حجت الاسلام رئیسی ،مسعود فیاضی را به عنوان دومین گزینه پیشنهادی خود برای تصدی وزارت آموزش و پرورش معرفی نمود. قضاوت در این مورد که این گزینه نیز سرنوشتی همچون گزینه قبلی (حسین باغگلی ) می یابد و یا می تواند از سدَ رای اعتماد مجلس عبور کند هنوز زود است . هرچند شاید با توجه به نسبت فامیلی وی با برخی افراد تاثیرگذار در مجلس و حمایت قاطع تشکل های فرهنگیان احتمال زیادی در مورد رای آوردن وی وجود دارد .
تا کنون دو نفر از طرف رئیس جمهور برای تصدی سمت ریاست جمهوری معرفی شده اند که دو ویژگی مشترک داشته اند :
اول) خارج از بدنه آموزش و پرورش بوده اند . هرچند هر دو کوشیده اند خود را به بدنه آموزش و پرورش بچسبانند ولی سوابق مبهم و نامشخصی مثل 4 سال تدریس در دبیرستان و دو سال مدیر امور پرورشی بودن در یک مجتمع غیردولتی نشانه معلمی و یا حداقل آشنایی کارشناسانه با مقوله آموزش و پرورش و مشکلات بدنه آموزش و پرورش نیست .
دوم ) هر دو گزینه از یک مشرب و مذاق خاص به مقوله های آموزش و پرورش و فرهنگ برخوردارند . مشارکت موثر در طراحی طرح « صیانت از فضای مجازی » رویکرد وی را به مسائل فرهنگی نشان می دهد .
دولت می خواهد کشتیبانی بر آموزش و پرورش بگمارد که رویکردهای مطلوب دولت را اجرایی نماید ولی آیا هر فردی که به وزارت رسید کشتیبان آموزش و پرورش می شود یا نه ، مقوله ای دیگر است . با بررسی نحوه انتخاب وزرای پیشنهادی ، برنامه های آن ها و بررسی دغدغه دولت و وزرای پیشنهادی اش با دغدغه معلمان و جامعه ، تفاوت میان وزیر و کشتیبان قابل درک می باشد .
حسین باغگلی، گزینه قبلی وزارت آموزش و پرورش در سخنانی که در جلسه رای اعتماد مجلس بیان نمود بر چند نکته اساسی تاکید داشت : معلمان به شرایط موجود حقوق خود معترضند و امید داشتند که رتبه بندی کورسویی باشد که به نظر می رسد خزانه خالی دولت مانع از هرگونه افزایش حقوق خواهد شد .
اول ) «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» باید به صورت کامل اجرا شود و مشکلات فعلی آموزش و پرورش به دلیل عدم اجرای آن است .
دوم) باید در برابر «سند 2030 » به صورت کامل و شدید برخورد کرد ( بدون اشاره به اینکه جایگاه سند فوق در آموزش و پرورش چیست؟! )
سوم) باید دستاوردهای تربیتی خودمان را به سایر کشورها منتقل کنیم .
چهارم ) باید به نوعی تربیت بومی ( برای مثال تربیت ویژه دختران ) دست یافت .
بررسی برنامه 48 صفحه ای وزیر پیشنهادی جدید ( مسعود فیاضی ) نیز نشان می دهد همین رویکرد در برنامه های مسعود فیاضی نیز وجود دارد . رویکردهای موجود در برنامه فیاضی نیز بر مدار اجرای «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش » می چرخد و بیشتر مواردی که به عنوان رویکرد بیان شده است ، خیال پردازی و شعار هستند ؛ برای مثال در بندهای مختلف بر تمرکز ویژه بر ارتقای مدرسه ، کارآمدی مدارس و مانند اینها تاکید شده است که یک معنا و کاربرد و هدف دارند اما برای وزانت دادن به برنامه ، در چند رویکرد تقسیم شده اند تا دست وزیر پیشنهادی پر نشان داده شود .
رفع آسیب حافظه محوری که وزیر پیشنهادی به عنوان یکی از اهداف خود می داند مقوله ای پیچیده تر از چند خط برنامه است که وزیر هم راهکاری برای آن ندارد .
