ناخدا شک داشت که کشتی سالم است یا نه. «او میدانست که کشتی کهنه است و در ابتدا خوب ساخته نشده» اما بعد از کمی کلنجار درونی، در نهایت با خودش گفت: انشاءالله گربه است و کشتی هم مشکلی ندارد. او هیچ تلاشی برای تایید باور خود به سالم بودن کشتی نکرد و مسافران و محمولهها را در میان دریاهای مواج به امان خدا سپرد. »
ویلیام کینگدم کلیفورد، ریاضیدان و فیلسوف بریتانیایی در اواخر قرن نوزدهم در کتابی با عنوان «اخلاق باور» (1876) میلادی با ذکر این داستان، مدعی شد که ناخدا در قبال هر گونه بلایی که به علت فرسودگی یا خرابی کشتی بر سر مسافران و اموالشان بیاید، مسوول است و فراسوی الزامات قانونی و حقوقی، به لحاظ اخلاقی و وجدانی باید پاسخ گو باشد. او با این مثال میخواست نشان دهد که :
چرا ما در برابر باورها و عقاید (beliefs) خود، مسوولیت اخلاقی داریم و از نظر درونی و عقلانی و وجدانی، حق نداریم خیلی ساده از کنار آنها بگذریم.
ما روزانه دهها و بلکه صدها پست و یادداشت و خبر و فایل صوتی و تصویری را در فضای مجازی به عنوان بستههای اطلاعاتی رد و بدل میکنیم، شعری از فروغ فرخزاد یا احمد شاملو، یا مطلبی درباره آخرین تحقیقات پزشکی راجع به کرونا یا گفتاری از پروفسور سمیعی یا گزین گویهای از دکتر شریعتی یا مقالهای از جدیدترین دستاوردهای ناسا یا یک فایل صوتی درباره سرقتهای اخیر از خانهها و... اطلاعاتی ناسنجیده و متنوع از هر دری، خواه به سیاست و اجتماع ربط داشته باشد یا به حوزه سلامت و بهداشت یا مسائل خانوادگی یا تاریخ و ادبیات و جغرافیا. آنها را دریافت میکنیم، خوانده و نخوانده، جویده و ناجویده، بدون اینکه مطمئن شویم واقعا از فروغ است یا شاملو، برای دیگران «فوروارد» میکنیم.
( آموزش ، یک مسوولیت مشترک است ) رواج حرف مفت، بدتر از دروغ گویی است .
لحظهای به این فکر نمیکنیم که آیا این اطلاعات درست است یا غلط؟! وقتی هم کسی از ما میخواهد که منبع آنها را ارایه کنیم، میخندیم و او را مسخره میکنیم که «ای بابا، دلت خوشه! سخت نگیر! کی به کیه!» بعضی هم فردی را که میکوشد صحت و سقم اطلاعات را دریابد، به فخرفروشی و مته به خشخاش گذاشتن متهم و او را ملانقطی و خودبزرگبین خطاب میکنند.
متاسفانه بیتوجهیم به اینکه این اطلاعات ناسنجیده و ناموثق به تدریج به باورهای ما تبدیل میشوند. بعد از مدتی تنها منبع آگاهیهایمان، همین دادههای افواهی و کوچهبازاری میشود. اولین و دمدستیترین پیامد این خلق و خو هم رواج آن چیزی است که هری فرانکفورت، فیلسوف امریکایی، «حرف مفت» یا «یاوه» (bullshit) میخواند.
«حرف مفت» به تعبیر فرانکفورت، گفته یا سخنی است که گوینده به درستی و غلطی آن کار ندارد و بدون توجه به صدق و کذب، آن را بیان میکند، برای وقت گذرانی یا اظهار لحیه یا خودشیفتگی یا رفع تنهایی یا ... اما نتیجه نگرانکننده یاوهسرایی به هر علت یا دلیلی، از دست رفتن اعتماد در جامعه و پدید آمدن آدمهایی است که به هیچ حرفشان نمیتوان اتکا کرد. از اینرو فرانکفورت میگوید رواج حرف مفت، بدتر از دروغ گویی است، چون در دروغ گویی، فرد کاذب، دستکم میداند که راست چیست و تعمدا دروغ میگوید. توجه به صحت و سقم باورها و مسوولیتپذیری در قبال آنها، به معنای تامل (reflection) در درونیترین ساحت وجودی، نوعی مراقبه محسوب میشود و بر آرامش و آسایش ما میافزاید، ضمن آنکه دیگران را نسبت به گفتار و نوشتار ما مطمئن میسازد و موجب میشود که هر حرف و کلامی را که میگوییم یا مینویسیم، به عنوان حرف حساب شده، جدی بگیرند.
کانال اندیشه انتقادی
نظرات بینندگان