت چنین اخباری را ندارد ، لذا مسوولان غیر پاسخگو و مدیران غیر حرفه ای خبر را به کل تکذیب و رسانه را مقصر می دانند! و اگر در خدمت مردم باشند ، حبس و سانسور و مشقت و ترور !
واقعیت این است که مطبوعات و رسانه ها هر چه از شمال اقتصادی و سیاسی به سوی جنوب گذاریم؛ کارشان دشوارتر می شود ، چرا که مردم و حکومت از آن ها انتظار مختلف و متضاد و متنافری دارند و آنجا همواره بر لبه ی تیغ راه می روند و در لبه ی تیغ استقلال خود را باز می یابند و به این تعبیر (عوام زدگی) برای اهل قلم ؛همان قدر هولناک است که دولت زدگی ، و این هر دو سقوط است ، اما قلم را در خدمت گروه های فشار و نفوذ در آوردن سقوط بر لبه ی تیغ است و هولناک تر !
- جوامع جنوب و کمتر توسعه یافته مطبوعاتی می خواهند که در خدمت حاکمیت باشد و صدای رسانه ها ، صدای سیاسیون است و تلاش بر این است که همه یک جور فکر کنند گویی که فقط یک نفر فکر می کند و یک تفکر وجود دارد و در جوامع پیشرفته رسانه ها صدای بلند ملتند با افکار متفاوت !
- روزنامه نگاران در جوامع باز و پیشرفته تنها صنف و گروهی هستند که بدون گرفتن رای از مردم آن ها را نمایندگی می کنند و چشم و گوش مردم هستند و تا به این وظیفه عمل نکنند کالایشان خریداری ندارد و عملا از نمایندگی خلع می شوند و در آن جا روزنامه نگاران با اهالی قدرت و سیاست در می افتند و درگیر می شوند اما این درگیری چیزی نیست که به ستیز جان منتهی شود حتی زمانی که خبرنگاری با افشای خبری مقدمات سقوط نیکسون را فرآهم آورد.
وودوارد و برنشتاین دو روزنامه نگاری که افتضاح واتر گیت را بر ملا کردند ، نیکسون را برکنار نکردند ، آن دو فقط رازی را بر ملا کردند و بقیه راه را مردم و مجلس رفتند تا آن که موفق ترین و مشهورترین رییس جمهور قرن اخیر با چشم گریان از کاخ سفید بیرون رفت.
اگر به تاریخ مطبوعات ایران نگاهی بیفکنیم - اولین روزنامه ای که در ایران به چاپ رسیده است - کاغذ اخبار می باشد و از آن روزگار 150 سال می گذرد و این دوران 150 ساله مطبوعات ، توام با اختناق ، سانسور ، حبس و ترور روزنامه نگاران بوده و فقط 5 دوره ی کوتاه طلایی داشته که در این دوران از اختناق و سانسور و حبس و ترور خبری نبوده است.
دوره ی انقلاب مشروطیت ، فتح تهران و فرار محمد علیشاه پس از شهریور 1320 ، پیروزی انقلاب و دوره ی اول اصلاحات ! اگر از 5 دوره طلایی بگذریم مطبوعات در ایران با سخت گیری ها و مسایل فراوان روبه رو بوده و ملت درگیر حاکمیت و در تعارض قدرت گره های کور و بغض های در گلو و مبارزات مدنی را از رسانه ها می طلبند و رسانه ها که بخشی از واقعیت موجود اجتماع است نمی تواند رکن چهارم دموکراسی باشد و رسانه ها به گواه تاریخ هنوز در اول مسیرند و هنوز سرخط خبریم.
ناپلئون قبل از رسیدن به قدرت از آزادی افکار و فضای باز مطبوعات سخن می گفت ولی وقتی به قدرت رسید می گقت: یک روزنامه کافی است و یا روزنامه ها فقط یک تفکر را بگویند!
به راستی چه قدرتی در کلمات وجود دارد که حکومت ها این همه از رسانه های مستقل و آگاهی بخش وحشت دارند ؟
نظرات بینندگان