وزیر پیشنهادی رویکرد خود را محوریت ارزش های انقلابی و آداب و سبک زندگی ایرانی اسلامی و تقویت هویت ملی می داند در حالی که در جای دیگر از تقویت تضارب آرا نام برده است و مشخص است که تضارب آرا فقط در محدوده موافقان یک گفتمان صورت خواهد گرفت .
وزیر پیشنهادی در برنامه خود به صورت آشکار نشان می دهد که با معضلات اساسی آموزش و پرورش آشنایی چندانی ندارد زیرا :
- از بازگشایی مدارس به عنوان برنامه اولویت دار خود سخن می گوید ولی نشانی از معضلات مربوط به ترک تحصیل دانش آموزان و معضلات تربیتی و آموزشی پس از کرونا در برنامه وی دیده نمی شود .
- در بحث نیروی انسانی نیز وی به جای کیفیت بخشی فقط به کوتاه شدن دوره های دانشگاه فرهنگیان جهت ورود سریع تر دانشجو معلمان به عرصه تدریس نظر دارد و نیازی به کیفیت بخشی به شرایط موجود نمی بیند یا در جایی از فقدان تناسب نیروی انسانی در مناطق مختلف سخن گفته می شود ولی برنامه ای در مورد آن ارائه نمی گردد .
- در مورد « صندوق ذخیره فرهنگیان » برنامه کوشیده است مطالبات جامعه فرهنگیان را بیان نماید ولی برای مثال نظارت معلمان و حضور حداقلی نمایندگان آن ها در صندوق در دولت گذشته پیگیری شد که با استقبال چندانی از طرف جامعه معلمان روبه رو نشد و نشان داد که فرهنگیان نگاه خاصی به صندوق دارند . مالکیت فرهنگیان بر صندوق ذخیره نیز تبعاتی دارد از جمله انتخاب آزاد هیات مدیره با مشارکت فرهنگیان که که بی تردید دولت آن را نخواهد پذیرفت و همین بر بدبینی معلمان خواهد افزود .
- در بسیاری از موارد برنامه های وزیر پیشنهادی مبهم است و یا آن چنان دست نیافتنی می باشد که در حد یک وزیر نیست که بتواند به آن ها جامه عمل بپوشاند .
نمونه های فوق موارد کوچکی از برنامه چهار ساله وزیر آموزش و پرورش می باشد که نشان می دهد رویکرد دولت فعلی به آموزش و پرورش را باید در پس سخنان و برنامه ها تحلیل نمود :
الف) گفتمان محوری : دولت فعلی با معرفی افرادی با ذائقه فرهنگی خاص نشان می دهد که بیشتر گفتمان محور است و در نظر دارد گفتمان خود را در آموزش و پرورش پیاده کند .حاملان این رویکرد بر اصالت گفتمان در برابر واقعیت های موجود تاکید دارند و معتقدند که مشکل اساسی آموزش و پرورش فقدان پای بندی به گفتمانی است که نیروهایی در طراز تفکر انقلابی تربیت نماید . عصاره این گفتمان در « سند تحول بنیادین آموزش و پرورش » ذکر شده است و حاملان این گفتمان صرف نظر از اینکه این سند چه میزان با واقعیت های موجود سازگار است و آیا قابل اجرا می باشد یا خیر ، فقط بر اجرای آن تاکید دارند و معتقدند با تغییر گفتمان و از طریق اجرای کامل و بی تنازل سند فوق الذکر مشکلات آموزش و پرورش حل می شود .
ب) آموزش و پرورش به مثابه ابزار : آموزش و پرورش از منظر حاملان رویکرد دولت فعلی بیشتر ابزاری است که به وسیله آن به اهداف مورد نظر رسید و بتوان نسلی نو و مطلوب دولت تربیت نمود . برای همین در گفته های گزینه های وزارت آموزش و پرورش اثری از نقش واقعیت های موجود ، مشکلات مدارس ، مسائل نیروی انسانی و ده ها مسئله دیگر دیده نمی شود و اگر گفته می شود در حد سخنان شعاری و برنامه های تکراری و رویایی است که بارها گفته شده است ولی اجرا نشده است لذا در برنامه های وزیر پیشنهادی نیز به صورت تکراری آمده است .
