این روزها مناسبات اجتماعی بس غریب می نمایند. آرمانها رنگ باخته اند و ارزشها به گونهای وارونه معنی میشوند. مفاهیم از اصالت خود فرسنگ ها فاصله گرفته و تعاریف به شکل مزخرفی زر اندود شدهاند.
طیف وسیعی از جامعه ، این" مناسبات غریب" را به عنوان نرم حاکم بر زمانه پذیرفته اند و ناخواسته و نادانسته گرفتار فضای گفتمانی زمانه شده اند. بی شک این جماعت سرخوش هم از سنگینی فضای گفتمانی حاکم بر روزمرگیهای شان در رنج و تعب هستند. با همه این ها هنوز هم کم نیستند وجدانهای بیدار و عقل های سلیمی که روابط غیر ارزشی ، مشی های ریاکارانه، منش های مزورانه و مناسبات غیرموجه را برنمیتابند و تسلیم صحنه آرایی های خطرناک این چنینی نمی شوند. دست این جماعت از منزلت های رسمی کوتاه و صدایشان در هیاهو برای هیچ میدان داران روزمرگی،گم شده است. این همه در حالی است که از بد روزگار موقعیت های اعتراض به این "مناسبات غریب" کم و گاه هزینههای مترتب بر آن بس گزاف است.
ولی از آن جایی که نمی خواهم به واسطه "دم فروبستن به وقت گفتن" مشمول حکم "طیره "گی عقل شیخ اجل شوم ، چند سطری می نویسم تا بلکه ادای وظیفه ای شود در قبال جامعه فرهنگیان ایران عزیز که این روزها "حال خوبی" ندارد.
سخن بر سر جلسه تودیع و معارفه مدیران سابق و فعلی یکی از نواحی آموزش و پرورش تبریز است .
در این جلسه مدیر سابق بعد از سخنرانی غرایی، در پیشگاه بندگان ِ خالق سر بر خاک می ساید و به سجده می افتد و حاضرین در جلسه هم با کف زدن های ممتد بر سجده وی مهر قبولی! میزنند . سپس روابط عمومی ناحیه بیانیه می دهد که : ایها الناس آگاه باشید که آقای رئیس سابق که از قضا ملبس به لباس روحانیت نیز میباشد، در جلسه تودیعش در پیشگاه معلمان سجده کرد و علی الظاهر ما معلمان هم باید باور کنیم که مهم هستیم چون مسجود آقای رئیس سابق شدهایم . کنار گذاشتن رویه هایی که منجر به برآمدن و حمایت از مدیران این چنینی می شود اولین و مهمترین مطالبه معلمان است.
صرف نظر از این که سجده بر پیشگاه غیر خدا چه حکم و چه شانی دارد ، نقد من متوجه رویه سیستماتیکی است که سعی دارد اعمال ناموجه و ناصواب را به واسطه جایگاه سلسله مراتبی و منزلتی عاملان اعمال توجیه کند.
اگر بنابر تحلیل این عمل در سطح فردی می باشد میتوان آن را با استناد به ادله فردی و تکانه های هیجانی هنگام تودیع یک رئیس سابق به گونه ای رفع و رجوع کرد. ولی کف زدن های ممتد حاضران در جلسه و بیانیه روابط عمومی ناحیه مذکور را دیگر نمی شود به دیده اغماض نگریست. به نظر من چنین اقداماتی وهن نهاد آموزش و پرورش و توهینی آشکار به شعور جامعه فرهنگیان است .
پیشانی بر خاک ساییدن یک مدیر سابق که در کسوت روحانی نیز می باشد آن هم در محل نمازخانه اداره و نه در پیشگاه خالق بلکه در جلسه تودیع و سپس توجیه این عمل به نام جامعه معلمان، اقدامی بسیار نسنجیده و خام و مصداق بارز عذر بدتر از گناه است.
پرسش من از بزرگان شهر، مسئولان بالادستی و مراجع نظارتی این است که :
برادران بزرگوار!
چرا چنین منش، روش و بینشی را بیش از چهار سال بر آموزش و پرورش کلانشهر تبریز حاکم کردید؟ آرمانها رنگ باخته اند و ارزشها به گونهای وارونه معنی میشوند.
آقایان مراجع نظارتی!
چرا در ۴ سال گذشته علی رغم نقدهای فراوان ِ همکاران، اولیا و دانش آموزان بر چنین شیوه مدیریتی چشم بستید؟
آقای مدیر کل !
این چه سبکی از مدیریت بود که در دوره چهار ساله گذشته مستحضر به حمایت بی دریغ شما بود؟
آقایان نمایندگان استان !
حال که به بهانه بر سرکار آمدن دولت جدید می توان فضای مدیریتی آموزش و پرورش استان را تغییر داد ، دست از سر آموزش و پرورش بردارید و از پیامد ناموفق گدشته در اعمال نظر بر آموزش و پرورش استان درس بگیرید و بگذارید مدیری کارآمد ،صادق، توانمند و متخصص بر سر کار آید تا بلکه جبران مافات شود.
( عرفان جوینده نماینده مجلس دانش آموزی از استان آذربایجان شرقی در حال اعتراض به عملکرد معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش و عملکرد هیات رئیسه و مسئولان سازمان دانش آموزی : دؤشاب آلمئشام بال چئخیب ( دوشاب خریده ام ولی عسل از آب درآمده است ! ) . ( این جا ) و ( این جا ) و ( این جا )
و سخن آخر اینکه ؛
درست است که معلمان مطالبه دارند و این روزها مطالباتشان را با صدای بلند تری هم بر می شمارند ولی مطالبات معلمان بیشتر از آنکه معیشتی باشد منزلتی است و منزلت معلم با سجده یک مدیر - روحانی سابق محقق نمیشود. به زعم من ، کنار گذاشتن رویه هایی که منجر به برآمدن و حمایت از مدیران این چنینی می شود اولین و مهمترین مطالبه معلمان است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
نقد به جایی بود
دوونه خونه درست کردن
همه دارن در سالوس و ریاکاری از هم پیشی می گیرند اینها چطور روی زمین به عنوان یک انسان راه می روند
البته به نظر من برخی مسخ شده اند و شخصیت آنها این چنین شده و خود نمی دانند و به عبارتی این ها مریض اند و حایشان تو سیستم آموزش نیست
چنین مدیران بیماری سیستم بیماری می سازند و من هر روز این افراد را اطرافم می بینم آن هم در چنین ارگان مهمی و این بسیار ترسناک است
سپاس از نقد هوشمندانه و منصفانهتون خانم یوسفی.
پاشایی را از نو باید شناخت.
لطفاله پور را هم همینطور.
این دو پسرخاله را.