سه کتابِ فارسی، نگارش و علوم و فنون ادبی از سال 1395 برای تدریس در مدارس متوسطه دوم تألیف شدند که از همان زمان نقدهای شفاهی و کتبی فراوان پیرامون روش تألیف این کتابها به مؤلفان ارائه شدند و با اصلاح برخی موارد جزئی، چارچوب کتابها حفظ شد و تغییر اساسی برای بهبود کیفی کتابها صورت نگرفت. به عنوان نمونه، راقم این سطور در مقالهای با عنوان «نقد و بررسی رویکرد علمی و انسجام معنایی کتاب علوم و فنون ادبی1» ( 1 ) ضرورت بازنگری علمی و روش تألیف کتاب علوم و فنون ادبی1 را با ذکر نمونهها و شواهد لازم نشان داد که البته در سال تحصیلی بعد، عمده انتقادهای مذکور در مقالة فوق در کتاب درسی علوم و فنون ادبی1 اعمال گردید اما هیچ اشارهای به نظرات یادشده در مقالة مذکور نگردید. چنین عکس العملهایی از سوی مؤلفان محترم موجب شده است تا این اندیشه به ذهن اهلِ قلم متبادر گردد که مؤلفان کتاب فارسی، نگارش و علوم و فنون ادبی علاقهای به شنیدن نظر معلمان اهل قلم و منتقد ندارند و گویی بر این باورند که «موسی به دین خود و عیسی به دین خود».
معلمان ادبیات فارسی نیز در فضای بیتفاوتی مؤلفان و سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی نسبت به اشکالات موجود کتابهای فارسی ناچار به سکوت روی آوردهاند که امید است تغییری در رویکرد مؤلفان کتابهای ادبیات و سازمان پژوهش و تألیف کتب درسی صورت پذیرد. از جملة اشکالاتی که در روش تألیف کتابهای درسی فارسی متوسطه دوم وجود دارند میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
1- فقدان توضیح علمی روش تألیف و فصلبندی کتابهای فارسی:
روش علمی تألیف کتابهای درسی ایجاب میکند که دلیل اتخاذ هر شیوهای از تألیف کتاب به مخاطب گزارش شود. این موضوع از این نظر ضرورت دارد که مخاطب ضمن قضاوت در خصوص درستی یا نادرستی روش کار مؤلف یا مؤلفان، روش کار علمی نوشتن یا تألیف را به شیوه عملی از مؤلفان می آموزد. در کتابهای نظام قبلی آموزش متوسطه این موضوع رعایت شده بود و در ابتدای کتاب ادبیات فارسی یک توضیحی در مورد روش تقسیمبندی متون ادبی در جهان ذکر شده بود و فصلبندی کتابهای ادبیات فارسی متوسطه را بر همان اساس ذکر کرده بود، طبیعتاً دانشآموزان میدانستند که چرا کتاب ادبیات فارسی بدان شیوه فصلبندی شده است و بر اعتماد آنها به مؤلفان و روش تألیف کتاب با چنین رویکردهایی افزوده میشد، اما دانشآموزان در کتابهای فارسی جدیدالتألیف با مجموعهای از متون مواجه میشوند که به سلیقه مؤلفان و بدون هیچ معیار و شیوهای کنار همدیگر منتشر شدهاند و گویی روشی در تألیف متون ادبی و هدف کلانی از مطالعه این متون وجود ندارد. این اشکال در درج «کارگاه متنپژوهی» این کتابها نیز وجود دارد یعنی هیچگاه به دانشآموز گفته نشده است که چرا هر یک از متنها را از نظر زبانی، ادبی و فکری تحلیل میکند یعنی هیچگاه به دانشآموز گفته نشده است که برای نقد و ارزیابی هر متن ادبی میتوان آن را در سه لایه تحلیل و نقد کرد تا سطح کیفی آن متن مشخص شود و به همین دلیل «کارگاه متنپژوهی» متنها در کتابهای فارسی برای دانشآموزان کارکرد روشن و دلیل خاصی ندارد و گویی برای پُر کردن خلأها و برای «خالی نبودن عریضه» هستند.
2- متنهای ناهمگون در کتابهای فارسی:
استادان ادبیات فارسی از جمله دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، چهار ویژگی را برای شاهکارهای ادبی نام بردهاند که عبارتند از: ماندگاری در طول زمان، بلاغت والا، زبان ادبی غنی، اندیشه گسترده و عام بشری. با این چهار معیار میتوان متون ارزنده و جذاب ادبی را شناسایی و برای دانشآموزان انتخاب کرد. متأسفانه حدود 30 درصد متون کتابهای فارسی متوسطه دوم با شاخصههای یادشده ارزش ادبی درجه سه دارند و ناهمگونی عجیبی در گزینش این متون وجود دارد. به عنوان نمونه میتوانید نثر درس «از پاریز تا پاریس» و یا «کویر» را با درس «آن شبِ عزیز» در کتاب فارسی دوازدهم مقایسه کنید تا این فراز و فرود عجیب را دریابید.
