مشکل اساسیی ایران، مردم سازندهی آن و فرهنگ سازندهی آن است. مشکل اصلیی ما انسانی است که جزماندیشانه و اعتقادیاندیشانه تربیت شده است و بههیچ وجه حاضر نیست که به بازبینیی جهان اجتماعیی خویش، فرهنگ خویش، و شخصیت و رفتار خویش بپردازد.
توسعهی یک جامعه پیشنیازهایی دارد. یکی از مهمترین پیشنیازهای توسعه، وجود انسان پذیرندهی توسعه است و چنین انسانی نمیتواند موجودی جزماندیش و اعتقادیاندیش باشد. انسان جزماندیش هرگز نمیتواند صدای متفاوت و مخالف را تحمل کند. همه کاری میکند تا صدای مخالف را خاموش سازد: از خشونت لفظی گرفته تا خشونت فیزیکی.
انسان اعتقادیاندیش فقط و فقط بر اساس اعتقاداتی سخن میگوید که قبلاً نیروهای اجتماعی آن اعتقادات و باورها را در وجود او ریخته و جایگیر ساختهاند. دستگاه فکری هیچ اندیشهی متفاوتی را برنمیتابد. نظریه یا دیدگاه مخالف را تحمل نمیکند. به هر دری میزند تا از تجدید نظر در افکار خویش تن زند.
حال چه فرقی میکند که این انسان جزماندیش، مسلمان باشد یا مسیحی یا زردشتی یا یهود یا سکولار؟ هیچ فرقی نمیکند. ساز و کارهای فکری و روانی و نوع واکنشهای همهی جزماندیشان در همه جای عالم، یکی است.
من در این چند روز بهخوبی این را آزمودم. اسطورهای به نام کورش روادار و کثرتگرا را به پرسش گرفتم و در برابر آن دیدگاه متفاوتی در بارهی کورش و استوانهی گلیاش مطرح کردم و گفتم که کورش پادشاهی بتپرست بود که جاهطلبیهای امپریالیستیی خود و جنایات مرتبط با این نوع جاهطلبی را (همچون مسلمانانی که به ایران حمله کردند) توجیه دینی میکرد و در مقایسه با دیگر پادشاهان هم عصر خود، فقط قدری سیاستر و باهوشتر و شجاعتر بود و منشور حقوق بشر کورش جعل و برساختی سیاسی از سوی حکومت پهلوی بود که مایهی شرمساریی ایرانیان در پیشگاه اهل تحقیق در دنیا شد.
اکنون به واکنشهای جزماندیشان ایرانپرست بنگریم و ببینیم که در چند فرستهی اخیر چهگونه بوده است؟! مشکل اساسیی توسعه در ایران، فقدان فرهنگ مساعد توسعه و فقدان انسان مقوم و حامل توسعه است. انسان جزماندیش و اعتقادیاندیش نمیتواند حامل و مقوم توسعهی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی باشد.
کانال جامعه شناسی
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.