این روزها آنقدر عزا بر سرمان ریخته که فرصت زاری نداریم! این جملهی مرحوم هوشنگ گلشیری است. جملهی تلخی که در چند سال اخیر همواره بهکار میآید. همیشه فکر میکردیم اینبار آخر خط است! مگر از آبان بدتر هم میشد؟ هواپیمای اوکراینی! فکر میکردیم هواپیمای اوکراینی دیگر غول آخر است و مصیبتی بعد از آن نخواهد بود. متروپل فرو پاشید تا بار دیگر فساد سیستماتیک، خودی نشان داده باشد. و البته احتمالا باز هم تئاتر تکراری این چند سال! یک شهرداری، یک بابک زنجانیای ، یک اُپراتور فشارندهی کلیدی، حتما پیدایش میشود؛ و قطعا مقصر اصلی او خواهد بود! تازه این روی خوش ماجراست و اِلا ممکنست مقصر شناخته شود، اما دیگر در ایران نباشد. زخمی که از خاوری خوردیم هنوز چرکین است. این روزها باید خیلی مراقب مدیران نمونه و بزرگان بود، چرا که همیشه یک سر نخ فساد آنها هستند! آنقدر هم نخ طولانیست که بعد از فاجعهای که بهبار آید باید در کانادا پیداشان کنی.
بهنظرم در دنیای امروز بهخوبی میشود فهمید، علت اصلی پیشرفت یک جامعه جغرافیا یا وجود منابع نیست! که اگر جغرافیا عامل تعیین کننده بود، بین دو کرهی شمالی و جنوبی نباید فرقی میبود! و اگر منابع، موثرترین بود؛ ژاپن باید در وضعی به مراتب بدتر از ایران میبود. آنچه اهمیت دارد عقلانیت است!
عقلانیتی که فدای ایدئولوژی خودساخته نشود. طالبان نمود بارز حکومتی با عدم عقلانیت است. متاسفانه ردپای حکومت طالبانی کم و بیش در تار و پود این سیستم نیز نمایان شده است. در مورد همین ماجرای متروپل اخباری به گوش میرسد که امیدوارم شایعهای بیش نباشد! اخباری آمده مبنی بر آن که به عدهای کارگر، صبح همان روز اطلاع داده شده که ساختمان دچار مشکل شده و نیازمند ترمیم است! اگر این ماجرا درست باشد؛ تکتک کسانی که آگاهِ تصمیمگیرنده بودهاند قاتلان این حادثهاند!
و این عدم عقلانیت را در جای جای این سیستم میتوان دید! از ناهماهنگی نظام پرداختها که خودشان عاملش بودهاند و حال دوباره بهظاهر درصدد رفع آنند! تا رد طرحهای دولتهای قبل که بگویند طرح خوب ایدهی ماست! اینکه ۶ ماه فکر کردیم و تصمیم جمع نخبگانیمان این بود که دلار ۴۲۰۰ را ندهیم؛ عوضش یارانهاش را بدهیم به ملت! و غیر از همین چهار قلم گران نخواهد شد. یا همین طرح رتبهبندی معلمان، که اصلا فلسفهاش بر باد رفت! نزدیک به ۱۳ سال است روی آن بحث میشود، نکتهی اصلیش همردیفی با اعضای هیئت علمی دانشگاه بود که حذف شد ؛ حالا همین طرح مندرآوردی خودشان را هم نمیخواهند اجرا کنند. هرجا را که نگاه میکنی، دومینوی فساد در حال نابود کردن است؛ آنقدر هم قویست که با کوچکترین تلنگری قطعهی بعدی زمین میافتد؛ اما بد ماجرا اینجاست که این دومینو، بهجای عامل فساد، دیگری را لِه میکند.
بد ماجرا اینجاست که جان مردم بیارزش شود! و همین بیارزشی جان مردم یکی از عللی است که کاتوزیان ایران را یک جامعهی کوتاه مدت میداند.
ای کسانی که بر مسند قدرت تکیه زدهاید، محتملا شما هم تاریخ را خوب میدانید؛ افرادی مثل استالین و مائو، میلیونها انسان را با سلاح، مستقیم و یا با سیاست، غیر مستقیم کشتند، لکن تاریخ هم خوب دماغشان را به خاک مالید؛ شک نکنید که هر چه در مقام بالاتری هستید، جرمتان در این فجایع بزرگتر خواهد بود!
نکتهی دیگر این است فاجعهآفرینی تا حدی قابل کنترل است؛ ناگهان برخی واگنهای قطار بیاختیار از ریل خارج میشود و اینبار احتمالا مسافرینش فقط مردم عادی مشهد یزد نخواهند بود.
برای تمام فجایع یاد شده به هموطنان عزیزم تسلیت میگویم!
باشد که رستگار شویم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
رعیت چون آسوده گردد در فکر عزل رئیس و ضابط افتد و علی هذا القیاس. چون عموم اهالی ملک را فراغت روی دهد به عمال و حکام تمکین نکنند و در فکرهای دور و دراز درافتند، این گروه فرومایه را باید به خود مشغول کردن که از کار رعیتی و گرفتاری فارغ نگردند؛ و الا کار زراعت و فلاحت نقصان یابد و توفیر در غله و حاصل ضعیف شود وقحط پدیدار آید و لشکری از کار بیفتد و فسادهای عظیم روی دهد و ملک ازمیان برود.
ارباب زراعت و فلاحت باید چنان باشد که هر ده خانه را یک دیگ نباشد تا به جهت طبخ آشی یک روز به عطلت وانتظار بسر برند و الا رعیتی نکنند و نقصان در ملک روی کند.