در تألیف کتابهای فارسی متوسطه دوم اصرار عجیبی برای نقل آثار مشکوک و درجه چندم شعرا وجود دارد، مثلاً در ابتدای کتاب فارسی دهم شعری نامعتبر از عطار نیشابوری نقل شده است که علیرغم ارجاع به کتاب «الهینامه» در این کتاب وجود ندارد یا به جای نقل یکی از شاهکارهای نیمایوشیج در حوزه شعر نو، یکی از اشعار او در قالب سنتی نقل شده است که از نظر زبانی و ادبی سستیهای فراوان دارد یا به جای نقل یکی از زیباترین غزلیات حافظ شیرازی به درج اشعار درجه دو او مبادرت شده است که طبیعی است هیچ یک از این آثار ضعیف در ذهن و زبان دانشآموزان این مرز و بوم جای نگیرند و یکی از مهمترین اهداف مطالعه متون ادبی در تدوین و تألیف این کتابها مغفول شود.
3- تیرگی عمده متون:
در نظریات معنیشناسی هرگاه متنی حاوی مفاهیم یأسآور و عاری از شور و نشاط باشد متن تیره نامیده میشود. بررسی متون کتابهای فارسی متوسطه دوم نشان میدهد که این متنها عاری از هر شور و نشاطی هستند و عمدتاً به مفاهیمی از قبیل مرگ عرفانی یا مرگ جسمانی و جنگ، جدال و اسارت اشاره دارند به همین دلیل در کلاسهای درس با استقبال دانشآموزان مواجه نمیشوند.
4- حذف نظریات زبانشناسی:
علم زبانشناسی و روشهای تحقیق این علم بر بسیاری از علوم تأثیر مهمی نهاده است و آشنایی با این دانش و برخی از تعاریف اولیهاش از ضرورتهای علمی برای دانشآموزان متوسطه دوم است که در کتابهای جدیدالتألیف به کلی نادیده گرفته شده است و دانشآموزان را از فراگیری علوم جدید همپایِ دانشآموزان کشورهای جهان محروم ساخته است. امید که مؤلفان برای نقل برخی از تعاریف ابتدایی علم زبانشناسی در کتابهای درسی اهتمامی جدی به خرج دهند. در تألیف کتابهای فارسی متوسطه دوم اصرار عجیبی برای نقل آثار مشکوک و درجه چندم شعرا وجود دارد .
5- پراکندگی مباحث دستوری:
مباحث دستوری در 6کتاب فارسی متوسطه اول و دوم پراکنده شدهاند که انسجام ذهنی دانشآموزان را در فراگیری این نکات از بین برده است. متأسفانه دانشآموزان متوسطه اول به فراگیری این نکات توجه لازم را ندارند و در نتیجه با ورود به متوسطه دوم اشکالات متعددی در یادگیری مباحث دستوری دارند و به همین دلیل در تستهای آزمونهای تحصیلی نیز دانشآموزان مدارس عادی با مشکلات فراوان مواجه هستند . پیشنهاد میشود که مباحث اصلی دستور زبان فارسی در کتابهای متوسطه دوم نقل شود تا امکان آموختن برای دانشآموزان آسانتر شود و از یکی از صاحبنظران شاخص و نامبردار در حوزه دستور زبان فارسی دعوت به همکاری شود.
در نتیجة عرایض یاد شده می توان به این باور رسید که در تألیف کتابهای درسی فارسی متوسطه دوم نوعی شتابزدگی و فقدان جدّیت لازم رخ داده است و با صرف زمان مناسب و بهرهگیری از نظر استادان مطرح ادبیات فارسی کیفیت کتابها بسیار بهتر خواهد شد در غیر این صورت شستی علمی کتابهای ادبیات متوسطة دوم زمینهساز سستی فرهنگی و علمی تمامی دانشآموزان متوسطة دوم و تربیت دانشآموزانی ضعیف برای ورود به دانشکدههای علوم انسانی میگردد.
- ر.ک: «فصلنامة نقد کتاب ادبیات»، سال سوم، شمارة11، پاییز1396.
گاهنامه فرهیزش _مهرماه ۱۴۰۰_ شماره ۶_ ویژه نامه روز جهانی معلم
نظرات بینندگان