پاییز را موسم عاشقی میدانند و فصل عشاق مینامند. از آنجایی که اولین پاییزی را تجربه می کنم که فراغت حاصل است، گمان میبردم به محض اینکه از شدت آفتاب تموز و حدت گرمای آن کاسته شود، مهر با خودش حال و هوای عاشقی میآورد و بساط عشق میگستراند و نوای مهربانی ساز میکند و لاجرم ایام پس از مدت ها به کام میشود.
زهی خیال باطل !
از قرار ؛ قهر طبیعت از یک سو و سازوکارهای نامبارک جهان اجتماعی زرسالار و زورمدار، از سویی دیگر دستاندرکار آراستن صحنه ای بس ناگوار و پرخشونت شدهاند.
مرگ و تباهی ، بمب و موشک، آوار و خانه خرابی و در یک کلام رنج انسانی عناصر چیدمانی این صحنه هولناک هستند.
هنوز تلخی خبر زمین لرزه ۶/۳ ریشتری در آن سوی مرزهای شرقی را در کام جانم مزمزه میکردم که غرش موشکها و سفیر گلولهها از غرب خاورمیانه جهان را در بهت فرو برد.
خبر آمد که فلسطینیان بعد از ۷۰ سال دست به هجومی سریع ،نفس گیر و بسیار موثر زدهاند و دمار از روزگار اشغالگران درآوردهاند. علی القاعده موقعیت تجاوزکارانه و خشونت عریان اسرائیل در این سالها برهان قاطعی می توانست باشد که به واسطه آن حس « خشنودی » ام از تلافی ۷۰ سال تباهی و انتقام خونهای ریخته شده از غیرنظامیان فلسطینی را توجیه کند.
« طوفان الاقصی » چنان مهیب و پر سر و صدا بود که مصیبت هرات و زنده جان در میان آن گم شد . سیاست ورزی که از منظر مادرانگی به جهان اجتماعی مینگرد نمیپذیرد که بازیهای سیاسی در مورد مهاجران افغان موضعگیری و اقدامات عملی برای کمک رسانی به مناطق زلزله زده را تحت تاثیر قرار دهد.
اما چه کنم که « مادرانگی » را نمیتوان در چهار دیواری خانه محصور کرد. مادری که دغدغه امر اجتماعی دارد و جهان اجتماعی و سیاست را از منظر « زنانه » مینگرد ؛ « مادرانگی » را حسی غریب و نیرویی عشق آفرین مییابد که میل به خروج از عرصه خصوصی و تسری به عرصه عمومی دارد. از این رو « مادرانگی » ایستگاهی میشود که پدیده های اجتماعی و طبیعی را با استانداردهایی فراتر از استانداردهای معمول و رویههای مالوف تحلیل می کند. لذا گفتمانی میسازد که دال مرکزی آن از رقابت و انتقام به مراقبت و پرواداری جابه جا می شود.
در گفتمان حاکم فقط این یک دلیل که از ۲۰۰۸ تاکنون بیش از ۱۵۰ هزار غیرنظامی فلسطینی به ناروا جان خود را از دست دادهاند، میتواند حجت را بر انتقام گرفتن و برقراری عدالت و نهایتا آغاز جنگ هولناک دیگری تمام کند ولی در سیاستی که نشان از « مادرانگی » دارد جنگ و خشونت به هر دلیلی تقبیح میشود. چون جنگ به هر توجیهی که اتفاق بیفتد نه تنها از رنج انسان های رنج کشیده نمی کاهد بلکه رنج و درد و تباهی را مکررا بازتولید می کند.
در این نوع سیاست ورزی برقراری عدالت یا گرفتن انتقام نمیتواند مجوزی برای مقابله به مثل باشد. در این نگاه بدن زنان و کودکان میدان جنگ نیست همچنان که شهرها و غیرنظامیان ساکن آنها هدفهای جنگی نیستند.
تحلیلهای مبتنی بر مادرانگی بر نمیتابد که بر سر پرتراکمترین منطقه مسکونی جهان دست و دل بازانه بمب ریخته شود. محاصره کامل غذایی و قطع آب و برق و گاز بیش از ۲ میلیون غیرنظامی از منظر سیاست ورزی مادرانه به هیچ وجه قابل توجیه نیست.گفتمان مادرانه، ۷۰ سال سکوت و بی عملی و نادیده گرفتن عدم تمکین اشغالگران فلسطین به قطعنامه ها و تعهدات بین المللی را خشونتی آشکار علیه فلسطینی ها و در راستای همراهی با متجاوز می داند.
سیاست ورزی مادرانه نه تنها نمیتواند از کنار کودک و زن بودن دو سوم از کشتههای زلزله هرات به راحتی بگذرد بلکه آن را پیامد مهم جنگ درازمدت در افغانستان میداند. کنش مبتنی بر مادرانگی عدم امکان کمک رسانی سریع و نبود ابزارآلات پیشرفته کمک به زلزله زدگان هرات را نیز یکی دیگر از پیامدهای استمرار وضعیت جنگی در آن جا میداند و به آن معترض است.
برای تحلیل گری که مادرانگی را فهم کرده است ؛ آوار خشونت طالبانیسم بر زنده جان و روستاهایش اظهر من الشمس است. سیاست ورزی که از منظر مادرانگی به جهان اجتماعی مینگرد نمیپذیرد که بازیهای سیاسی در مورد مهاجران افغان موضعگیری و اقدامات عملی برای کمک رسانی به مناطق زلزله زده را تحت تاثیر قرار دهد.
پیش خودم می گویم اگر گفتمان های حاکم بر زمانه اندکی - فقط اندکی- رنگ مادرانگی به خود می گرفتند، آن وقت عاشقی نه تنها برای پاییز بلکه برای همه فصول باقی ماند و با سیاست هم می شد عاشقی کرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
در حال حاضر درکشورشون جنگی نیست ایران هگ خیریه نیست که نقش سازمان ملل یا یونیسف را برای آواره های دنیا بازی کند
وقتی مردم خودمان در فقر و مشکلات معیشتی اند دلسوزی برای سایرین نه اخلاقیست نه انسانی
و اجحاف بزرگیست در حق مردم نیازمند خودمان