حاکمان در زمان معزولی
همه شبلی و بایزید شوند
لیک چون سر عمل آیند
همه چون شمر و چون یزید شوند
ادیب صابر ترمذی
احتمالا این شعر پرمغز ادیب صابر ترمذی را از درازنای تاریخ شنیدهایم. حاکمان (مدیران) در زمانی که فاقد پست و مقامند چون شبلی صوفی و بایزید عارف مردم دارند، لیک چون سر کار آیند دست شمر و یزید را از پشت میبندند و جو اختناق و فضای امنیتی و حراستی را در حوزه کارشان جاری میکنند. در درگاهشان سخن چینان و جاسوسان معمولا جای مشاوران دلسوز و متخصص را میگیرند و با پروندهسازی برای منتقدین سعی وافر در بایکوت و ترور شخصیتیشان دارند.
قطعا با مدیران کوتوله برخورد داشتهایم ؛ مدیرانی که علاقه مند به زندگی جلبکی در باتلاقهای خودساخته پیرامونیاند.
ارادت محوری
مهمترین ویژگی یک مدیر کوتوله آن است که اگر میزش را از وی بگیری هنر و ایدهای برای ارائه نداشته و به قول خودمان حرفی برای گفتن ندارد.
در سبک مدیریتی شان ؛ ارادت محوری جای شایستهسالاری را پر کرده و تقرب و چاپلوسی جای تخصص و مسئولیتپذیری را میگیرد. مدیران کوتوله برای بالادستیها چون موش خاموش و برای پایین دستیها شیران ژیانند!
در قاموس یک مدیر کوتوله ، زیردستان در دو بخش کلی « با من و یا بر من » تقسیم میشوند. جهانبینی مدیر کوتوله جهان پنج سانتیمتری بینی اوست. این مدیران افراد مستقل و لایقتر از خود را منزوی کرده و یا آنها را در محبس ارادتمندان فرومایه خود به بند عزلت میکشند تا غرورشان لکهدار و امیدشان به یأس مبدل گردد و در آتیه موی دماغشان نگردند.
دانای کل
یک مدیر کوتوله از واگذاری اختیارات و تفویض امضا به معاونتها و زیر دستانش واهمه داشته و خود مرکز عالم بوده و در سازمان همه تصمیمات به وی ختم میشود. کارمندان چنین مدیری فاقد اعتماد به نفس بوده و در نبود دانای کل عملاً امورات سازمان فلج و فشل خواهد بود. یک مدیر کوتوله مواضعش در مسائل حساس مبهم و قابل تفسیر است تا با وزش بادهای مخالف به راحتی بتواند خود را با هژمونی غالب تنظیم و تطبیق دهد.
حافظ وضع موجود
مدیر کوتوله حافظ وضع موجود بوده و معمولا اهل چالش، پویش و ریسک نیست. موفقیتهای زیردستان را مصادره به مطلوب میکند. از کارمندان خلاق و حاذق گریزان است، مگر اینکه در رسته ارادتمندانش بوده و هنرشان در مدح قامت مدیر صرف شود. با برگشت دادن بودجه به نام صرفهجویی سعی در خوشخدمتی به بالادستی خود دارد.
چراغ راهنما و قانون بقای مقام
راهنمای چنین مدیرانی منافع شخصیشان است و لاغیر. آن چنان بلوایی سر کوچکترین مسائل راه میاندازند که گویی جنگ جهانی راه افتاده است و به خاطر دستمالی قیصریهای را به آتش میکشند.
بیرق آنها بر پشت بام خانهشان افراشته و جهت وزش باد را به خوبی حس و به راحتی رنگ عوض میکنند.
قانون بقای مقام در مورد آنها صادق است، یعنی از دولتی به دولت دیگر همیشه مدیر میمانند و گویی مدیر متولد شدهاند.