ج ) بی توجهی به واقعیت ها : تحولات عمیقی که در مناسبات فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران در طول سال های گذشته رخ داده است از منظر رویکرد دولت فعلی قابل تغییر می باشند و باید در مسیر فکر و اندیشه دولت قرار گیرند .به این ترتیب مناسبات آموزش و پرورش باید ابزاری برای دست یابی به نسلی نو در طراز اندیشه های سند تحول باشد ولی مشخص نمی گردد که در صورتی که دانش آموزان به عنوان هدف سند با آن همراهی نکنند چه باید کرد؟ اینکه نسل امروز دانش آموزان چگونه می اندیشند و چگونه رفتار می کنند و تا چه حد با رویکرد دولت همراهی دارند نیز از نگاه برنامه های دولت امر بی اهمیتی است . نیازی به درک مسائل و مشکلات معلمان نیز حس نمی شود زیرا اعتقاد دارند با اجرای طرح هایی مانند رتبه بندی تا حدی اعتراض ها فروکش خواهد کرد .
د) مهندس فرهنگی بهتر از معلم است: وقتی وزیری برای تصدی وزارت آموزش و پرورش معرفی می گردد که خارج از بدنه آموزش و پرورش می باشدو نمونه کار وی «طرح صیانت از فضای مجازی » است؛ نشانه بارز آنست که حتی معلمان اصولگرای حامی دولت نیز از منظر دولت نمی توانند طرح های مورد نظر را در آموزش و پرورش را اجرا کنند . عدم معرفی وزیر توانمند و دارای سوابق مدیریتی در آموزش و پرورش و آشنا با این حیطه نشانه بارز نگاه ابزاری است که بیشتر از اینکه وزیری با تدبیر بخواهد، فردی می خواهد که آموزش و پرورش را مهندسی فرهنگی نماید و بتواند با اجرای طرح هایی همچون طرح صیانت از فضای مجازی در آموزش و پرورش عنان این وزارتخانه و دانش آموزان را در اختیار گیرد.
وزارت آموزش و پرورش از مشکلات فراوانی رنج می برد . معلمان به شرایط موجود حقوق خود معترضند و امید داشتند که رتبه بندی کورسویی باشد که به نظر می رسد خزانه خالی دولت مانع از هرگونه افزایش حقوق خواهد شد . از سوی دیگر بی عدالتی آموزشی و شکاف طبقاتی در آموزش و پرورش ، تفاوت فاحش سبک زندگی و بینش دانش آموزان با آموزش و پرورش رسمی ، وضعیت بغرنج مدارس دولتی ، کاهش کیفیت آموزش ، آمار بالای ترک تحصیل ، وضعیت بحرانی نیروی انسانی آموزش و پرورش را رنج می دهند ولی رویکرد شعار محور و مهندسی و ابزار گونه دولت به آموزش و پرورش در نظر دارد که بزرگترین وزارتخانه دولت وزیری داشته باشد که بیشتر گفتمان محور باشد و بتواند رویکرد های دولت را جامه عمل بپوشاند . این فرد هرچند ردای وزارت آموزش و پرورش را هم برتن کند ولی کشتیبان این کشتی نخواهد بود بلکه فقط در قامت وزیر عده ای را در سمت های مختلف منصوب می کند و پس از چندی در برابر خیل مشکلات و کوه واقعیت ها درمانده خواهد شد . این کشتی را کشتیبانی مدَبر لازم است که کهن مردی باشد کار آزموده .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
2- آیا آموزش و پرورش تا کنون مهندسی فرهنگی نشده، که از این به بعد بخواهد مهندسی فرهنگی شود!؟ آیا تا کنون در توهّم بوده یا تا حدودی در برخی اصول از توهّم مبرّا نبوده؟
3- چه غیر کشتی بانان که سوار کشـــــــتی شوند.
آیا با این همه خطا و گناه، خواب شایسته است؟