مانع رشد و ارتقای پرسنل زیرمجموعه خود شده و معیار ارتقای افراد را میزان نزدیکی و وفاداری میدانند.
چه باید کرد ؟!
برای تلطیف فضای متشنج و متصلب معطوف به یک مدیر کوتوله میتوان اقدامات زیر را صورت داد : مهمترین ویژگی یک مدیر کوتوله آن است که اگر میزش را از وی بگیری هنر و ایدهای برای ارائه نداشته و به قول خودمان حرفی برای گفتن ندارد.
رواج تفکر انتقادی
« ویلیام گراهام سامنر » یکی از بنیانگذاران جامعهشناسی آمریکا بیش از ۱۰۰ سال پیش در کتاب « تفکر نقادانه » مینویسد:
« تفکر انتقادی، اگر در جامعه ای رواج یابد، در همه شئون و روحیات آن جامعه رسوخ خواهد کرد، زیرا خوی انتقادی شیوه ای برای مواجهه با مسائل زندگی است. کسانی که این خوی در آنها پرورش پیدا کند به هیچ وجه مقهور اشخاصی که سخنرانیهای تبلیغاتی میکنند نخواهند شد. آموزش سنجشگری (تفکر انتقادی) و پرورش توانایی سنجش گری تنها آموزش و پرورشی است که به حق میتوان گفت که شهروندان خوب پرورش می دهد.
سه تکنیک سنجش وضوح، صدق و عمق کمک می کند هر چیزی را باور نکنیم (کندباور باشیم)، خر پنداشته نشویم و تحمل عدم قطعیت داشته باشیم یعنی اینکه قضاوت را تا دستیابی به مستندات و شواهد کافی به تعویق بیاندازیم ».
مواجهه عقلانی با تعارضات
وجود تعارضات در هر سازمان و تشکیلاتی محتمل و البته طبیعی است.
مهم آن است که با برخورد عقلایی و به دور از هیجانات جناحی و سیاسی تعارضات به حداقل رسیده و با رفتار منطفی مهار گردند. مدیری که بتواند با کارمندان خود به صورت تعاملی گفت و گو و اصولی مذاکره کند ؛ کارمندان وفادارتر و فضای کار شادتر و کاراتری خواهد داشت. همچنین تنش و تناقض بین کارکنان زیرمجموعه کاهش یافته و بین افراد تعاملات بهتری شکل میگیرد.
ضرورت گفت و گو
« چرا گفتوگو اینقدر مهم است. یکی از دلایلش را میگویم. در جامعه هر مسئلهای از سه راه، حل میشود: اولی گفتوگوست. ولی اگر به نتیجه نرسیدیم دو راه بیشتر باقی نمیماند. دومین راه خشونت است یعنی یک نفر/نهاد باید به زور متوسل شود.
راه سوم وقتی است که ممکن است خشونت هزینهاش بالا باشد، باب گفتوگو نیز بسته است پس تنها راه دروغگویی برای فریبکاری است. در جامعهای که باب گفتوگو بسته شد، درهای خشونت و دروغ باز میشود » .
هنر گفت و گو و آفات آن
آفات زیر بر هنر گفت و گوی تعاملی و سازنده سایه افکندهاند:
- رویگردانی از تفکر انتقادی
- استقرار جو امنیتی و زیرآبزنی
- صفر و صدی بودن و استفاده ابزاری از ارزشهای عمومی
- خود بزرگ بینی در آینه دورقابچینان
- دست کم گرفتن و به حاشیه بردن منتقدین و تبدیل آنها به مخالفین خود
- فقدان شهامت پاسخ گویی
- دورقابچینان جای مشاوران
- نگاه عمودی به جای مشی افقی
- تناقض در رفتار و گفتار
- پیشداوری و قضاوت
- روابط عمومی حداقلی
- نگاه ایدئولوژیک به مسائل تخصصی
- عدم آشنایی با فنون مذاکره و گفت و گو
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان